تبیان، دستیار زندگی
1- دیالكتیك فمینیسمی از دیدگاه جامعه شناسی 2- تاریخ مردم شناسی فمینیست و سه موج اصلی فمینیست 3- معرفی مكاتب شاخص فمینیسم :  لیبراال ماركسیسم رادیكال سوسیالیست پست مدرن 4- آسیب شناسی فمینیسم 5- فمینیسم كلاسیك و مدرن 6- ف...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فمینیسم نفسانی غرب یا مشاركت همه جانبه اسلام

1- دیالكتیك فمینیسمی از دیدگاه جامعه شناسی :دانش و معرفت موجود در جامعه همیشه ساخته و پرداخته موقعیتهای اجتماعی و منافع اجتماعی سازندگان آن است . به عبارت دیگر انسان بنا بر موقعیتها و تجارب و منافع گوناگون ، جهان بینی متفاوتی (نسبت به دیگران كه دارای موقعیت تجارب و منافع متفاوت است ) دارد. واقعیت اجتماعی از دیدگاه فمینیستی سعی در درك معرفت مربوط به واقعیت اجتماعی دارد . واقعیت اجتماعی كه همواره جنبه كلی ندارد ، بلكه همواره قسمتی از واقعیت است كه خود را نمایان می سازد . واقعیتی كه نیرو و قدرت حامیان آن ، برنده استدلال را تعیین می كنند . جامعه شناسی می خواهد بداند مردم با واقعیت های اجتماعی چگونه برخورد می كنند ، آنها را چگونه درك و توجیه می كنند ، تعامل مردم با پذیرش آن در جامعه چگونه است. جامعه شناسان فمینیستی به خوبی از این حقیقت آگاهی دارند كه دیدگاههای مسلط در هر جامعه زاده و پرداخته افكار حاكم یا طبقه حاكم آن عصر است .

" افكار حاكم عصری " افكار طبقه حاكم آن عصر است . جامعه شناسان فمینیستی قصد  دارند تا شرایطی را بوجود آورند تا گروههای نا برابر از نظر قدرت ضعیفتر هم بتوانند دیدگاههای خود را مطرح كنند .

پس می توان گفت: حقیقت و واقعیت اجتماعی زمانی حادث می شود كه گروههای اجتماعی مختلف با آزادی بتوانند چشم انداز و نقطه نظر خود را مطرح كنند .

پس می توان گفت حقیقت و واقعیت اجتماعی زمانی حادث می شود كه گروههای اجتماعی بتوانند چشم انداز و نقطه نظرهای خود را مطرح كنند . حقیقت از نقطه نظرهای فمینیستهای جامعه شناس درست در نقطه تقاطع دیدگاههای رقیب قرار دارد و دست یابی به این حقیقت تنها در یك نظام مباحثه كه در آن نظرهای گوناگون بصورت برابر تبادل شود، امكان پذیر می گردد.

جامعه شناسی فمینیستی به دیدگاه ، افكار و عقاید محرومان جامعه اهمیت می دهد . آنها به ترتیب تمایل دارند تا برای كشف واقعیت در كنار دیدگاههای مسلط بر جامعه كه ارزشهای پذیرفته در سراسر جامعه را تشكیل می دهد ، افكار وعقاید محرومان كه زنان هم جزء آنها هستند را بهتر و كاملتربا واقعیت های اجتماعی باز نمود كنند .

از زنها انتظار می رود و هم چنین خود از خود انتظار دارند كه در جامعه نقش میانجی گری و تعدیل كننده در قبال واقعیت و معرفت اجتماعی را كه از طرف دیگران با نقطه نظرات مختلف به آنها تحمیل می شود را بازی كنند . به این صورت می توان گفت هر چند مردم در ساختن واقعیت اجتماعی سهم برابر ندارند ولی در ساخت اجتماعی حتی به صورت منفعل و نامرئی سهیم هستند .

2- تاریخ مردم شناسی فمینیسم و سه موج اصلی فمینیسمتاریخ مردم شناسی فمینیسم در سه مقوله زمانی گنجاند . اولین مقوله از 1850 تا 1920 است . این دوره را

می توان اولین موج (كوشش برای حق رای ) نامید . درباره این دوره قوم نگاری و پژوهشهایی صورت

گرفته ، عمدتا توسط مردان و برای مردان صورت گرفته است . تفاوتهای نقش های افراد در اجتماع نیز بر اساس ویژگیهای زیست شناختی تبین شده است . سعی و كوشش اولین موج فمینیستی به گوش رساندن صدای زنان در تحقیقات قوم نگاری و مطرح كردن دیدگاه زنان در قبال امور مختلف بود . چنین كوششی افق كاملا جدید را در زمینه تحقیقات قوم نگاری باز كرد چون تا آن زمان این تحقیقات توسط مردانی صورت می  گرفت كه در جوامع مختلف دسترسی بهتر و آسانتر به مردان آن جماعت داشتند . لذا آنچه را كه آنها درباره زنها می نوشتند محدود به مشاهدات آنها درباره زنان و یا درباره انتظارات مردان از زنان بود ( كه زنها چه باید باشند و چه باشند یا چه كنند و چگونه عمل كنند بهتر است)

دومین موج فمینیست حدودا از سال 1920 شروع و تا سال 1980 ادامه پیدا كرد . در این موج دو واژه جنس (Sex) و جنسیت (Gender) كاملا از هم مجزا و منفك شد، چرا كه تا قبل از این تاریخ دو واژه جنس و جنسیت به جای یكدیگر به كار گرفته می شد و مرز مشخصی نداشت .

در این موج جنست یا (gender) چیزی بود كه بر اثر فرهنگ شكل می گرفت.

موج سوم فمینیسم از سال 1980 شروع و تا به امروز ادامه دارد .

طبقه بندی دیگری هم برای تاریخ فمینیست ها می توان به شرح زیر در نظر گرفت:

از سال 1630 تا 1780 اعتراضهای جسته و گریخته و دائمی زنان نسبت به وضعیت خود و جامعه كلان

از سال 1780 تا 1790 دوران آزادی خواهانه تاریخ زنان غرب

از سال 1790 تا 1840 كوشش سازمان یافته تر زنان برای بهبود وضع اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی

از سال 1840 تا 1920 حركت حرفه ای زنان برای احقاق حقوق خود از جمله حق رای

از سال 1920 تا 1960 اوج اعتراضات فمینیستی در قالب نظریه پذیری

از سال 1960 تا كنون ، طرح پرسشهای فمینیستی از طرف زنان فعال و دانشمندان و ارائه راه حلها و پیشنهادها .

3- معرفی مكاتب شاخص فمینیسم :1 – لیبرال فمینیسم :

فمینیست ها ی اولیه كه از فرد گرایی لیبرالی متاثر بودند در قرن هجدهم معتقد بودند كه سرشت مردانه و زنانه كاملا یكسان است و نقش جنسیت را به كلی و به نحو متعصبانه و علی رغم علوم زیستی و تجربی منكر می شوند .

2- فمینیسم ماركسیستی:

ازنظر ماركسیسم ، مفهوم( طبقه) كلید درك تمام پدیده های اجتماعی از جمله ستم بر زنان است . جامعه مطلوب ماركسیسم جامعه بدون طبقه است و برخورد ماركسیسم با مقوله و مساله زن طبیعتا در پیوند باروش ماتریالیسم  تاریخی است . از این رو سرشت زن را متشكل ازرابطه متقابل دیالكتیكی بین عمل او(praxis) و ساختمان زیستی و شرایط اجتماعی او می داند . انگلی می گوید : " تابعیت زن " شكلی از ستم است كه زنها در جامعه طبقاتی سرچشمه گرفته و چون در خدمت منافع سرمایه قرار دارد ، تا امروز دوام آورده است . " لكن از آنجا كه ماركسیسم پایه مادی ستم زنان را در تقسیم جنسیتی (كار) می جوید و اولین شرط رهایی زن خانه دار را در آن می بیند كه جنس مونث خانه را ترك كنند .

، روشن است نمی كند كه چرا از زمانهای اولیه تقسیم كار طبیعی وجود داشته كه مردان را به تولید لوازم كار و معاش و زنان را بیشتر به كار خانگی مشغول می كرد . فمینیسم لیبرال ، ماركسیست و رادیكال با هم دارای تفاوتهایی هستند . مثلا ماركیست ها ، فمینیسم لیبرال و رادیكال را اشكال نادرست آگاهی می دانند كه زنان خارج از طبقه كارگر ، خلق كرده اند.

3- فمِنیسم رادیكال :

این گرایش با تلاش از بین بردن ساختار هر گونه تمایزات و تفاوتهای جنسی گونگی (gender) قصد دارد تفاوت دو جنس را نه تنها در عرصه های قانون را اشتغال ، بلكه در روابط شخصی ، در خانه و حتی در تصورات درونی مورد تعرض قرار می دهد . این نظریه با تشخیص جنس گونگی به عنوان مساله اصلی هدف خود را محو آن وتثبیت وضعیت (Androggny) و نفی انتساب هر گونه خصوصیت رفتار و یا نقشی را كه بر پایه جنسیت استوار باشد اعلام می كند و هیچ توضیحی برای تفاوتهای طبیعی و غیر تحمیلی زن و مرد وجود ندارد.

4- سوسیال فمینیسم :

این جریان می كوشد با استفاده از روش ماتریالیسم تاریخی ، مسائل مورد توجه رادیكال فمینیسم را بررسی میكند  به گفته" ژولیت میچیل " این گرایش روایتی فمینیستی از روش ماركسیستی است برای آنكه بتواند به سئوالات فمینیستی ، پاسخ های سوسیالیستی بدهد ." در این نظریه كه تلفیقی از دیدگاههای دو نظریه اخیر است ، سوسیالیستها معتقدند كه هم نظام  جنسیتی و هم نظام اقتصادی ، در ستم بر ضد زنان نقش دارد. و بسیاری

عوامل علمی دیگر را انكار می كنند و یا نمی بینند .

5- فمینیسم پست مدرن

از دهه هفتاد به بعد، گروهی متاثر از دیدگاههای پست مدرنیستی با تكیه بر روانشناسی رفتارگرایانه بر حفظ ویژگی زنانگی تاكید ورزند . آنان باورهای فمینیست ها ی رادیكال را قابل دسترسی می دانند. اما به نحوی كه خود می تواند اشكال جدیدتری از ستم را بیافریند . اینان معتقدند كه زن نیازمند خانواده وهمسر است . نه  نقش ازدواج و مادری ، بلكه نوع روابطی كه از بدو تولد میان دختر و پسر، تفاوت و تقارن ایجاد می كند . موجب سلطه بر زنان است. این گروه، نظریه " مردان و زنان با تعاریف جدید" را پیشنهاد می كنند و معتقد به تشابه صد در صد حقوق زن و مرد در خانواده و محیط اجتماعی و حتی بر حذف نمادهای جنسی از كتب درسی اصرار دارند .

4- آسیب شناسی فمینیسم:در مطالعات جامعه شناختی و روان شناسی اجتماعی نحله های متنوعی چونان لیبرال فمینیسم، فمینیسم ماركسیستی، سوسیال فمینیسم ، فمینیسم روانكارانه، اگزیستالیستی ، فمینیسم رادیكال و بالاخره فمینیسم        پسا مدرنی پدید آمده اند اگر ادعا شده : " در قرون وسطی فلسفه كنیزدیانت " بود به نظر ما در عصر جدید ، علم نیز خدمتكار و ایدئولوژی ها شده است . اكنون به جای آنكه معرفت شناسی زیر ساز نظریه های حقوقی و سیاسی گردد این نظامهای سیاسی و حقوقی اند كه معرفت شناسی با خود جعل می كنند.

امروز فمینیسم سعی می كند همان تجربه های شكست خورده را به نام دفاع از حقوق حقه ی زنان را به تحریف علوم و انكار یا به دیگر نمایی واقعیتهای طبیعی و انسانی نیاز ندارد.

افراط و تفریط همیشه تاریخ ، بزرگترین قربانگاه حقیقت بوده است . روزگاری انسان را مساوی با مذكر می پنداشتند و زن را در عداد سایر جانوران می انگاشتند و این بینش ضد دینی ، ضد انسانی و ضد علمی، منشاء ظلمهای بی شمار در حق زنان گردید ، امروز فمینیسم رادیكال با توجهات غیرعلمی افراط آمیز به صفات زنانه و تفاوتهای فیزیولوژیك زنان بر  برتر انگاری زنان پای می فشرد . به نظر ما یك انگاره غلط را به انگاره غلط دیگر نمی توان زدود.

یكی دیگر از پیش گمانه های ناصواب فمینیسم افراطی " سیاسی تلقی كردن " همه شؤون حیاتی آدمی حتی زناشویی و رفتارهای شخصی جنسی و مناسبات خانوادگی است. مقوله سیاست و بازی قدرت كه روزگاری فقط به حوزه مناسبات خانوادگی است. مقوله سیاست و بازی قدرت كه روزگاری فقط به حوزه مناسبات عمومی تعلق داشت با شعار " امر شخصی ، امر سیاسی است "  ، از سوی فمینیستهای موج دوم مطرح شد ، به حوزه روابط خصوصی مناسبات خانوادگی (زن و شوهر، والدین و فرزندان ) نیز تسری یافت و بسی روشن است كه چنین نگرشی ، تخاصم و تعارض را جایگزین صفا و خلوص عشق و تعاون میان اعضا خانواده می كند و چنین نیز شد.

5- فمینیسم كلاسیك و فمینیسم مدرن : فمینیسم كلاسیك به دنبال تغیر شرایط زنان و مدعی تغییر جهان است كه بصورت تلاشهای تك افتاده با اعراض سیاسی – اجتماعی صورت می گرفته است. و به دنبال پذیرش چار چوبی برای بهبود مؤلفه های سیاسی و اجتماعی بوده اند . در نوع كلاسیك فمینیسم بیشتر به گشایش در كار زنان توجه می كردند و كمتر به قدرت سیاسی زن می پرداختند و به قدرت سیاسی مردانه گردن نهاده بودند ولی در فمینیسم مدرن كه فراتر از بهبود وضعیت زنان به احقاق حقوق اساسی می پرداختند و زن را به یك مقوله تاریخی بدل كردند . فمینسیتهای پیروی سبك مدرن چشم انداز تازه ای به جهان داشتند و به دنبال جهانی بودند كه باز تولید شده است.

یعنی دوباره تولید كردن نهادهایی مثل خانواده از نظر فرهنگی ، جنسیتی و نظام حقوقی یعنی یك هویت سازی دوباره . در این بازتولیدها مهرورزی در كنار قدرت قرار می گیرد .گفتمان فمینیسم مدرن مبتنی بر آگاهی جنسیتی است و این بود آغاز مطرح كردن ادعای مساوات سهم سیاسی زن و مرد.

6- فمینیسم در غرب و ایرادات وارد برآن:آنچه در غرب در پرتو این دیدگاه حاصل شده ، همانا برابری كامل در آزادی فردی لیبرالی بوده اما در حاكمیت خواهش ها بر نفس انسانی ، انهدام خانواده – جامعه و نابودی شخصیت " فرد - زن " پیامدهای طبیعی آن بود.

می توان به دو نكته اساسی در نگاه اجمالی به فمینیسم اشاره كرد:

الف- تلاشهای فمینیسمی با هر نام و عنوان ، سرنوشتی یكسان داشته است، چه در نظریه و چه در عمل ، بگونه ای كه میعادگاه (نفسانیت ) ، مكان ملاقات همه آنها با یكدیگر است و به كرامت زن، توجهی نشده است.

ب) گرایشهای مختلف فمینیستی اساسا دارای آبشخوری غیر انسانی شده و به گردانندگان محركان اصلی آن، درردیف معتقدین به( اصالت سود) قرارگرفته اندكه پس از انقلاب فرانسه تا كنون مساله را در نظریه های گوناگون به اجرا درآورده اند این گرایشات در نظام های كاپیتالیستی ، با سیری صعودی و در نظامهای سوسیالیستی ، با سرعتی بالا  با بی رحمی و خشونت هر چه بیشتر ، بردگی زنان را نتیجه دادند . در این بستر ارزشهای نو و شعارهای نو با قابی فریبنده تر اززمانهای دور ، آزادی زن را به یغما برده است . جدایی از مذهب و بی اعتنایی به احكام اسلامی سرلوحه اساسی كار آنان قرار گرفته و هر نوع گرایش به دین و اخلاق را موجب تضییع آزادی فرد دانسته اند و البته (زن) در این میان صدمات بیشتری از مرد را متحمل شده است.7- فمینیسم در ایران و جایگاه زن قبل و بعد از ورود اسلام به ایران از حیث فرهنگی و اجتماعی :از حیث فرهنگی، فمینیسم در ایران را می توان در دو مقوله ملی و مذهبی بررسی كرد . فرهنگ ملی به فرهنگ اسلامی ربطی ندارد و در این فرهنگ ما شاهد  فرامین ضد زن هستیم . از جمله، تحقیرزن، حذف زن از عرصه اجتماعی ، نگرشی ابزاری به زن و ظلم به زن و غیره

در فرهنگ مذهبی و اسلامی در ایران نگرش فمینیسم با احتیاط كامل مباحث حقوقی و مبانی حقوق و تكالیف را در نظام جمهوری اسلامی مورد تعرض قرار می دهد.

در ایران قبل از اسلام زنان شخصیت اسلامی و صلاحیت معاملات حقوقی نداشته اند و رای مرد در باره آنها نافذ بوده است. زنان حق رای و اختیار و تشخیص خیر و شر در زندگی خود نداشتند و نفوذ مطلق العنان مرد، طاقت فرسا بوده است .اما با ظهور اسلام ، نگرش به زن و حقوق او متحول شده است و حقوق و موقعیت زن به هر كلی تغییر پیدا كرد . پس از اسلام مقررات نكاح ، ازدواج با محارم ، میراث زن، طلاق، مشاركت، زن در امور اجتماعی و اقتصادی همگی دچار تحول به نفع زنان شده و زن به عنوان عنصری اصیل در جامعه، حق مشاركت اجتماعی و اقتصادی همگی دچار تحول به نفع زنان شده و زن به عنوان عنصری اصیل از جامعه ، حق مشاركت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در تعیین سرنوشت خود را می یابد . این تغییر را به ویژه در دوره قانون گذاری می توان به عینه مشاهده كرد .

از حیث اجتماعی، نگرش فمینیسم متاثر از فرهنگ ملی و فمینیسم مدرن خواستار نقش مؤثر سیاسی زن شده است و با تركیب آموزه های دینی و فرهنگی ، آینده ای روشن را برای خود ترسیم می نماید. و در این باره می گویند: " تردیدی نیست كه در آینده ای نزدیك، زن از حاشیه و سایه به متن و روشنایی آید. و این گونه بر نیمه تاریك تاریخ نقطه پایانی را خواهد گذاشت. " با انقلاب اسلامی ایران ، مطالبات اسلامی و مطالبات فمینیستی هر دو در ایران زمینه روز یافتند.

8- دیدگاه امام خمینی (ره) به عنوان یكی از موفق ترین نخبگان سیاسی اسلام و ایراندر ابتدا سه گونه فمینیسم را بررسی كرده و دیدگاه امام خمینی و نظرگاه اسلام در رابطه با آن گونه از فمینیسم رابه صورت تطبیقی نمایان می سازیم.

1- فمینیسم اثبات گرا ، دیدگاه اسلام و امام خمینی

فمینیسم اثبات گرا هنگامی بوجود آمد كه زن را نه انسان، بلكه موجودی پست تر از مرد می دانستند كه باید در خدمت اشرف مخلوقات یعنی مرد قرار گیرد. امام خمینی درمقابل این نظر بر آمدند و مرد سالاری افراطی را به كلی نفی كردند . امام خمینی ، اسلام خمینی ، اسلام و انقلاب نبوی را عاملی می دانست برای پاكی و علو مرتبه زنان و به این صورت جامعه قبل از اسلام كه جاهلیت و زنده به گور كردن دخترها بود را محیط فاسد و وحشت زا می دانستند . پیامبر اسلام به دخترانشان احترامات بیش از حدی داشتند و با بوسه بر دستان مبارك ایشان ، جایگاهی والای زن در جامعه را نشان می دادند.

ویل دورانت در آثار خود، احكام قرآن مجید را بر اساس تعالی زن دانسته است .

زنده به گور كردن دختران با فرمان قرآن برداشته شده و زن و مرد از لحاظ تشریفات قضایی و استقلال مالی برابر شدند . به زن اجازه داده شد تا به هر كار مجاز، اشتغال ورزد و مال و سود خود را تصاحب كند ، ارث ببرد و به هر صورت كه مایل است ، در حال خویش تصرف نماید . این انقلاب، فرهنگ جاهلی را كه در آن زن چون اثاث منزل به پسر می رسد ، باطل كرد.

وی هم چنین محتوای قرآن را در روش پیامبر اكرم جاری می بیند و نمونه ارائه می دهد :

( وقتی زنان به مسجد می روند ، اگر كودكان خود را همراه داشتند ، پیامبر نسبت به آنها رفتاری نیكوتر داشت . بنابر روایت ، وقتی در اثنای نماز ، صدای گریه كودكی را می شنید، خطبه را كوتاه می كرد تا مادر طفل از طولانی شدن آن به زحمت نیفتد .)

نگاه دقیق ویل دورانت ، احكام قرآن كریم و روش پیامبر اكرم را ضامن بر آورده شدن نیازها ی مادی و معنوی زنان می داند به نحوی كه آنان از پیوستن به اندیشه های دیگر بی نیاز می كند. هم چنین در بیان نمونه ای از سلوك پیامبر اكرم چنان ظرافت و عطوفت و تعالی منش نهفته ا ست كه نمی توان به آن، نام جز(نگاه ارزشی به شخصیت محترم زن ) داد.

بنابراین می توان فهمید كه اسلام ، خود در پی احقاق حقوق زنان است. و سابقه تاریخی اش از جنبشهایی مثل فمنیسم بیشتر است.

امام خمینی می فرمایند:

در نظام اسلامی زن به عنوان یك انسان می تواند مشاركت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد.

2- فمینیسم مساوات طلب، دیدگاه اسلام و امام خمینی

این نوع از فمینیسم قائل به احقاق حقوق زنان در حد مساوی با مردان هستند . امام خمینی ، اصل مساوات را صراحتا مورد تاكید قرار می دهد ومی فرمایند : اسلام دست زنها را گرفته و در قبال مردها نگه داشته است.  اما تساوی ، تساوی مطلق حكمی نیست . زیرا (یكسری ) احكام خاص زنها را داریم و یكسری احكام خاص مردها. این یعنی وجود تساوی و عدمم تشابه بین مرد و زن كه در قرآن هم به این صورت آمده است. ولی فمینیسم مساوات طلب به دنبال تشابه كامل حقوق زنان و مردان است.

در باب جایگاه زن در اسلام و مقایسه آن با غرب ، دكتر حسین نصر در كتاب خود می نویسد :

" بر خلاف جهان غرب به ویژه آمریكا كه می كوشد مرد و زن را به نحوی كمی و ظاهری ، برابر قرار دهد چنان كه گویی هیچ تفاوت و هیچ تمایزی میان آنها نیست  اسلام ،  مردان و زنان را موجودات كامل كننده یكدیگر می داند . تفاوت این دو جنس ، در نقش و وظیفه ظاهری ، اجتماعی آن دو است و اسلام در این زمینه به نوعی تكمیل گری زن و مرد نسبت به یكدیگر قائل است تا برابری كیفی ایشان.

انتقادی كه غالبا غریبان به نقش زن در اسلام بیش از هر چیز بر اطلاق متكلفانه رسم و روش های غربی بر جهان اسلام است مبتنی است ."

بنابراین می توان نتیجه گرفت كه اسلام به تساوی و عدم تشابه معتقد است و زن و مرد را مكمل یكدیگر می داندولی غرب می خواهد این مساوات را به صورت كمی در همه زمینه ها ، بدون در نظر گرفتن شرایط فیزیولوژیكی و اجتماعی زن برای زنان نشان دهد.

3- فمینیسم قدرت طلب :

همان فمینیسم مدرن است . در دو نگرش فمینیسم مساوات طلب و اثبات گرا ، مرد موجودی فراتر از زن فرض می شد و سعی بر آن بود كه زن را هم مرتبه با مرد قرار دهند. ولی فمینیسم مدرن به دنبال استقلال و برتری جویی كامل زن بر مرد است . آن هم در كلیه اعصار حیات و در بازی قدرت .

جریانهای فمینیستی سعی دارند با آوردن شواهدی چند از كلام امام خمینی (ره) كه از حیث منطقی معتقد به دو گونه اولیه فمینیسم است تاكیدی كلی بر نظریه جدید فمنیسم بگیرند ولی پاسخ امام خمینی درمقوله زن با رویكرد سوم فمینیستی یعنی فمینیسم قدرت طلب ، از پیچیدگی و ظرافت بالایی بر خوردار است .برای روشن شدن این بحث دیدگاه امام خمینی را در رابطه با سه بعد اصلی قدرت نمایان می سازیم :

بعد اول : تثبیت قدرت سیاسی

از نظر امام خمینی ، تثبیت قدرت سیاسی ، جریانی واحد است كه ریشه در كانون اصلی هستی ینی (الله ) دارد . این قدرت مبتنی بر دو ركن است.

1- موضوعیت قدرت سیاسی :

امام خمینی هر چند آرمانگرایی مصلح بودند و خواستار جامعه اسلامی با شهروندانی فرهیخته بودند ولی این اصل باعث نشد كه حیات سیاسی و قدرت سیاسی را نادیده بگیرند . بنابراین بستر كلی جریان قدرت سیاسی از كانون ولایت الهی نامه حاكمیت ولایت از قبل توسط شارع مشخص شده است و از این حیث ، ادعای فمینیسم قدرت طلب كه مایل به طراحی بستری تازه برای جریان قدرت سیاسی مبتنی بر جنسیت است كاملا مردود بوده است.

2- اسلامیت قدرت سیاسی :

امام خمینی همواره بر بعد مذهبی قدرت سیاسی تاكید داشتند و می گفتند : " هیچ قدرتی به اندازه مذهب نیست و نظامیها و سیاسیها اكثرا تحت نفوذ مذهب هستند. " فمینیسم قدرت طلب برای قدرت سیاسی صبغه زنانه قائل است. در حالیكه  امام خمینی برای قدرت سیاسی به صبغه ارزشی معتقد هستند و همیشه می گویند . قدرت در ورای معیار جنسیت با ارزشها در ارتباط است و این را می توان در حكم اعدام زنی كه به ارزشها (الگوی دینی زنان مسلمان ) توهین كرده بود به وضوح دید . در نـتیجه بعد اثباتی قدرت سیاسی كه فارغ از ملاحظات جنیستی است ، ركن اصلی فمینیسم قدرت طلب را نامشروع می داند و آن را متزلزل می سازد.

بعد دوم : تنظیم قدرت سیاسی :

تنظیم قدرت سیاسی یعنی تاسیس راهكارهایی كه فرآیند اعمال قدرت سیاسی را هدایت و كنترل می كند . امام خمینی بر حضور گسترده زنان در بعد تنظیمی قدرت با مدعیات ضرورت حضور سیاسی زنان در جامعه را یك تكلیف می داند . امام خمینی می گوید: " دین اسلام یك دین سیاسی است كه همه چیزش باید سیاســـی باشد ."

امام خمینی به زنان نه تنها حق رای دادن و انتخاب كردن داد ، بلكه حق انتخاب شدن را هم به زنان جامعه ایران بخشید . او بر زنانی درود می فرستد كه در سیاست حضور دارند و نصیحت ، نظارت ایشان را عامل پیشرفت و منحرف نشدن از مسیر مستقیم می داند و همانگونه كه اسلام ، دین عدالت خواهی و رها شدن از زیر بار ظلم و ستم زنان را تایید و تشویق و روزی را به بزرگداشت مقام والای زن تعیین می كند .

پس می توان گفت كه موجهای جدید فمینیسم مبتنی بر قدرت طلبی ، بر پایه جنسیت است در حالیكه در گفتمان اسلام و دیدگاه امام خمینی ، قدرت بر مبنای ارزش است ، نه مؤید جنس مرد و نه مؤید جنس زن . از این منظر فمینیسم اثبات گرا و فمینیسم گرا مساوات طلب از آن حیث كه به موضوع از دیدگاه سیاسی اجتماعی نگاه می كنند . توسط امام خمینی پاسخ منفی نمی گیرند اما در خصوص بعد قدرت طلبی آنچه از دیدگاه امام برمی آید ، نشان می دهد كه ایشان با معیار قرار دادن جنسیت چه اثباتاً و چه  نفیاً در تخصیص قدرت سیاسی مخالف هستند .

9- مشاركت همه جانبه از دیدگاه امام خمینیامام قائل به" مشاركت همه جانبه "

از دیدگاه امام رشد سیاسی زن ، تركیبی از تعالی اخلاقی و حضور فعالش در جامعه است.10- گفتمان فمینیسم مدرن در گستره اندیشه سیاسی امام خمینیفمینیسم مدرن در قبال اندیشه امام خمینی ، پاسخی دوگانه می یابد : اولا از حیث ایدئولوژیك مردود شمرده می شود و با مبانی اسلامی قدرت سیاسی تضاد پیدا می كند .دوما از حیث، مصادقی تایید می شود و آن هنگامی است كه امام برای تاسیس حكومت اسلامی راه را بر مشاركت همه جانبه زنان در امور حكومتی می گشاید .

امام خمینی از دو حیث ایدئولوژیك و مصادقی می فرمایند: حكومت اسلامی تكالیف را مشخص می كند . حضرت امام در مقام یك عالم اسلامی آگاه به شرایط مقتضیات زمان در مواجه با مسئله حضور سیاسی زن در جامعه و سیاسی زن در جامعه و مشاركتش در هرم قدرت رویكردی (تحلیلی ) پیشه نموده اند . بدین معنی كه قایل به تفكیك مدعیات مختلف جنبش زنان و ارائه پاسخ هایی متمایز بوده اند .ازاین حیث (موافقت ) و یا (مخالفت ) حكومت اسلامی مطابق اندیشه سیاسی امام (ره) با جنبشی زنان بطور یكجا نبه و كلی قابل طرح نیست و باید به شكل موردی طرح و بررسی شود. از این منظر دیدگاه امام در سه سطح قابل توجه می نماید.

سطح اول: اثباتی

اثبات شان زن در جامعه ، مبنای كلیه جنبشها ی زنانه است كه امام آن را مورد تایید قرار می دهد و نه تنها بر جایگاه سیاسی زن تاكید دارد بلكه آن را امری ضروری برای جامعه می داند كه این مورد قبول فمنیسم مدرن است . ولی دربستر تفكر غربی ، افرادی مانند هگل وروسو، زن را موجودی پست در زمینه سیاسی می دانند كه این گونه نظرگاه نقطه مقابل دیدگاه امام خمینی به مقوله زن است. و این در حالی است كه اسلام سالها پیش از هگل و روسو ، به زن مقام والایی بخشیده بود وقرآن حقوق زن و مرد را مساوی می دانست .

سطح دوم : حقوقی

دغدغه اصلی جنبش زنان ، رفع موانع حقوقی است . دیدگاه لیبرالی و سوسیالیستی در این میان پا به عرصه گذاشتند ولی همان طور كه در بخش های پیش این دو مكتب توضیح داده شده تمام فعالیتهای آین دو مكتب جنبه نظری داشته و از واقعیت غافل است.

اسلام می گوید: (ان اكرمكم عند الله اتقیكم ) یعنی زن و مردی به خدا نزدیكتراند كه با تقوا ترند و معیار جنسیت در این میان هیچ ردپایی ندارد.

سطح سوم: برتری زنانه

ادعای فمینیسم مبنی بر جوهره زنانه قدرت سیاسی ، با نفی و رد آشكار از سوی امام خمینی مواجه می شود . امام قدرت سیاسی را نه تنها زنانه ، مردانه هم نمی داند و می گوید : زن و مرد از دیدگاه اسلام بر اساس تكالیف الهی باید درتصدی قدرت سیاسی حاضر باشند و از ان جهت هیچكس بر دیگری برتری ندارد.یعنی قدرت از حیث جنسیتی ماهیتی عام دارد. امام خمینی در باب حضور همه اقشار و گروهها در رابطه با مشاركت همه جانبه می گویند :

" این آشفتگی ها بـاید به دست ما و شما و به دست ملت و دولت درست شود ، هیچ كدام نمی توانند این كارها را درست بكنند . اگر خانم ها خیال كنند كه كنار بروند و مردها این كار را انجام دهند یا هر دو خیال كنند دولت انجام بدهد و یا هر سه خیال كنند كه روحانیت انجام بدهد ، آین خیال ، خیال صحیحی نیست.