تبیان، دستیار زندگی
درونمایه اصلی داستان تنهایی و تبعید شدن از کانون گرم جامعه ای است که پس از جنگ جهانی اول پیوندهای خود را از دست داده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به دوشیزه بریل

درونمایه اصلی داستان تنهایی و تبعید شدن از کانون گرم جامعه‌ای است که پس از جنگ جهانی اول پیوندهای خود را از دست داده است.

مریم سمیعی -بخش ادبیات تبیان
 دوشیزه بریل

کاترین منسفیلد (1923-1888) در داستان کوتاهی تحت عنوان دوشیزه بریل روایتی کوتاه از زندگی یک زن مسن که در پاریس زندگی می‌کند و معلم زبان انگلیسی است را بیان می‌کند. در این داستان کوتاه خواننده برای مدتی کوتاه مهمان زندگی ساده‌ی دوشیزه بریل می‌شود. دوشیزه بریل زنی تنها است که در خانه‌ای تاریک و کوچک زندگی می‌کند. مخاطب از همان آغاز داستان باتوجه به توصیفات دقیقی که منسفیلد ارائه می‌دهد متوجه دنیای کوچک و شکننده‌ی دوشیزه بریل می‌شود. او در یک روز سرد پاییزی پالتوی خزدار خود را که با روباهی زیبا آراسته شده است از جعبه بیرون می‌آورد و حتی به شکل استعاری صدای پالتو که با او سخن می‌گوید را می‌شنود. او طبق برنامه‌ی همیشگی خود، روزهای یکشنبه از خانه بیرون می‌رود و در پارک عمومی‌ به تماشا می‌نشیند.

در پارک گروه موسیقی‌ای در حال نواختن هستند. پارک مملوء از مردمی است که هریک مشغول به فعالیت‌های متفاوت هستند. تنها موضوع سرگرم‌کننده برای او در پارک، نشستن و تماشا کردن مردم است: «دو زن روستایی با کلاه‌های حصیری در حالی که الاغی خاکستری رنگ را پشت سرشان می‌کشیدند، رد شدند. راهبه‌ی خشک و رنگ‌پریده‌ای به سرعت عبور کرد. خانم زیبایی به سرعت رسید و دست گل بنفشه‌اش را انداخت. پسربچه‌ای دوید و آن را برداشت و دوباره به او داد. زن، دست گل را از بچه گرفت و انگار که دست گل سمی است آن را دورتر پرتاب کرد.»

دوشیزه بریل در حال تماشا نه تنها به تمام جزئیات اطرافش توجه داشت بلکه رفتارهای دیگران را نیز نقد می‌کرد و یا سعی می‌کرد پیش‌بینی کند که هرکس در مرحله‌ی بعدی چگونه عمل می‌کند. موسیقی هرلحظه تندتر می‌شد و همه چیز در پارک شبیه به یک پرده‌ی نمایش به نظر می‌رسید. یک پرده‌ی نمایش که هرکس در آن نقشی بازی می‌کرد و بودن و یا نبودنش اهمیت داشت. شاید به دلیل تنهایی‌ای عظیمی که دوشیزه بریل در زندگی‌اش احساس می‌کرد بود که بودن در پارک و تصور اینکه او نیز در دنیا نقشی متفاوت بازی می‌کند برایش لذت‌بخش بود. این در حالی بود که در عالم واقع او تنها یک تماشاکننده‌ی منفعل بود. او بارها سعی می‌کرد در مکالمه‌هایی که در اطرافش جریان داشت شرکت کند و سهمی در نگاه دیگران داشته باشد اما حقیقت این بود که او اصلا دیده نمی‌شد.

دوشیزه بریل تنها زمانی متوجه عمق تنهایی خود می‌شود که دو زوج جوان که از نظر او قهرمان های اصلی نمایش هستند کنار او می‌نشینند. آنها نه تنها به او توجهی نمی‌کنند بلکه او را کودن پیر خطاب می‌کنند. او از پارک بیرون می‌رود و برخلاف برنامه‌ی همیشگی‌اش که در راه بازگشت تکه‌ای شیرینی می‌خرید، این بار مستقیم به خانه بازمی‌گردد. خانه‌ای که تاریک است و تنها اندازه‌ی یک قفسه‌ی کوچک وسعت دارد. در همان لحظه صدای گریه‌ای شنیده می‌شود که صدای گریه‌ی خودِ دوشیزه بریل است.

داستان ساده است و بوی یک زندگی عادی را می‌دهد. زندگی‌ای که عاری از پیچیدگی‌های غیرمنتظره است.

منسفیلد در این داستان کوتاه که به روایت سوم شخص بیان شده است از دنیای کوچک شخصیت خود می‌گوید. شخصیتی که برای تنهایی‌ عمیقی که در زندگی‌اش ریشه دوانده است چاره‌ای ندارد. داستان ساده است و بوی یک زندگی عادی را می‌دهد. زندگی‌ای که عاری از پیچیدگی‌های غیرمنتظره است.

منسفیلد بی دلیل نام بریل را انتخاب نکرده است. بریل در نیوزیلند به معنای یک نوع ماهی است که نه استفاده‌ی خوراکی دارد و نه در صنعت استفاده می‌شود. دوشیزه بریل طی یک واکنش طبیعی سعی می‌کند خود را در برابر تنهایی‌ای که دامن‌گیرش شده است بفریبد. این تنهایی خود به خوبی می‌تواند علاقه‌ی زیاد او به اغراق کردن را نشان دهد.

درونمایه اصلی داستان تنهایی و تبعید شدن از کانون گرم جامعه‌ای است که پس از جنگ جهانی اول پیوندهای خود را از دست داده است. جامعه‌ای که اعضای آن در دل خود تنهایی را تجربه می‌کنند. دوشیزه بریل در پی نیاز طبیعی خود که حس عمیق تعلق داشتن به گروه است سعی می‌کند برای خود نقشی در دل جامعه در نظر بگیرد. خود را بازیگری بداند که هم چون تکه‌ای پازل بودنش اهمیت دارد اما در آخر با این حقیقت رو به رو می‌شود که زندگی‌اش درگیر تنهایی است که پایان ناپذیر است.


منبع:
منسفیلد، کاترین(1920) خانم بریل، مترجم:حیدری ترکمانی،یوسف، مجله گلستانه، شماره 51، 66-65