شکواییه های ادبی
درنگی بر شکایت نویسی در ادبیات ایران
شکایت سویهای روانی در رفتار انسانی است. این ویژگی در زمره خصایص شخصیتهایی است که با درنگ کردن بر مسائل مختلف، در وجه آزاردهنده موضوع متوقف میمانند و به ناگزیر، لب به شکایت میگشایند. در شکایت یک طرف شخص شاکی است و طرف دیگر، شخص یا موضوعی است که بایستی پاسخگوی شکایت باشد. در عمل هر دو سوی رابطه فعلی رنجآور و ناراحتکننده را دنبال میکنند. بدون شک ناراحتی زمینهساز شکایت و یکی از علل زیربنایی در مشاجرات انسانی نیز هست. اگر میشد از حجم شکایتکردن انسانها از یکدیگر کاست بدون تردید میشد نسبت به همدلی و همیاری انسانها خوشبینتر بود. این که چه عواملی سببساز شکایت انسانها از یکدیگر میشود در مجال این مقاله نمیگنجد اما همین مسأله در ادبیات ما ریشه دارد. در این درنگ بر آن هستیم تا به موضوع شکایتنگاری شاعران نقبی به رفتار عمومی خود بزنیم.
یکی از علتهایی که آدمیان را دچار رویا و رویازدگی میسازد توقع داشتن بیش از حد از اطرافیان است. همین توقع است که شعاع شکایت از دیگران را برای ما مهیا میکند و ما، در همین دایره است که تصمیم میگیریم دیگران را محکوم کنیم و خود را مظلوم جلوه دهیم. شاید بد نباشد کمی به عقب بازگردیم و صورتهایی از این نگرش را در شعر شاعران اعصار پیشین ایران ببینیم.
برای آغاز این بحث به مجموعه مفاهیمی اشاره میکنیم که شکایتنامهها و شکواییههای معروف شاعران ایرانی را رقم زده است. در این شکایتنامهها ما به وضوح با مسائل و موضوعات متعددی روبهرو هستیم. مسائلی از این دست که در زیر به تعدادی از آنها اشاره میشود:
*لب به شکایت گشودن و شکایت به محضر بزرگان بردن در صدر مفهوم شکایت در ادبیات قرار دارد.
*هدف از شکایت در شعر، تخفیف و تسکین دادن درد و رنجهایی است که جان انسان شاکی را در خود احاطه کرده است.
*ظهور شکوه و گلایه از زندگی و دنیا و وقایع حیات نویسنده، محصول افکار و احوال اوست، افکار و احوال شاعر یا نویسنده نیز نتیجه مجموعهای از موثرات گوناگون و منتج از بینش شاعرانه است.
*قرنهای پنجم و ششم ازجمله قرنهایی است که در آن، انسانهای آزاده و درستکار به شدت آزار میدیدند. شاعران این دوره با توصیف حالتها و نوع آزار و اذیتها، شکایتنویسی در ادبیات منثور و منظوم فارسی را ترویج داده و داستانها و حکایات فراوانی با محتوای شکایت از روزگار را به رشته تحریر در آوردهاند.
*منتقدین برجسته ادبیات کلاسیک ایران، بروز جنگها، یورشهای بیگانگان و هجوم مغولان به ایران را ازجمله عوامل موثر در سرودن شکواییههای سنگین در ادبیات ما بر شمردهاند.
*از ویژگیهای مهمی که باعث پدید آمدن شکواییهسرایی در ادبیات ایران شده میتوان به ناپایداری احوال، اغتشاش و نابسامانی پیاپی در امور مختلف زندگی فردی و اجتماعی دانست. به نوعی، وقتی که رشته امور و مناسبات اجتماعی گسسته میشود و فساد اخلاقی رواج و گسترش مییابد شاعران لب به شکوه میگشایند. این شکایتها را میتوان انعکاس از افکار عمومی دانست.
*
شکواییه در ادبیات فارسی
گستردهترین بخش آثار ادبی را ادبیات غنایی پوشش میدهد. این نوع ادبی، گونههای متعددی را در خود جای داده که یکی از این گونهها «شکواییه» است. تمایل به شکواییه در هر انسانی به صورت غریزی وجود دارد و شاعران، که حساستر از دیگر مردمانند و با دید ظریفتری مسائل را نگاه میکنند، با زبانی متفاوت به بیان این نوع ادبیات میپردازند.
جستوجوی موضوع شکایت و شکواییه در شعر فارسی ما را به نکتهای ظریف میرساند که در همه ادوار شعر فارسی شکواییه وجود دارد. به تعبیری دقیقتر، این موضوع از گذشته دور دست در تاریخ ما وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد اما در شعر معاصر ما، نوع نگرش و نحوه پرداختن به آن تغییر یافته و زبان آن سادهتر شده است.
در یک تقسیمبندی کلی موضوع شکواییه در ادبیات فارسی را میتوانیم در موضوعات زیر قابل تقسیم ببینیم:
*شکواییههای شخصی/ *سیاسی/ *فلسفی/ *عرفانی/ *اجتماعی
شکایتهای شخصی از روزگار، از انسانهای دیگر، از موضوعات خلاف طبع شاعر و سایر موضوعاتی که میتواند در صدر زندگی روزمره قرار داشته باشد وقتی به نگارش میآیند صورتی جدی به خود میگیرند. طبیعتا تأثیر این نوع شکواییهها نیز قویتر است. بخش بسیار زیادی از شکواییههای شعر فارسی را این طیف از شکایتها شامل میشود. قاآنی پاکباز و منوچهری یا عنصری ازجمله شاعرانی بودند که در سرودن شکواییههای شخصی اهتمام بسیاری داشتهاند. شکواییههای سیاسی درحقیقت شکایت شاعر از حال و روز و وضع سیاسی و اجتماعی دوره خود است. شکواییههای ناصر خسرو، سنایی و حتی عبید زاکانی را میتوانیم در زمره شکایتهای شاعرانه تلقی کنیم.
بخش دیگری از شکایتهای انسانهای حساس و گاه زود رنج در قالب اندیشههای فلسفی نمود مییابد. این اندیشهها آن گاه که در پرتو افکار فلسفی شکل میگیرد گیرایی بیشتری مییابد. بخشی از شکواییههای خیام از این دست شکواییهها هستند.
شکواییههای عرفانی بیش از همه در اشعار عرفانی و مکتوبات عرفای ایرانی قابل مطالعه هستند. شکواییههای اجتماعی اما در بردارنده نگاه شاعران فارسی زبان به موضوعات و واقعیتهایی است که صورت نگرانکننده و آزاردهنده دارد.
اما اینکه نخستین شاعر که لب به شکواییه گشوده است در شعر فارسی کیست نکته چندان با اهمیتی نیست. بلکه این نکته اهمیت دارد که ایران، ضمن برخورداری از پشتوانه غنی فرهنگی و تمدنی در جهان، به چه دلایلی، شاعران که در زمره حساسترین افراد جامعه هستند ذرهبین و حساسیتهای خود را وقف پرداختن به آن مشکلات ساختهاند؟
این پرسش در حقیقت نشانگر این است که شاعران ایران در صف نخست انتقاد از شرایط و اوضاع زندگی، بداخلاقی اجتماعی، فرهنگ و ادبگریزی در آحاد جامعه و هشداردهندگان آثار محرومیت از ادب و فرهنگ در جامعه خود هستند.
*
شاعران شکایت
تصویری از شکواییههای ناب در ادبیات فارسی را میتوان در آثار خاقانی شروانی، سنایی و انوری دنبال کرد. این شاعران ازجمله شاعرانی هستند که حساسیت، زودرنجی و تأثیرپذیریشان از حوادث و وقایع روزگار آنها را به شدت تحتتأثیر قرار میدهد تا آنجا که شکایت، در شعرهایشان نمود مییابد. به این شعر خاقانی توجه کنیم:
در ساحت زمانه ز راحت نشان مخواه
ترکیب عافیت ز مزاج جهان مخواه
با داغ دل بسوز و ز مرهم اثر مجوی
با خویشتن بساز و ز همدم نشان مخواه
در روزگاری که خاقانی در آن زندگی میکرد اخلاق عمومی مردم به جهت نقصان تربیت و بسط تعصبات مختلف حال و روز خوبی نداشت. مردم در ارتباط با یکدیگر به جای خوشزبانی و مهرورزی، بدزبانی و بددلی را بکار میبستند. شاعر در چنین حالتی تنها میتوانست از علتهای این بداخلاقی گلایه کند. گلایهها و شکواییههای خاقانی در حقیقت آیینهای است که شاعر در مقابل واقعیتها گرفته است.
سنایی شیواترین شکواییهها را در ادبیات دوره خود سروده است:
ضربت گردون دون آزادگان را خسته کرد
کو دل آزادهای کز تیغ او مجروح نیست
در عنا تا کی توان بودن به امید بهی
هر کسی را صابری ایوب و عمر نوح نیست
انوری از زبان مردم خراسان قصیدهای با این مطلع سروده است: بر سمرقند اگر بگذری ای باد سحر... این قصیده شکواییه در حقیقت آینه تمام نمای زندگی مردم روزگار شاعر است.
*پیام تمامی شکواییهها و شرح شکایتهایی که شاعران در طول تاریخ شعر فارسی سرودهاند یک نکته بیشتر نیست:
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست
*شکایت شاعران از زندگی خصوصی خودشان بخش دیگری از شکایت سراییهای مطرح در ادبیات فارسی است. برخی منتقدان شعر اعتقاد دارند که اینگونه شکواییهها، شاعر و جان شاعران را از دست غم و درد میرهاند و برای آنها مجال آرامش مهیا میسازد. شاید یکی از ویژگیهای شکواییه سرودن شاعران به نوعی طلبکردن التیام از کلمات باشد.
*بیماری بدبینی و بددلی از دیگر انگیزههایی است که شاعران با افتادن در دام آن، لب به شکوه میگشایند. البته هر چند که این شکایتها جایی داشته باشد و به حق باشد اما چون ریشه در بدبینی و زود رنجی دارد از اعتبار و اصالتش میکاهد. متاسفانه این مشخصه امروزه روز نیز بسیار عمومیت یافته است. فراموش نکنیم که بدبینی و بددلی یک بیماری است که به راحتی به دیگران نیز منتقل میشود. پس اگر در این نوع از شکایتها متوقف بمانیم بایستی به دیگران نیز این حق را بدهیم که آنان نیز به ما همان نگاه را داشته باشند.
حیف است که انسان ازجمله عالم و آدم خودش را کنار بکشد و خود را تافته جدابافته فرض کند. شاعری در پاسخ به بداندیشی که شاید نتیجه بدیهای روزگار باشد، میگوید: باید از مردمک دیده خود بیاموزیم که همه را ببینیم و خود بین نباشیم و خود را نبینیم:
حیف است زخلق بر کشیدن خود را
از جمله جهان فقط گزیدن خود را
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همهکس را و ندیدن خود را
امروزه پیچیدگی جوامع به حد و اندازهای است که تقریبا همه را نگران ساخته است. اینکه چگونه میتوان از این نگرانیها کاست یک مسأله مهم و حیاتی برای ما ایرانیان است. آن چه مسلم است اینکه قریب به اتفاق مردم، به دنبال این هستند که خود را به نقطه آغاز عبور از بحران بداخلاقیها و بدفرهنگیها برسانند. چرا که جدیترین آسیبی که زندگیهای امروزی ما را تهدید میکند همگی مشکلات و آسیبهای فرهنگی هستند. آیا میتوان از شکواییهها و شکواییهسرایی شاعران راهی به سوی رستگاری فرهنگ و ادب گشود؟
منبع:
روزنامه شهروند (سهیلا سودبخش/ مریم کاملان / معصومه لطفعلیپور)