تبیان، دستیار زندگی
اشعاری با مناسبت این ایام حزن و اندوه محرمی؛ از سیدحمیدرضا برقعی، حجت الاسلام محمدحسین انصاری نژاد و غلامرضا سازگار.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد

اشعاری با مناسبت این ایام حزن و اندوه محرمی؛ از سیدحمیدرضا برقعی، حجت الاسلام محمدحسین انصاری نژاد و غلامرضا سازگار.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
حرم امام حسین

سید حمیدرضا برقعی از شاعران کشورمان هم زمان با فرا رسیدن ماه محرم و ماه عزاداری برای حضرت سید الشهدا و یاران باوفایش شعری درباره یکی از یاران آن امام یعنی حضرت عابس سروده است. این شعر ، به حضرت عباس یار سیدالشهدا که زیر باران سنگ «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» بود، تقدیم شده است:

هر که می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شد

مست بودم مست، پیراهن نمی‌دانم چه شد

من فقط یادم می‌آید گفت: وقت رفتن است

دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمی‌دانم چه شد

آنچنان از شوق او سر تا به پا رفتن شدم

در شتاب رفتنم توسن نمی‌دانم چه شد

روبه روی خود نمی‌دیدم به جز آغوش دوست

در میان دشمنان، دشمن نمی‌دانم چه شد

سنگ باران بود و من یکسر رجز بودم رجز

ناله از من دور شد، شیون نمی‌دانم چه شد

من نمی‌دانم چه می‌گویید، شاید بر تنم

از خجالت آب شد جوشن، نمی‌دانم چه شد

مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد

ناگهان برخواستم، مردن نمی‌دانم چه شد

پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق

دست و پا گم کرده بودم، تن نمی‌دانم چه شد

ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان

در تنور آن چهره روشن نمی‌دانم چه شد

**

وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست

از خودش باید بپرسی، من نمی‌دانم چه شد

*

هذا حسین می‌شنوم از تمام دشت

حجت الاسلام محمدحسین انصاری نژاد از شاعران کشورمان به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم شعری سروده است.

این قصیده تازه عاشورایی به شرح زیر است:

این بوی سیب از نفحات بهار کیست؟

افشان به باد این ورق از لاله زار کیست؟

خونین پرند در فلق این سینه سرخ‌ها

این باغ لاله در شفق آیینه دار کیست؟!

شط فرات محو کدامین حماسه است

با من بگو که گردش او بر مدار کیست؟

با من بگو که بر افق سرخ شامگاه

منظومه ای ستاره دنباله دارکیست؟

آتش میان وسعتی از ارغوان چه کرد

پرپر میان بادیه باغ انار کیست؟

هنگامه در چکاچک تیغ از کدام سوست؟

خوننامه‌ها نوشته به خط غبار کیست؟

با من بگو که علقمه در موج خیز اشک

چشمش هنوز بر گذر انتظار کیست؟

یامهبط دمایی یاشاطی الفرات...

درخیمه گاه، زمزمه ی بی قرار کیست؟

در خون نشسته دیده ای اینسان هلال را

چشم ستارگان همه سمت مزار کیست؟

بر طف کدام قافله آیا درنگ کرد

آن سو شمیم نافله اشکبار کیست

این سان به دشت، هلهله سربدارها

پنهان به پرده، معجزه آشکار کیست؟

هذا حسین می‌شنوم از تمام دشت

یارب دلم به ولوله در رهگذار کیست؟

سرها به دشت محوسماع ستارگان

بامن بگو که «برحسب اختیار» کیست؟

هرسو قصیده‌های معلق هبوط کرد

درهای وهوی، این غزل آبدار کیست؟

هیهات اگر که کسوت ذلت به تن کنیم

چون شب چراغ، این کلمات قصار کیست؟...

در دل مرا حسینیه امشب که آفرید؟

با روضه ای شقایق اشکم نثارکیست؟

*

با خون او که خون خداوندگار بود/ اسلام اهل‌ بیت حیات دگر گرفت

«غلامرضا سازگار» شاعر 73 ساله آیینی به مناسبت فرارسیدن ماه محرم غزل تاز‌ه‌ای سروده و درباره حضرت ثارالله نوشته است: «با خون او که خون خداوندگار بود/ اسلام اهل‌ بیت حیات دگر گرفت».

بارها در مجالس روضه امام حسین(ع) این قطعه به گوشمان خورده و آه از دل و جانمان برخاسته است: «گرد حرم دویده‌ام / صفا و مروه دیده‌ام / هیچ کجا برای من / کرب‌وبلا نمی‌شود»، اما شاید کمتر کسی بداند سراینده این اشعار پیرغلامی از ذاکران اهل‌بیت(ع) و صاحب کتاب مشهور «نخل میثم» است.

او که متولد سال 1320 شمسی در محله «آلوچو» قم است، مداحی را از سنین کودکی آغاز کرده، در عنفوان جوانی به شغل نانوایی مشغول بوده و به توصیه استادانش کاسبی را رها می‌کند و فقط و فقط به مداحی و شاعری می‌چسبد.

وی تاکنون 35 مجموعه از اشعار، نوحه‌ها و مراثى مختلفى از این ذاکر اهل‌بیت(ع) به چاپ رسیده که نخلستان، شعله‏‌هاى نخل، نخل ماتم و آواى مجمع از جمله آن‌هاست.

«غلامرضا سازگار» هنوز هم قریحه‌ای سرشار دارد و شعرهای آیینی‌اش تمامی ناشدنی است. در ادامه جدیدترین غزل او منتشر می‌شود که به تازگی در کتاب بیت‌های بارانی چاپ شده است:

از جان گذشت و جای به کام خطر گرفت

سر را به روی دست به جای سپر گرفت

می‌رفت تا که مرگ در آغوش گیردش

او مرگ را ز مرگ به بر زودتر گرفت

با عزم او نظام ولایت قوام یافت

با خون او درخت نبوت ثمر گرفت

می‌خواست بشکند بت نمرود عصر را

شمشیر را به دست به جای تبر گرفت

باران تیر هر چه به سویش هجوم برد

بگذاشت، گه به دیده و گه بر جگر گرفت

با خون او که خون خداوندگار بود

اسلام اهل‌بیت حیات دگر گرفت

بال امین وحی به آتش کشیده بود

وقتی که خیمه‌های ولایت شرر گرفت

با سنگ احترام گرفتند کوفیان

وقتی عزیز فاطمه(س) قرآن به سر گرفت

افشاند خون اصغر خود را بر آسمان

حکم شفاعت از احد دادگر گرفت

خود را درست دید در آغوش جبرئیل

«میثم» همین که تربت او را به بر گرفت


منبع:
فارس