حرارت عاشورا در قلوب سرد نخواهد شد
حوادث عاشورایی در قلب یک شاعر پایان ناپذیر جلوه میکند
آنگاه که سناریوی حماسی و پر حادثهای همچون داستان بلند عاشورا با هنر درمیآمیزد و با ذوق شاعرانهای همراه میشود و در میان کلمات موزون شعری بر صفحه کاغذ مینشیند، یعنی خون سرخ حسین(ع) دوباره در رگهای حیات آدمی جاری شده و فریاد حق طلبی سر میدهد.
شعر آیینی نیز به عنوان یکی از لطیفترین زبان بیان احساسات آدمی در خدمت شاعر درآمده و آنچه را که در سراچه قلب او در جریان است به منصه ظهور میکشاند.
" سید حسن رستگار " از جمله شعرای آیینی شهر ماست که اشعار بسیاری را در وصف وقایع عاشورا سروده است.
در ادامه با گفتگویی با او همراه شوید.
در ابتدا توضیحی درباره وضعیت فعلی شعر آیینی در کشورمان بفرمایید.
شعر آیینی در این سالها روند رو به رشدی را از لحاظ کیفی و کمی طی کرده است. استقبال مردم از اشعار آیینی و توجه ویژه آنان به این هنر به نحو چشمگیری افزایش یافته است و در طی این چند سال اخیر گویی مردم ناگهان متوجه شعر آیینی و تاثیرگزاری عمیق و واقعی آن شدهاند.
چه عواملی در ایجاد این فضا موثر بودهاند؟
عوامل مختلفی را میتوان در این رابطه بیان کرد. مثلا اینکه اشعار آیینی از کیفیت مناسبی برخوردار شدند. شعرای تازه نفس و خوش ذوقی وارد عرصه شدند و مباحث تازه و جدیدی جای موضوعات و سوژههای تکراری قدیمی را گرفت. از سوی دیگر از حمایت حکومت و فضای معنوی مجامع عمومی کشور هم میتوان به عنوان عامل موثری در این زمینه سخن گفت.
معتقدید امروز به توقع و انتظار مردم در زمینه شعر آیینی پاسخ شایستهای داده میشود؟
بله... این را میتوان از استقبال مردم از شعرا در مجالس و مجامع مختلف متوجه شد. در گذشته شعر آیینی به همان سخنان منظومی که بر فراز منابر در روضهها و هیئتها خوانده میشد خلاصه شده بود و مردم به شنیدن آنها عادت کرده بودند، اما با ورود افراد جوان و اندیشههای تازه که حتی گاه رویکردی امروزی به سوژههای مذهبی دارند، موج استقبال مردم کاملا محسوس به نظر میرسد.
قدری از حال و هوای شخصیتان پیش از سرودن اشعارتان بگویید.
فرآیند سرودن شعر بسیار پیچیده است. به ویژه اگر شعر، شعر آیینی باشد. با محدودهای مشخص و حساس و گاه با وجود خط قرمزهایی که شاعر باید از نزدیک شدن به آنها خودداری کند. گواه غامض بودن شعر آیینی هم شعرایی هستند که به هنگام سرودن اشعار اجتماعی و آزاد به راحتی شعر میگویند اما وقتی به دنبال بیان احساسات معنوی خودشان درباره یک موضوع معنوی یا شعر آیینی هستند دشواری این کار را به وضوح درک میکنند.
میتوان این محدودیت و دشواری را به کیفیت سوژههای شعر آیینی هم تعمیم داد؟
خیر...چنین نیست. در میان سوژهها و موضوعات مذهبی هر موضوعی قابلیتهای خاص خودش را دارد. مثلا در زمانی که مسئله پرداختن به امام هادی (ع) در میان شعرا مطرح شد، تعداد بسیار فراوان این اشعار از سوی شاعران سروده شد و در قالب کتاب در دسترس مردم قرار گرفت. هر چند سوژههایی همچون وقایع عاشورا قابلیت بسیار فراوانی برای بیان شدن دارند اما از پتانسیل فراوان سایر موضوعات هم نباید غافل شد.
این پتانسیل درباره وقایع عاشورایی به چه صورت وکیفیتی بیان شده و در قالب شعر بیان میشود؟
ببینید، عاشورا یک حادثه نیست که در زمانی رخ داده باشد و بعد درباره آن سخن گفته شود. عاشورا مجموعهای از حوادث و فجایعی است که در قبال امام حسین(ع)، برادران، فرزندان و یاران ایشان رخ داده است و حتی اهل حرم را هم شامل گشته است. بنابراین این حوادث در ذهن یک شاعر پایان ناپذیر جلوه میکند و میتوان گفت که در خلق سوژه و حس و حال معنوی بسیار قوی و مستعد است. به همین خاطر هم هست که شعر عاشورایی نیز بخش اعظم شعر آیینی را تشکیل داده است. در واقع عاشورا و حرارت حاصل از آن تا ابد در قلوب مومنین خواهد بود و بنا بر احادیثی که مطرح شده این حرارت هرگز سرد نخواهد شد. بنابراین میتوان ادعا کرد که از میان هر 100 شعر آیینی، 80 شعر مختص به عاشورا بوده و درباره آن سروده شده است.
پس میتوان گفت عاشورا سوژهای است که فی نفسه در ذهن و قلب شاعر به خلق و آفرینش سوژه میپردازد.
بله... حتی شعرایی همچون محتشم کاشانی و عمان سامانی هم اعتبار خودشان را از آندسته از اشعارشان که درباره عاشورا است گرفتهاند و این حکایت از عظمت واقعه عاشورا دارد و هنوز سوژههای بسیاری در عاشورا هست که شاعران به سراغ آن نرفتهاند.
سرودن اشعار آیینی چقدر به علم و دانش شاعر وابسته است؟
بسیار زیاد. در واقع شعر آیینی ماهیت خودش را از شور و شعور شاعر دریافت میکند. این دو در کنار هم میتوانند مفید باشند. یک شاعر آیینی باید ابتدا درباره تاریخ و واقعیت آنچه که سروده مطالعه کرده و مستند سخن بگوید و سپس این دانش را با شور و حال معنوی خودش درآمیخته و شعرش را بسراید.
*
اشعاری از سید حسن رستگار:
بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم
شعر من نوحه شد و محتشمش ریخت به هم
راه می رفت و پدر محو تماشایش بود
آه از آن لحظه که با هر قدمش ریخت به هم
من علی ابن حسین ابن علی ام مردم
دشمن از دیدن تیغ دو دمش ریخت به هم
دست پرورد علمدار عجب جنگی کرد
تا زمین خورد ، عمو دید علمش ریخت به هم
دم آخر که نفسهاش شمارش می شد
از دم تیغ کسی بازدمش ریخت به هم
«یا» جدا «لام» جدا «عین» جدا افتاده
خواست شاعر بنویسد . . . قلمش ریخت به هم
دفتر شعر بیارید هجا جمع کنید
شاه بیت غزلم زیر و بمش ریخت به هم
*
عصر شد ، حال هوا ریخت به هم ، باد گرفت
آسمان تیره شد و در همه ابعاد گرفت
طفل شش ماهه که در راه امامش جان داد
شیوه ی مادر خود فاطمه را یاد گرفت
دستها از بدن افتاد ولیکن ساقی
دل دریا شده اش مشک که افتاد گرفت
اسب حیوان نجیبی است ولی عاشورا
زیر سمش نفس قاسم داماد گرفت
این حسین است که از کوفه و آدمهایش
مزد نان و رطبی را که علی داد گرفت
وسط معرکه تنهاست ، زمین خورد و سپس
جهت پا شدن از نیزه اش امداد گرفت
کف گودال کریمانه به خونش غلطید
ساربان حاجت از او داشت ... که ای داد ... گرفت
*
باغ را در عطش تماشا کن سر گلها به زیر افتاده
باغبانش نفس کم آورده گوشه ای ناگزیر افتاده
خاک در هرم گرم تابستان قسمتش خاطرات باران شد
قطره قطره چکید در جانش بغضهایی که گیر افتاده
شاخه با شعله ها محک خورده ، لب میراب هم ترک خورده
برگ از باد ها کتک خورده بر زمین در مسیر افتاده
ظرف آب شکسته میفهمد حال گلبرگهای پرپر را
وقتی از اضطراب در چشمش عکسی از یک کویر افتاده
عطش انگار آخر خط نیست ، عطش انگار اول راه است
گوشه ای با تبر سروکار سرو تنهای پیر افتاده
باغ پامال چکمه پوشان شد ، خون گلها گلاب جوشان شد
بر گلوگاه غنچه ای زیبا خطی از رد تیر افتاده
*
نوشتن از همه عالم برایم آسان است
ولی برای تو دستم همیشه لرزان است
تو غرق ذات خدائی سلوک یعنی تو
توئی که نام عزیزت طریق عرفان است
قدم قدم زدن تو ، قلم قلم با شعر
چقدر واژه به واژه غزل پریشان است
شبیه حضرت خاتم لبت به من فهماند
که راه رفع عطش خاتم سلیمان است
تو قطره قطره تنت را چشانده ای به دشت
حروف واژه ی (اربن) شبیه (باران) است
تورا به نام بخوانم به نام اسماعیل
محرم است و دهم روز عید قربان است
منابع:
ایمنا /گفتگو از فرناز کلباسی
مجموعه اشعار سید حسن رستگار