دلواپسی پاز، شادمانی الیتیس
گفته های فواد نظیری درباره دو کتاب «سمندر، ورای عشق» و «پنجرههایی به فصل پنجم سال»
«سمندر، ورای عشق» از اوکتاویو پاز و «پنجرههایی به فصل پنجم سال» از اُدیسهئوس الیتیس، دو مجموعه شعری هستند که اخیرا با ترجمه فواد نظیری از طرف نشر ثالث، پس از سالها، تجدید چاپ شدهاند. البته «سمندر، ورای عشق»، پیش از این با عنوان «سمندر» منتشر شده بود اما به چاپ تازه این کتاب، شعرهایی افزوده شده و برای همین عنوان آن هم از «سمندر» به «سمندر، ورای عشق» تغییر کرده است.
پاز و الیتیس، شاعرانی هستند متعلق به دو جغرافیای متفاوت، یکی از مکزیک و دیگری از یونان، که هردو، بسیار از مرزهای جغرافیایی خود فراتر رفتهاند و این فراروی جز به یاری رفتن به ریشههای تاریخی و فرهنگی خود و پیوند زدن این ریشهها با فرهنگ و تاریخ جهان میسر نشده است.
گفتوگویی با فواد نظیری درباره این دو شاعر و ترجمه شعرهاشان انجام شده که ما بخش هایی از سخنان فواد نظیری را در ادامه می آوریم.
*
با اینکه اینجا خیلی از شاعران خارجی شناخته شدهاند و میشود گفت که ترجمه شعر جا افتاده، تعجب میکنم از اینکه متاسفانه هنوز بسیاری در ایران الیتیس را به جا نیاوردهاند. الیتیس یکی از قلههای شعر معاصر جهان و برنده جایزه نوبل است.
شاید یکی از دلایلی که الیتیس در ایران کمتر شناخته شده است ایسنت که الیتیس زمانی برنده نوبل ادبیات شد که ایران در التهاب و تب و تاب انقلاب بود. یعنی سال 1979 که درست همزمان است با انقلاب ایران. شاید به این لحاظ که در آن زمان در اینجا التهابهای سیاسی- اجتماعی، سنگین بود خیلیها توجه شان به برنده نوبل آن سال که الیتیس بود جلب نشد. چون الیتیس شاعری است که چندان گرایشهای مشخص سیاسی ندارد. البته جهتگیری اجتماعی دارد اما آدم مستقلی است و اصلا حزبی نیست.
در واقع تعهد الیتیس به نفس انسان است و به خاک یونان. البته او با دید ناسیونالیستی به یونان نگاه نمیکند. یونان برای الیتیس یک نماد تابناک از کره زمین است. الیتیس شاعری با نگاه انسانی و جهانی است که در هیچ قالبی نمیگنجد.
اصلیترین تفاوت سوررئالیسم پاز و الیتیس
این بحث کمی فنی و مفصل است. خب شاید تاثیر پاز و الیتیس از سوررئالیسم باعث نزدیکیها و شباهتهایی بین این دو شده باشد. اما به نظرم یک ویژگی پاز که او را از الیتیس متمایز میکند، رفتار او با کلمات است. در شعر پاز واژگان به اشیاء تبدیل میشوند و اصلا تشخص اولیه در کلمه است. یعنی وقتی پاز دریا را مینویسد این دریا از دل واژه بیرون میزند. در شعر او یک سوررئالیسم به شدت درونی در بافتی بسیار تنگاتنگ با کلام جاری میشود. برای همین ممکن است با یکبار خواندن، منطق تعابیر و واژگان شعری پاز را در نیابیم، اما وقتی شعرش را بازخوانی میکنیم و حس شاعر را در مییابیم، یکباره یک جهان شگفتانگیز بر ما آشکار میشود. در واقع شعر پاز، نوعی انفجار کلام از درون است. ولی شعر الیتیس گرچه به سوررئالیسم و شعر مدرن فرانسه گره خورده است، اما چون الیتیس بسیار مجذوب فضا و طبیعت و جغرافیای یونان است، آدم احساس میکند وقت نوشتن این شعرها دریای اژه در خونش موج میزده یا زل آفتاب تابناک یونان روی مغزش بوده، از بس حس درستی از آفتاب و دریا و ماسهها و کنارهها و درختها و طبیعت به دست میدهد و بعد میبینید که یکباره از اینها میرود به سمت اساطیر. در واقع در شعر الیتیس تمام این المانها از بیرون کلمات میآید و به کلام تبدیل میشود و تفاوت پاز و الیتیس به نظرم در همین است.
تحول در شعر، بدون شناخت گذشته به دست نمیآید
شکی نیست که پاز یک متفکر ناب و عمیق و شاعری با بینشی فلسفی است. شاعری که تمام تاریخ و در واقع هستی را مرور میکند و در آثارش گره خوردگی او با مظاهر انسانی، فرهنگ، شعر، ادبیات و هنر مشهود است. در واقع آن بینش خاص فلسفی پاز و عمیق شدن بسیار بسیار ظریفش در هر ذره از هستی باعث میشود که در آثارش آن نوسانها و تلاطمها و امیدها و یاسها و دلهرهها تنگاتنگ هم حرکت بکنند. الیتیس بسیار عمیق است ولی به نسبت پاز آنچنان ذهنیت تئوریک و فلسفی ندارد. پاز اگر شاعر هم نبود یکی از تئوریسینهای درخشان قرن بیستم بود. چنانکه نوشتههای تئوریکاش به اندازه شعرش خواندنی است و مجموعه اینهاست که برآیند شعر درخشانش را میسازد. البته همین جا باید تاکید کنم که شادمانی الیتیس با خوشخیالی فرق میکند. الیتیس، نومیدیاش هم زیباست و از دل نومیدیاش هم امید رویش و آزادی و رستگاری بیرون میآید.
اوکتاویو پاز و ادیسهئوس الیتیس از اساطیر و شعر کلاسیک خودشان شناختی دقیق دارند و همچنین از شعر کلاسیک جهان و تحولی هم که در شعرشان ایجاد میشود ریشه در هویت و تاریخ باستانشان دارد. نگاه کنید به اشاراتی که اینها جابهجا به اساطیر میکنند. در شعر الیتیس اساطیر یونان حضوری پر رنگ دارند و از آن طرف میبینیم که شعر و مقالات اوکتاویو پاز چه قدر ریشه در فرهنگ و اساطیر سرخپوستی دارد. اصلا ارزش کار اینها در این است که با یک شناخت دقیق از گذشته، آن را پشت سر میگذارند نه اینکه یکبارگی از کف زمین خیز بردارند و بپرند روی پله آخر. به نظر من حاصل کار شاعرانی که چنین شناختی از گذشته ندارند، یک موجود عجیبالخلقه بیریشه است که نمیتوان اسم شعر را روی آن گذاشت. به نظر من اگر قرار است که تحولی در شعر امروز ما به وجود بیاید این تحول، بدون شناخت گذشته به دست نمیآید. بنابراین دغدغه من و قطعا دغدغه همه کسانی که شیفته و علاقهمند به شعر و بالندگی آن هستند، این است که بیشتر بخوانیم و بیشتر بشناسیم و بیشتر تبادل نظر کنیم. همانطور که گفتم جای تاسف دارد که شاعری مثل الیتیس تنها برای قشر خیلی محدودی از جماعت شعر شناس ما شناخته شده باشد. اینها باید خوانده شوند. ما نمیتوانیم ادعای سرودن شعر مدرن یا امروزی را داشته باشیم بیاینکه شاعران مدرن امروزمان را بشناسیم. باید اینها را بشناسیم و وقتی شناختیم، دیگر بحث گذشتن مطرح نیست. بحث بالارفتن از پلههاست و این همان چیزی است که فکر میکنم دغدغه همه این آدمهای بزرگ، از پاز گرفته تا الیتیس و نرودا و... بوده است. همه این شاعران پلههای تکامل فرهنگ و هنر بشری هستند.
باید توجه داشت که این هر دوشاعر، اصلا سادهنویس و سهلانگار در قبال کلمه نیستند و شعرشان شعری فاخر است و کلمات، در آن سردستی به کار نرفته. اگر هم جایی شعرشان بسیار ساده است اما ترکیبش با مفهوم، آنچنان فخیم است که خواه نا خواه شما را به سمت انتخاب یک زبان فاخر و گزیده میبرد. نمیشود اینها را مسطح ترجمه کرد چون شاعران مسطحی نیستند و شعرشان اصلا سطحی نیست و این فاخر و گزیدهبودن کلماتشان را باید در ترجمه هم رعایت کرد.
منبع:
شرق