تبیان، دستیار زندگی
جستار زیر بقلم «جو فاسلر» جریده نگار آتلانتیک نگاشته. وی در این مقاله به معرفی و بحث و فحث در باب کتابی می پردازد که حدود یکسال پیش منتشر شد و هنوز بر سرآن بحث است. اما شاید مهم ترین بخش این مطلب شرح تاثیر تعیین کننده ایست که بکت بر نویسنده ی جوان گذاشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرح دوستی استر با بکت

مطلب زیر به قلم «جو فاسلر» روزنامه نگار آتلانتیک نگاشته شده. وی در این مقاله به معرفی و بحث درباره کتابی می‌پردازد که حدود یکسال پیش منتشر شد و هنوز بر سرآن بحث است. اما شاید مهم‌ترین بخش این مطلب شرح تاثیر تعیین کننده‌ایست که بکت بر نویسنده‌ جوان گذاشت.

بخش ادبیات تبیان
جو فاسلر

وجود دارید چون هنوز نفس می‌کشید!

تحیشه‌ای بر کارکرد طنز در آثار بکت و استر

بقلم: جو فاسلر

دقیقاً چهل سال پیش در هفته‌های آخر سال، ساموئل بکت، در کافه‌ای در پاریس نشسته بود که جوانکی 27 ساله از راه رسید و با قصد ایجاد چالش، در لحظه‌ای متوجه شد، که بکت پوچ اندیش رندانه او را در حصار یک سوال گرفتار کرد.

آن‌جوان 27 ساله نامش «پل استر» بود. که البته در آنموقع از شهرت و اعتبار امروز برخوردار نبود. در آن مقطع او جوانکی خام و عبوس و گمشده در غربت بود که به سودای کسب استقلال، جلای وطن کرده و از پاریس سردرآورده بود!او با همین نگاه خام با بکت آشنایی متقابل پیدا کرد و از همراهی و التفات او در برقراری یک میتینگ ادبی بهره جست.

اما این بکت بود که باب بحث را گشود:

خب آقای استر از خودت بگو!

سوالی که استر در مقابل آن مبهوت و یخ‌زده مانده بود. او ناگهان به وجود خلائی اساسی اما نهفته در وجودش پی‌برد. به اینکه حرفی برای گفتن ندارد! و یا احتمالا فاقد ایده‌ای الهام‌بخش و درک واقع بینانه از خود است. به فقر، گم‌کرده‌راهی و بحران نداشتن هدف که بعدها خود در (بازخوانی) به آنها پرداخت. [اما در آن لحظه] انگشت به‌دهان و مبهوت مانده بود که چه بگوید:

احساس کردم در حال خزیدن توی یک سوراخ بودم!

این بکت بود که باب بحث را گشود: خب آقای استر از خودت بگو! سوالی که استر در مقابل آن مبهوت و یخ‌زده مانده بود. او ناگهان به وجود خلائی اساسی اما نهفته در وجودش پی‌برد.

این نوعی از شهود و آشفته‌سازی طنازانه‌ایست که ممکن است در اثر ادبی هرکسی یافت شود. اما برای بکت و [بعدها] استر که خود را درمانده در موقعیت وجودی بیهوده انگارانه‌ای می‌دیدند، طنز مفری بود تا بواسطه آن شجاعت پذیرش و تحمل و هضم آن پوچی را بدست آورند.

منوالی که در آثار من ، به شیوه‌ای کمیک بدان اشاره شده‌است نوعی جبر در کار بود. زیرا چنین عملی، حکم راهکاری را داشت که به واسطه آن ما قادر به ساختن وجودی انسانی بودیم، و [برمبنای آن] زمانی که در شرایط تیره و تاری قرار می‌گرفتیم، آن را با طنز به چالش می‌کشیدیم.(واشنگتن‌پست2003)

زمانی که من از بکت خواستم در نگارش این جستار به من کمک کند، او خود ارجاع ذهنی به همسانی نگاهش با بکت را برگزید. در مقاله معروف ِ وی کوتاه اما استادانه‌ای تمثیل‌های شوخ‌طبعانه بکت را برشمرده است. برای استر ، بکت یک عامل آگاهی بخش بود. چیزی که باعث درک عمیق او نسبت به استفاده از طنز شد تا دریابد که طنز می‌تواند، به نویسندگان و خوانندگان، تاب تحمل و دوام آوردن را بدهد.

استر مولف کتب داستانی و غیرداستانی بسیاری بوده‌است. اما در این مقطع هم اثر ارزشمند دیگری به‌نام گزارش درونی از وی منتشر شد. «درونی بودن» در این کتاب همانند بسیاری دیگر از آثار استر دربردارنده مجموعه‌ای از معانی و فصل‌های [مرتبط با] این مهم است. که در قالب چهار مقاله گردآوری شده‌است.

مقالات او [در این کتاب] تلاشی‌ست برای فهم این موضوع اساسی که چطور برداشتهای آنی و زودگذر در وجود ما ریشه دوانده و به هستی ما شکل می‌بخشد. عنوان [مثال] یکی از بخش‌ها در جستجوی طلاقت زبانی و زبانی مورد علاقه‌جوانان است زمانی که چیزی بنظرشان حی و حاضر می‌آید. بخش دیگر به عنوان «دو سودای در سر» یادآور روایت تاثیر تکان‌دهنده نویسنده‌ایست که بر چشم‌انداز ذهنی یک جوان تازه‌کار داشت. «کپسول زمان» را نیز من‌حیث‌المجموع می‌توان اعترافنامه‌ای خواند که استر برای همسر سابق نگاشته. (لیدیا دیویس: نویسنده و مترجم آثار فرانسوی). [چه اینکه] به‌زعم او، سنجش تداوم تاثیر و ابقای همه‌چیزها زمانی مقدور است که ما آنها را ترک کنیم و پشت بگذاریم.

و قطعه نهایی‌ هم روایت شعرگونه‌ایست در شرح لحظه‌ای آنی از فیلم‌های دوران کودکی، عکسها، و کتب مصوری که در بدایت امر تشکیل دهند‌ه کلید واژه‌های ذهنی نویسنده بوده‌اند.


منبع:آوانگارد به نقل از Atlantic

باید فراموش‌ کرد مردم‌ چه‌ می‌گویند

می‌خواهم یک قصه برایت بگویم

دست تصادف و گره زدن سرنوشت ها