شوخی با رفتارهای ناصواب دولتمردان مد است
گفتوگویی با سعید بیابانکی شاعر و طنزپرداز
طنز و شعر طنز، از جمله مباحث جذاب، نافذ و در عین حال خطیر است. به باور بسیاری از صاحبنظران کار در این حوزه راهرفتن روی لبه تیغی برنده است که کوچکترین اشتباه میتواند صاحب اثر را با تبعات منفی متعددی روبهرو سازد.
سعید بیابانکی طنزپرداز معاصر در گفتوگویی از تأثیر طنز در نشاط اجتماعی، مرز بین طنز و هجو و همینطوراستقبال مردم از محافل طنز ادبی در تهران و نیز تأسیس خانه طنزپردازان و مسائل مربوط به آن میگوید.بخشهایی از سخنان او در ادامه می آید:
کار طنز به چالش کشیدن رفتارهای انسان است
یکی از کارهایی که هر هنرمند باید انجام دهد ایجاد امید در دلهاست، چرا که یأس به اندازه کافی در همه جا هست.به اعتقاد من ذات ادبیات ، اعتراض است. یعنی همیشه مطالبهگر است. وقتی به طنز میرسیم این مطالبهگری افزایش مییابد و اگر بخواهیم طنز را تعریف کنیم، صرفاً کارش خنداندن و ایجاد نشاط نیست. بلکه با استفاده از همین ابزار خنده در حقیقت کار دیگری انجام میگیرد. درست است که خنده و نشاط میتواند پوستهرویی طنز باشد اما در پس آن داستان دیگری نهفته است و آن طنز واقعی است. البته بجز طنزگونههای دیگر ادبی طنز مثل هزل و شوخی هم وجود دارد که صرفاً کارش خنداندن است یا هجو که نمونه بدی از طنز است و در آن الفاظ رکیک و مستهجن برای از بین بردن شخصیت حقیقی و حقوقی یک شخص به کار میرود. طنز، هزل و هجو همه اعضای یک خانوادهاند و در خنداندن و به ابتهاج و انبساط رساندن مخاطب هر سه مشترکند اما هر یک با کارکرد خود. با این حال باید درنظر داشت که متعالیترین و فرهیختهترین فرزند این خانواده طنز است.
چالش طنز
طنز کارش به نوعی طرح و بیان کردن رفتارهای ناپسند مردم است. مخاطب آن میتواند در کوچه و بازار باشد یا یک مدیر، وزیر یا هر کسی و در هر موقعیتی باشد، زیاد فرقی ندارد چه کسی باشد، چرا که کار طنز به چالش کشیدن رفتارهای انسان است. انسانی که در هر جا میتواند حضور داشته باشد. اینکه چرا در سالهای اخیر به طنز توجه شده است و اقبال عموم نسبت به طنز بیشتر شده، چند دلیل دارد. یکی رشد رسانههای مدیریت محور است که نخستین بار در فضای تلفنهای همراه ایجاد شد و مردم با پیامهای کوتاه طنزآمیز تقریباً به تمام وقایع روز واکنش نشان میدادند. گاهی این وقایع سیاسی بود و گاهی فرهنگی و اقتصادی و این خیلی خوب بود و نشاندهنده این بود که مردم چقدر باهوشند که در کسری از ثانیه میتوانند مطلب طنزی را آماده کنند.
طنزهای اینترنتی
رفتهرفته با آمدن فضای اینترنت و ظهور وبلاگ در رسانههای مدرن این پدیده رشد پیدا کرد. وقتی وارد شبکههای اجتماعی و تلفنهای همراه نسل جدید شدیم دیدیم این مسأله خیلی بیشتر شد. شعر طنز همیشه حضور داشت اما شاید ابزار و انتشارش در دست همه نبود. شعر طنز به گونهای است که بخش اعظم آن در رسانه ملی قابل پخش نیست.
از وقتی این ابزار عمومی شد کمک زیادی به اقبال عمومی مردم به شعر طنز شد. چرا که اکثر مردم اهل خواندن کتاب، مجلات و روزنامه نیستند اما براحتی از طریق پیامک و اینترنت شعر طنز را میخوانند. بخشی از اقبال عمومی به طنز هم به ناملایمات سیاسی، اجتماعی دو دهه اخیر برمیگردد و این هم بد نیست چرا که نشاندهنده این است که مردم به جریانهای سیاسی علاقهمند، منتقد یا معترض هستند.
ولادیمیر مایاکوفسکی میگوید: «شعر سفارش جامعه به شاعر است» یعنی شعر سفارش مردم است و به نظر من این سفارشها روز به روز مدلش متفاوت میشود.به اعتقاد من ذات ادبیات ، اعتراض است. یعنی همیشه مطالبهگر است. وقتی به طنز میرسیم این مطالبهگری افزایش مییابد و اگر بخواهیم طنز را تعریف کنیم، صرفاً کارش خنداندن و ایجاد نشاط نیست. بلکه با استفاده از همین ابزار خنده در حقیقت کار دیگری انجام میگیرد.
الان نوع اعتراضها بیشتر اقتصادی است
اگر سفر کوتاهی در سطح شهر داشته باشیم متوجه مطالبات مردم میشویم. الان نوع اعتراضها بیشتر اقتصادی است و همواره اینگونه بوده اما گاهی مطالبات سیاسی پیشی گرفته است. در دولت نهم و دهم مطالبات بیشتر سیاسی بود. یعنی رفتارهای ناصواب دولتمردان بیشتر زیر ذرهبین بود و مردم بیشتر با این جور قضایا شوخی میکردند و همیشه هم مد است و فقط مخصوص کشور ما نیست بلکه در تمام کشورها این مسأله وجود دارد.
اکنون در دولت یازدهم شوخیها در این خصوص کمتر شده و جنس طنزها بیشتر اقتصادی است. گاهی مشکل مسکن است یا حتی بحث تفکیک جنسیتی است و همه اینها در شعر طنز حضور دارند و دامنه گستردهای دارد.
خطوط قرمز
گاهی یک شعر را میخواهید در مجله یا روزنامه به چاپ برسانید یا گاهی در رسانه ملی بخوانید و زمانی هم در یک محفل عمومی یا خصوصی، اینها همه با هم متفاوت است. من نیز اشعاری دارم که در هیچکدام از تریبونهایی که ذکر کردم قابل ارائه نیست.
شاید شعری که در جمع دانشگاهی خوانده میشود همان را نمیتوان در روزنامه چاپ کرد. ما در کشورمان یکسری خطوط قرمز داریم و اینها بسیار واضح هستند. این خطوط را قانون و عرف جامعه مشخص میکند و اگر شاعر از آن عبور کند دیگر به شعر او نمیتوان طنز گفت.
برخی از خطوط قرمز اعتقادی هستند و مردم به آنها معتقدند مثلاً در مراسم تشییع کسی سوت و کف نمیزنند چرا که جنازه حرمت دارد. کما این که در طراحی خانه و آپارتمان وقتی دیوار میسازیم، یعنی خط قرمز. اگر قرار بود همه چیز مشخص باشد، دیوار را از شیشه درست میکردند.
به نظرم گاهی خط قرمز اجتماعی است، گاهی فرهنگی است.
در حلقه رندان
اولین شب شعری که در کشور طراحی و راهاندازی شد که شعر طنز در آن خوانده شد، ده سال پیش با نام «در حلقه رندان» بود که در حوزه هنری توسط ابوالفضل زرویی نصرآباد راهاندازی شد. کمکم این برنامه رشد کرد و مخاطب جدی خود را یافت و از طرفی مخاطب را تربیت کرد که هر چیزی طنز نیست یعنی مخاطب را عادت دادند که به هر چیزی نخندد.
چهار سالی است که من مجری برنامههایش هستم و آخرین یکشنبه پایان هر ماه برگزار میشود و طیف زیادی از مخاطبان میآیند. گاهی نزدیک به هزار نفر شرکت میکنند. بعدها برنامه بزرگ دیگری با عنوان شکرخند در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد که بیش از پنج سال است که قدمت دارد و دیگری قند و نمک است که با اجرای بنده هست و حدود 3 سال است که در منطقه غرب تهران برگزار میشود.
جریان شعر طنز معاصر
گاهی اوقات طنز کارکرد تقویمی و گاهی تاریخی دارد.به نظر میآید طنزی که در اکثر مطبوعات وجود دارد، تقویمی است. یعنی صرفاً به مناسبتهای روز مربوط میشود و عمر پایداری ندارد. اما طنز تاریخی برای همیشه آفریده شده است. در روزگار ما برخی از شعرها با توجه به شرایط روز مخاطب پیدا میکند و برخی هم از قید زمان و مکان خارج است. به نظر من، هر دو نوع خوب هستند و نمیتوان به هیچ یک برتری داد. هر چقدر شعر به بعد تاریخی بودن نزدیک شود و از بعد تقویمی بگریزد، به ذات شعر طنز نزدیکتر است.
منبع: ایران