تبیان، دستیار زندگی
در شماره‌ سوم گفتمان الگو، گفت‌وگویی را با دکتر محسن رنانی تحت عنوان «خطای ترکیب» منتشر شده که این نوشتار نقدی از استاد ابوالقاسم علیدوست بر آن گفتار است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد فقه بدون تخصص ممکن است؟! (1)

نقدی بر گفت‌وگوی آقای محسن رنانی با عنوان «خطای ترکیب»

استاد ابوالقاسم علیدوست

نوشته: استاد ابوالقاسم علیدوست

وقتی یک ناویژه‌دان وارد یک ساحتی می‌شود و نقد می‌کند، اولاً دست روی نقاطی می‌گذارد که نقاط کانونی نیستند. ثانیاً گزارش‌های ناصحیح می‌دهد. ثالثاً به لوازم داوری خودش گاه نیست که این داوری و این سخن چه لوازمی دارد. رابعاً اگر اشکالی هم هست نمی‌تواند فنی و دقیق بیان بکند. خامساً حتی اصطلاحات را جابه‌جا به کار می‌برد، خلط اصطلاحات می‌کند و…

درآمد

در شماره‌ سوم گفتمان الگو، گفت‌وگویی را با دکتر محسن رنانی تحت عنوان «خطای ترکیب» دیدم. از یک طرف مصاحبه مربوط به الگو بود که در واقع بخشی از مسۆولیت من هم در همین قسمت است و از طرفی مربوط به فقه و دانش فقه بود. همین موارد باعث شد که با دقت بیشتری این مطلب را بخوانم و حتی بعضی از قسمت‌هایش را دو یا سه مرتبه مطالعه کردم. نکاتی به ذهنم رسید که در اینجا، مطرح می‌کنم:

این مصاحبه نکات قابل قبول، قابل تأمل و قابل ملاحظه‌ای دارد. مثل این‌که گفته می‌شود: «در تدوین الگو باید ملاحظات، امکانات، نیازها و ساختارهای موجود لحاظ شود.» یا این‌که: «علومی را از غرب گرفتیم، تلاش کردیم با شرایط خودمان سازگار کنیم ولی ناکام ماندیم، مثل دانش اقتصاد، یا پیوست آن، اقتصادِ توسعه». یا در جایی اظهار می‌دارند: «ما در بومی‌سازی دانش غربی ناتوان بودیم و در تولید دانش بومی هم ناتوانیم» که البته من در این قسمت سوم، قدری سخن دارم که عبور می‌کنم، ولی جزء مطالبی است که فی‌الجمله می‌شود آن را پذیرفت. همچنین آقای رنانی وارد برخی از ساحت‌ها شدند که تخصص من نیست و اظهارنظر هم نمی‌کنم. اما …

نقد فقه بدون داشتن تخصص

بخش معتنابهی از مصاحبه ایشان در خصوص دانش فقه، روش و ساختار در فقهِ موجود و گزارش از وضعیت افتاء، یعنی عناصری که در مسیر صدور فتوا وجود دارد، است. ایشان وارد این ساحت شدند که طبیعتاً در تخصص من است و می‌توانم اظهارنظر کنم.

یکی از نکات اساسی این است که یک بزرگواری، دانشمندی که در یک زمینه مطالعه کرده، قلم زده، تلاش کرده، کلاس‌داری کرده، چقدر صحیح است و چقدر اخلاقی است که وارد ساحتی شود که تخصص او نیست. ایشان دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان است، کتاب‌هایی تألیف کرده یا ترجمه کرده مانند «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»، «چرخه‌های افول اخلاق و اقتصاد»، «سرمایه‌ اجتماعی و توسعه»، «بازار یا نابازار» و از این قبیل نوشته‌ها. در این مطالعه و کار علمی، ما هیچ ردپایی نسبت به فقه نمی‌بینیم و اظهارنظرهایی هم که بعداً نموده، همه نشان می‌دهد ایشان در زمینه‌ای که وارد شده به هیچ وجه ویژه‌دان و متخصص نبوده است. این چقدر قابل دفاع است؟! وقتی یک ناویژه‌دان وارد یک ساحتی می‌شود و نقد می‌کند، اولاً دست روی نقاطی می‌گذارد که نقاط کانونی نیستند. ثانیاً گزارش‌های ناصحیح می‌دهد. ثالثاً به لوازم داوری خودش آگاه نیست که این داوری و این سخن چه لوازمی دارد. رابعاً اگر اشکالی هم هست نمی‌تواند فنی و دقیق بیان بکند. خامساً حتی اصطلاحات را جابه‌جا به کار می‌برد، خلط اصطلاحات می‌کند و…

فرض کنید من دانش فیزیک را در ایران به نقد بکشم، کل اطلاعات من از فیزیک چند گزاره است و البته ممکن است چند تا فیزیک‌دان را هم بشناسم. ولی آیا باید در مورد فیزیک ایران، وضعیت فیزیک، دانش فیزیک و این‌که دانشمندان فیزیک چه مشکلاتی را ایجاد کردند، چرا متوقف‌اند، اظهارنظر بکنم؟! این چقدر می‌تواند دقیق باشد؟ طبیعی است که از همان اول چنین اشکالاتی رخ می‌دهد.

گم‌کردن نقطه کانونی پیشرفت اسلامی

اکنون از کلی‌گویی خارج می‌شوم و به جزئیات گفته‌های وی می‌پردازم. دکتر رنانی به تعبیر خود، نکته اساسی را در خصوص ناتوانی در بومی‌سازی دانش غربی و ناتوانی در تولید یک دانش بومی، این می‌دانند که ما نمی‌دانیم منظورمان از جامعه اسلامی ـ ایرانی چیست. وقتی سۆال می‌شود: «اشکال به کجا برمی‌گردد؟» ایشان جواب می‌دهد: «هم ناتوانی در بومی‌سازی دانش غربی و هم ناتوانی در تولید یک دانش بومی که هر دو به یک نکته اساسی برمی‌گردند: این‌که نمی‌دانستیم و هنوز هم نمی‌دانیم منظورمان از جامعه‌ اسلامی ـ ایرانی چیست. آیا در جامعه‌ اسلامی می‌تواند ربا باشد یا نه؟ آیا زن‌ها می‌توانند بدون پوشش چادر زیست کنند یا نه؟ آیا میهمانان خارجی می‌توانند مشروب سرو کنند یا نه؟» مطلب این‌جا است که یعنی واقعاً ناتوانی ما در بومی‌سازی دانش غربی و در ناتوانی تولید دانش بومی این است که ما نتوانستیم تعریفی از جامعه‌ی اسلامی ارائه بدهیم؟

فرض کنید همه‌ این‌ها را جواب دادیم؛ یعنی گفتیم ربا می‌تواند باشد یا نه، خانم چادر می‌تواند سر کند یا نه، مشروب می‌شود سرو شود یا نه، بخشی از جامعه اگر ولایت فقیه را قبول نداشته باشند، حکومت در آن جامعه‌ اسلامی هست یا نه؛ آیا نکته‌ اساسی این بود؟! یک جامعه‌شناس مذهبی و حتی یک جامعه‌شناس فارغ از مذهب، این مسأله را وارسی و بررسی کند. من نمی‌گویم اگر منظورمان را از جامعه‌ اسلامی ایرانی دقیقاً تعریف کردیم خدمت نکردیم و قدمی به جلو برنداشتیم، اما این‌طور نیست که نقطه‌ کانونی و اساسی‌مان این باشد.

این هم که ما بگوییم قرآن تفاسیر مختلفی دارد، کدام تفسیر را اسلامی می‌دانیم؟! دانش‌های اسلامی هم مثل دانش‌های دیگر است، یعنی ابزار، روش و شخصیت‌هایی دارد. من اگر دیدم که علمای اقتصاد در دانش اقتصاد با هم بحث دارند ـ که اختلاف دارند - آیا معنایش این است که بگویم پس اقتصاد یعنی چه؟ با کدام قرائت شما می‌خواهید اقتصاد را معنا یا تعریف کنید؟

تکثرگراییِ ناقد و بی‌اطلاعی از روش فقه

جالب این است که ناقد محترم در ادامه مصاحبه خود، یک نوع پلورالیزم و تکثّرگرایی شدید را مطرح می‌کند. وی می‌پرسد: «اسلامی بودن یعنی چه؟ یعنی چیزی که با قرآن سازگار است. قرآن هم تفاسیر مختلفی دارد. ما کدام تفاسیر را اسلامی می‌دانیم؟» بعد بحث را به شورای نگهبان می‌رساند که این شورا براساس کدام سنجه می‌خواهد تطابق قوانین با اسلام را چک کند. نظر خود؟ نظر مراجع؟ نظر ولی فقیه؟ اگر فقیهان اختلاف کردند چه؟ سیر مصاحبه را دقت کنید: وی ابتدا نکته‌ اساسی در ناتوانی و اشکال را به این‌که جامعه‌ اسلامی را نمی‌توانیم تعریف کنیم و نکردیم، می‌برد. دیگر مشکلات دانشگاه‌ها، ناتوانی‌های اجرایی، ندانم‌کاری‌ها، اختلاف‌سلیقه‌ها، این‌ها را فاکتور می‌گیرد. چون همه را در این نکته‌ اساسی که ما باید جامعه‌ اسلامی را تعریف کنیم، جا می‌دهد. بعد هم که می‌خواهیم تعریف کنیم کدام اسلام، کدام قرائت، این هم که ناشدنی است. این دو جمله در کنار هم، چه برداشتی را ارائه می‌دهد؟! یعنی ما نمی‌توانیم تعریفی از جامعه‌ اسلامی داشته باشیم و وقتی نتوانستیم تعریفی از جامعه‌ اسلامی بکنیم، نمی‌توانیم نه دانش بومی تولید کنیم و نه دانش غربی را بومی کنیم. غیر از این است؟! صدر صفحه با ذیل صفحه 69 (مجله گفتمان الگو، شماره 3) را کسی کنار هم بگذارد و مطالعه کند، ببیند چه از آن فهمیده می‌شود.

باید به ناقد محترم گفت شورای نگهبان ده‌ها سال است در کشور ما، اعلان کرده که من براساس نظر خودم نظر می‌دهم. حتی نظر رهبری یا نظر مراجع دیگر را اعتنا نمی‌کند. اگر هم یک نظری داشته باشد که با نظر رهبری در تضاد باشد و صلاح نداند که نظرش را اعلام کند، سکوت می‌کند. بنابراین این‌که ما این را یک معضل مطرح کنیم که شورای نگهبان چه کار می‌کند، به نظر من این به‌خاطر عدم اطلاع است.

این هم که ما بگوییم قرآن تفاسیر مختلفی دارد، کدام تفسیر را اسلامی می‌دانیم؟! دانش‌های اسلامی هم مثل دانش‌های دیگر است، یعنی ابزار، روش و شخصیت‌هایی دارد. من اگر دیدم که علمای اقتصاد در دانش اقتصاد با هم بحث دارند ـ که اختلاف دارند - آیا معنایش این است که بگویم پس اقتصاد یعنی چه؟ با کدام قرائت شما می‌خواهید اقتصاد را معنا یا تعریف کنید؟

بالاخره همه‌ دانش‌ها قدر مشترکی دارند. اگر ما هنجارها را مراعات کنیم؛ یعنی از ابزار خودش جلو ببریم و از منابع خودش، از روش‌های خودش استفاده کنیم، به مشکل حادی برنمی‌خوریم. مثلاً روشِ فقه، تجربی یا تعقّلی محض نیست؛ روش آن مراجعه به اسناد معتبر است. این روش را مراعات کنیم، حالا یا خودمان ویژه‌دان می‌شویم یا این را از ویژه‌دان‌ها می‌گیریم. چرا تا بحث دانش‌های اسلامی می‌شود، می‌گویند قرآن تفاسیر مختلفی دارد؟ تفسیر قرآن ابزاری دارد: روش تفسیر قرآن به قرآن، قرآن به سنت، قرآن به ضرورت‌های قطعی و مسلم دین. این ابزارش است. منابعی دارد، در طول تاریخ به این تراثی که ما از تفاسیر و شخصیت‌ها هم داریم، انسان مراجعه می‌کند. البته نمی‌گوییم در این مسیر انسان خطا نمی‌کند، اما این‌طور هم نیست که انسان آب سرد ناامیدی روی تفسیر بپاشد و بگوید من اصلاً نمی‌توانم قرآن را بفهمم. به نظر می‌رسد ورود به این مطالب، ورود فنی و صحیح نیست.

بخش بعدی را اینجا ببینید


منبع: پایگاه اینترنتی خبرگزاری جهان نیوز

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان