تبیان، دستیار زندگی
خداوند نه به اجبار مۆمنان را از ظلمات (گناه و جهل و صفات رذیله و دورى از حق) به نور خارج مى‏كند و نه كفار را به اجبار از فطرت توحیدى بیرون مى‏برد بلكه اعمال آنها است كه ایجاب چنین سرنوشتى را از سوى پروردگار مى‏كند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راه حقّ تنها یک راه است؟!


خداوند نه به اجبار مۆمنان را از ظلمات (گناه و جهل و صفات رذیله و دورى از حق) به نور خارج مى‏كند و نه كفار را به اجبار از فطرت توحیدى بیرون مى‏برد ، بلكه اعمال آنها است كه ایجاب چنین سرنوشتى را از سوى پروردگار مى‏كند.


پل صراط

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره ـ 257)

خداوند دوست و سرپرست مۆمنان است، آنها را از تاریكى‏ها (ى گوناگون) بیرون و به سوى نور مى‏برد. لكن سرپرستان كفّار، طاغوت‏ها هستند كه آنان را از نور به تاریكى‏ها سوق مى‏دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.

در آیه قبل خواندیم كه او مالك همه چیز است «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» و در این آیه مى‏خوانیم: نسبت او به مۆمنان، نسبت خاصّ و ولایى است. «وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» گوشه‏اى از سیماى كسانى است كه ولایت خدا را پذیرفته‏اند.

آنكه ولایت خدا را پذیرفت، كارهایش رنگ خدایى پیدا مى‏كند. «صِبْغَةَ اللَّهِ» «1» براى خود رهبرى الهى برمى‏گزیند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً» «2» راهش روشن، آینده‏اش معلوم و به كارهایش دلگرم است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» «3»، «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» «4»، «لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» «5» در جنگ‏ها و سختى‏ها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرت‏هاى غیر خدایى نمى‏هراسد. «فَزادَهُمْ إِیماناً» «6» از مرگ نمى‏ترسد و كشته شدن در تحت ولایت الهى را سعادت مى‏داند.

امام حسین علیه السلام فرمود: «انى لا ارى الموت الا سعادة». «7»

تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست، چون مى‏داند او زیر نظر خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» «8» از انفاق و خرج كردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولى خدا مى‏سپارد.

«یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» «9» تبلیغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعده‏هاى حتمى الهى داده است:

«وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» «10» غیر از خدا همه چیز در نظر او كوچك است.

امام على علیه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم». «11» از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمى‏شود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن مى‏اندیشد و اگر صدها راه برایش باز شود ، تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مى‏كند كه خداوند معیّن كرده است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» «12»

ناگفته پیدا است كه خداوند نه به اجبار مۆمنان را از ظلمات (گناه و جهل و صفات رذیله و دورى از حق) به نور خارج مى‏كند و نه كفار را به اجبار از فطرت توحیدى بیرون مى‏برد بلكه اعمال آنها است كه ایجاب چنین سرنوشتى را از سوى پروردگار مى‏كند

نكته‏ها:

1- تشبیه "ایمان" و "كفر" به "نور" و "ظلمت" رساترین تشبیهى است كه در این مورد به نظر مى‏رسد.

نور منبع حیات و همه بركات و آثار حیاتى و سرچشمه رشد و نمو و تكامل و جنبش و تحرك است. نور آرامبخش و مطمئن كننده و آگاه كننده و نشان دهنده است در حالى كه ظلمت رمز سكوت و مرگ، خواب و نادانى، ضلالت و وحشت مى‏باشد. ایمان و كفر نیز چنین هستند.

2- نكته دیگر این كه در این آیه و آیات مشابه آن در قرآن مجید ، ظلمت به صیغه "جمع" آورده شده (ظلمات) و نور به صیغه "مفرد" ، و این اشاره به آن است كه در راه حق هیچ گونه پراكندگى و دوگانگى وجود ندارد ، بلكه سراسر وحدت و یگانگى است.

مسیر حق مانند خط مستقیمى است كه میان دو نقطه كشیده شود كه همیشه یكى است و تعدد در آن ممكن نیست ، ولى باطل و كفر مركز انواع اختلاف ها و پراكندگی ها است ، حتى اهل باطل در باطل خود هماهنگ نیستند و وحدت هدف ندارند ، درست مانند خطوط انحرافى است كه در میان دو نقطه كشیده مى‏شود كه تعداد آن در دو طرف "خط مستقیم" بى‏شمار و نامحدود است.

این احتمال را نیز بعضى داده‏اند كه صفوف باطل نسبت به اهل حق زیادتر است.

3- ممكن است گفته شود كه كفار نورى ندارند كه از آن خارج شوند، ولى با توجه به اینكه نور ایمان در فطرت همه وجود دارد این تعبیر كاملاً صحیح به نظر مى‏رسد.

4- ناگفته پیدا است كه خداوند نه به اجبار مۆمنان را از ظلمات (گناه و جهل و صفات رذیله و دورى از حق) به نور خارج مى‏كند و نه كفار را به اجبار از فطرت توحیدى بیرون مى‏برد ، بلكه اعمال آنها است كه ایجاب چنین سرنوشتى را از سوى پروردگار مى‏كند.

تشبیه" ایمان" و" كفر" به" نور" و" ظلمت" رساترین تشبیهى است كه در این مورد به نظر مى‏رسد. نور منبع حیات و همه بركات و آثار حیاتى و سرچشمه رشد و نمو و تكامل و جنبش و تحرك است نور آرام بخش و مطمئن كننده و آگاه كننده و نشان دهنده است در حالى كه ظلمت رمز سكوت و مرگ، خواب و نادانى، ضلالت و وحشت مى‏باشد ایمان و كفر نیز چنین هستند

پیام‏های این آیه:

1ـ مۆمنان، یك سرپرست دارند كه خداست و كافران سرپرستان متعدّد دارند كه طاغوت‏ها باشند و پذیرش یك سرپرست آسان‏تر است. (یوسف علیه السلام نیز در دعوت كفّار به همین معنا استدلال كرد: «أ أربابٌ متفرّقون خیرٌ أم اللَّه الواحد القهّار» آیا صاحبان متعدّد و پراكنده بهترند یا خداى یگانه و قدرتمند؟! (یوسف، 39)) درباره مۆمنان مى‏فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ» امّا درباره‏ى كفّار مى‏فرماید: «أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ»

2ـ آیه قبل فرمود: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» این آیه نمونه‏اى از رشد و غىّ را بیان مى‏كند كه ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت ، انحراف است. «اللَّهُ وَلِیُّ» ، «أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ»

3ـ راه حقّ یكى است، ولى راه هاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ كلمه‏ى نور را به كار مى‏برد، ولى از راه هاى انحرافى و كج، به ظلمات و تاریكى‏ها تعبیر مى‏كند. «النُّورِ»، «الظُّلُماتِ»

4ـ راه حقّ، نور است و در نور امكان حركت، رشد، امید و آرامش وجود دارد. «النُّورِ»

5ـ مۆمن در بن بست قرار نمى‏گیرد. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»

6ـ طاغوت‏ها در فضاى كفر و شرك قدرت مانور دارند. «الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ»

هر كس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه ناخواه طاغوت‏ها بر او ولایت مى‏یابند. «اللَّهُ وَلِیُّ» «أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ»

8ـ هر ولایتى غیر از ولایت الهى، ولایت طاغوتى است. «اللَّهُ وَلِیُّ» ، «أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ»

9ـ توجّه به عاقبت طاغوت پذیرى، انسان را به حقّ پذیرى سوق مى‏دهد. «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ»

پی نوشت ها:

(1). بقره، 138.

(2). بقره، 247.

(3). یونس، 9.

(4). بقره، 156.

(5). یوسف، 56.

(6). بقره، 173.

(7). بحار، ج 44، ص 192.

(8). توبه، 40.

(9). بقره، 245.

(10). اعراف، 128.

(11). نهج البلاغه، خطبه 193.

(12). مائده، 44 و 45.

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

تفسیر نور، ج 1

تفسیر نمونه، ج 2

نهج البلاغه، خطبه 193

بحار الانوار، ج 44

مطالب مرتبط:

سخن حقی که از آن اراده باطل شده چیست؟!

چگونه می توان از پلی باریکتر از مو عبور کرد؟!

راههای رسیدن به خدا بعدد افراد