تبیان، دستیار زندگی
برای این که خداوند آیات الهی را در عوالم بالا به پیامبر عظیم الشأن اسلام نشان بدهد این معراج را ترتیب داد. و پیغمبر در عوالم بالا با ارواح پیامبران صحبت کرد در عوالم بالا با فرشتگان الهی که ساکن در آن عوالم هستند صبحت کرد. حوادثی که در عوالم بالا بود به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نماز همان معراج است!

نماز

برخی می گویند معراج همان نمازیست که پیغمبر در مسجدالاقصی بعد از سیر از مسجدالحرام به مسجدالاقصی خواندند و چون نماز، معراج مومن است پیامبر در نماز به معراج رفت نه به معنای این که آسمان ها را طی کرده باشد. بلکه قلب حضرت محل تجلی خداوند قرار گرفت و همه ی اطلاعاتی که در مورد معراج هست که پیامبر دیدند و گزارش کردند در آن نماز که در مسجدالاقصی خوانده شد اتفاق افتاد.

در این مقاله می خواهیم صحت این ادعا را بررسی کنیم.

سیر آسمانی یا نماز

اگر بنا بود که مراد از معراج پیغمبر نماز باشد چه خصوصیتی داشت که پیغمبر از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برود و نماز بخواند و چه دلیلی داشت چرا که خود مسجدالحرام فضیلتش خیلی بیشتر از مسجد الاقصی است.

در روایت داریم که نماز در مسجدالحرام معادل صد هزار نماز است. در حالی که نماز در مسجدالاقصی معادل هزار نماز است، یعنی فضیلت مسجدالحرام صد برابر مسجدالاقصی است. اگر چه مسجدالاقصی هم مسجد با فضیلت و با شرافتیست یعنی فضیلت آن هزار برابر سایر مسجدهاست، اما مسجدالحرام صد هزار برابر است.

با این توضیحات چه لزومی داشت که پیغمبر از مسجدالحرام به مسجدالاقصی بروند تا دو رکعت نماز بخوانند؟ و ثانیاً آن دو رکعت نماز پیغمبر چه خصوصیتی داشت که معراج بود؟ در حالی که بر اساس روایت "الصلوه معراج المومن" هر مومنی بر حسب حال و مقامش وقتی نماز می خواند در حال معراج است، چه پیغمبر و چه غیر پیغمبر باشد.

برای فهم مطلب لازم است ارائه دلیل کرد تا بدانیم که فقط پیغمبر بوده و از طرفی تفاوت بین آن دو رکعت نماز پیغمبر با بقیه ی نمازهای پیغمبر چیست؟

پیغمبر همیشه نماز می خواند پس باید همواره در حال معراج باشد و دیگر لزومی نداشت که بخواهد به عنوان یک بحث مفصل مطرح بشود، مخصوصاً به لحاظ تاریخی مخالفت ها و حرف هایی که قریش در این رابطه می زدند و زمانی که مطالب تاریخی را کنار قضیه می گذاریم یک حادثه ی واقع شده در تاریخ است. البته در قرآن معراج پیغمبر دو جا مطرح شده که هم در سوره ی اسرا هست و هم در سوره ی نجم که بخشی از معراج پیغمبر است.

ما نمی توانیم با ذوق و سلیقه ی خود و بدون این که فنون کار مراعات شود روایاتی که به حد تواتر رسیده اند و تعداد آنها هم یکی، دو تا و ده تا نیست بلکه فراوان و بی شمار است را، رد یا قبول کنیم.

ما نمی توانیم با ذوق و سلیقه ی خود و بدون این که فنون کار مراعات شود روایاتی که به حد تواتر رسیده اند و تعداد آنها هم یکی، دو تا و ده تا نیست بلکه فراوان و بیشمار است را، رد یا قبول کنیم

اگر بناست روایتی را بررسی بکنیم اصولی دارد یعنی سند و دلالتش باید بررسی بشود که با همان فن و اصول خاص خودش بررسی شود. با این توضیحات چطور می شود انسان این همه روایات که به حد تواتر رسیده، نادیده بگیرد و بگوید خبری نبود. این همه روایاتی که پیغمبر در بهشت چنین و چنان دید، در جهنم چنین و چنان دید، در آسمان ها چنین و چنان دید، بگوییم آسمان هایی در کار نبود. پیغمبر همان جا داشت نماز می خواند و در حال نماز سعه ی وجودی پیدا کرد و اشراف پیدا کرد به همه ی عوالم، چنان که انسان خلیفه ی خداست و قائم مقام خداست و اگر بخواهد می تواند خداگونه و عالم بشود.

این که انسان می تواند عالم بشود به طوری که علمش علم خدا شود درست نیست. هیچ صفتی از مخلوقی نمی تواند مانند صفت خدا بشود، چون علم خدا علم ذاتی است و علم از خودش هست در حالی که هر مخلوقی علمش از خداست. هیچ مخلوقی ولو پیغمبر باشد علمش از خودش نیست، علمش از خداست و ذاتیش نیست. به هر حال صفت هیچ مخلوقی مثل صفات ذات باریتعالی نیست.

البته منظور آنها هم این نیست که انسان خدا می شود بلکه خداوند به انسان اجازه می دهد یعنی جزئی، شمّه ای، رشعه ای از علم خدا در انسان تجلی می کند، رشعه ای از قدرت خدا در انسان تجلی می کند. نه اینکه کلاً قدرتش قدرت خدا می شود، بلکه شمه ای از قدرت خدا در دست او ظهور پیدا می کند. به تعبیر دقیق تر پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) مظهر صفات الهی و مجرای صفات جلال و جمال باریتعالی هستند نه اینکه عینیت در کار باشد، البته اینها مسامحه است. یعنی مسامحه در تعبیر است ولی به هر حال باید توجه داشت که ذات باریتعالی " هو لیس کمثله شیء " هم در ذات هم در صفات است.

بنابراین ما نمی توانیم به این سادگی از کنار این همه روایات بگذریم. روایاتی که در متن آن آمده که پیغمبر بهشت و جهنم را دید. در آسمان اول چه شد؟ در آسمان دوم چه شد؟ با فلان فرشته چه صحبتی کرد؟ همه ی اینها را اگر بخواهیم ذوقی و با سلیقه ی خودمان معنا بکنیم دیگر سنگ رو سنگ بند نمی شود. باید تعبد داشت و با همان روش و متدی که در حدیث شناسی هست، بررسی کرد، نه این که چشم و گوش بسته بگو ئیم چیزی نبوده و تعقل و تدبر نکنیم.

علم درایه و علم رجال برای همین وضع شده که ما بیاییم اسناد احادیث را بررسی بکنیم، سلسله ی روات را بررسی بکنیم بعد هم دلالت حدیث را بررسی بکنیم ببینیم که چه جوریست؟ ضمن این که معراج ریشه ی قرآنی دارد.

معراج

معراج در تفاسیر

از طرفی موضوع معراج را به طور مفصل هم شیعیان و هم اهل سنّت در کتاب هایشان مطرح کرده اند و کتاب های مستقلی در تفاسیر نوشته اند. اگر ما بخواهیم در مقابل همه ی علمای اسلام بایستیم باید دلائلمان خیلی محکم تر از این برداشت های ذوقی و برداشت های سلیقه ای باشد. به عبارت دیگر نه تنها با این کار با قرآن و روایات که متواتر هستند مخالفت کردیم، با همه ی علمای اسلام هم مخالفت کرده ایم. ذوق و سلیقه در مقابل کسانی که همه ی عمرشان را با شرع و شریعت آمیخته و گذرانده اند و دل های آنها، دل های پاکی بوده و از طریق عقلی و نقلی و هم از طریق کشف و شهود مطالب را درک کرده اند، به دلایل بسیار محکمی نیاز دارد.

باز هم تاکید می کنم اگر برهان عقلی محکمی اقامه بشود حرفشان قابل توجه است. اگر می توانستند یک دلیل نقلی منصوص و محکم ارائه بکنند قابل توجه بود. تفاسیر مطالبی در این زمینه دارند. مفسرین ما از صدر اسلام تا الان به زبان های ساده، با زبان های مختلف، مطالب را نوشته اند. و اگر کسی می خواهد نظریه ی جدیدی ارائه دهد باید بتواند همه ی نظریه های گذشته را رد بکند. بعد از ردّ همه ی آنها، آن هم با دلیل و روشی که گفتیم نه با ذوق و سلیقه شخصی بلکه با شیوه خودش بررسی شود، اگر حرف جدیدی داشتند می توانند برای علما مطرح بکنند و علما هم استقبال و بررسی می کنند.

بسیاری از مباحث معراج به گونه ای است که بحث های برزخی با بحث های دنیوی آمیخته شده و در معراج بسیاری از احکام الهی از جمله نماز تشریع شده است. خداوند برای اکرام و تعظیم پیامبرعظیم الشأن اسلام وی را توسط فرشتگان مقربش جبرئیل، اسرافیل و میکائیل به آسمان ها بالا برد و در عوالم بالا آیات خود را به پیغمبر نشان داد، همان طور که به بقیه ی پیامبران هم نشان داد منتها نه در حد پیامبر عظیم الشأن اسلام.

برای این که خداوند آیات الهی را در عوالم بالا به پیامبر عظیم الشأن اسلام نشان بدهد این معراج را ترتیب داد. و پیغمبر در عوالم بالا با ارواح پیامبران صحبت کرد در عوالم بالا با فرشتگان الهی که ساکن در آن عوالم هستند صبحت کرد. حوادثی که در عوالم بالا بود به پیغمبر نشان داده شد

نسبت به حضرت ابراهیم (علیه السلام) داریم که: " وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض لیکون من الموقنین " نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) داریم که خدا او را به طور سینا برد و در واقع نوعی معراج بود. نسبت به پیغمبر اسلام هم داریم که " سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجدالاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا".

برای این که خداوند آیات الهی را در عوالم بالا به پیامبر عظیم الشأن اسلام نشان بدهد این معراج را ترتیب داد. و پیغمبر در عوالم بالا با ارواح پیامبران صحبت کرد در عوالم بالا با فرشتگان الهی که ساکن در آن عوالم هستند صبحت کرد. حوادثی که در عوالم بالا بود به پیغمبر نشان داده شد و پیغمبر هم آن چه که در معراج دیده بود برای قریش نقل کرد و قریش هم به شدت انکار کردند و در مقابلش ایستادند ولی آیات قرآن و روایات متواتری در این زمینه وجود دارد. اگر این روایات جمع بشود یک کتاب قطور می شود و چیزهایی که پیغمبر مشاهده کرد بهشتی ها، جهنمی ها، صفاتشان، خصائصشان همه در این روایات آمده که بعضی از بحث هایش جنبه ی اخلاقی دارد.

نتیجه

بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر معراج پیامبر یک سیر شبانه از مسجد الحرام به مسجدالاقصی و از آنجا سیر به عوالم بالا و مشاهده ملکوت الهی بوده است. کسانی که معتقدند که پیامبر چنین سیری نداشته و در نماز به معراج رفته و عوالم بالا را دیده برای سخن خود دلیل محکم و قابل قبولی ندارند.

فراوری: جعفری       

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی، موجود در سایت رادیو معارف

مطالب مرتبط:

علل چهارگانه معراج پیامبر اکرم!

معراج پیامبر،‌ در خواب یا بیداری؟!

آیا هر کس می‌تواند به معراج برود؟(2)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.