تبیان، دستیار زندگی
کم نیستند افرادی که داستایفسکی را به خاطر نوع نگاهش به انسان و روان او منحصر به فردترین نویسنده جهان می دانند. با توجه به فروش و شهرت آثار این نویسنده روس در بین مخاطبان ایرانی بد نیست برخی از ویژگی های آثار و افکار او را بازخوانی کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منحصر به‌فردی داستایفسکی

کم نیستند افرادی که داستایفسکی را به خاطر نوع نگاهش به انسان و روان او منحصر به‌فردترین نویسنده جهان می‌دانند. با توجه به فروش و شهرت آثار این نویسنده روس در بین مخاطبان ایرانی بد نیست برخی از ویژگی‌های آثار و افکار او را بازخوانی کنیم.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
 داستایوفسکی

برخی از آثار خلق‌شده توسط نویسندگان به دلیل سخن گفتن از جزییات بنیادی‌ترین و در عین حال ذاتی‌ترین موضوعات بشری آن‌چنان از قدرت و استحکام برخوردارند و آن‌چنان روح و ذهن آدمیان را درنوردیده‌اند که خود را از محدوده ادبیات و هنر فراتر برده و متفکران دیگر حوزه‌ها از جمله فیلسوفان، دانشمندان، روانشناسان، جامعه‌شناسان و حتی سیاستمداران و عالمان دین را هم به چالش و پرسش طلبیده‌اند.

آثار داستایفسکی که مهم‌ترین آثارش را در دوره سوم عمرش یعنی پس از رهایی از حکم اعدام و اسارت شش‌ساله به خاطر عضویت در یک گروه شبه سیاسی نوشته، جایگاه منحصر به فردی در بین دیگر آثار ادبی دارد ؛ فیلسوفی چون نیچه درباره‌اش می‌گوید: «داستایفسکی تنها روانشناسی است که واقعا از او چیزی آموخته‌ام. همین‌قدر که او را شناخته‌ام، این خود یکی از موفقیت‌های بزرگ زندگی من بوده است.»

در ایران نیز هنوز که هنوز است آثار این نویسند بزرگ روس جزو کتاب‌های پرطرفدار و پرمخاطب محسوب می‌شود.

آن‌چه در پی می‌آید حاصل بررسی، نظر و نوشته کریم مجتهدی - استاد فلسفه - در کتاب «داستایفسکی؛ آثار و افکار» است که در آن برخی از خصوصیات، آثار و افکار این نویسنده بزرگ جهان از منظرهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است:

در کل ادبیات جهان هیچ یک از نویسندگان بزرگ دیگر که استعداد و نبوغ آن‌ها نیز محرز و مسلم است با او قابل مقایسه به نظر نمی‌رسد. داستایفسکی بدون اغراق از بسیاری از جنبه‌ها به سبب قدرت رمان‌نویسی خود منحصر به فرد می‌نماید.

داستایفسکی با آن شگردی که در آن مهارت فوق‌العاده دارد با صحنه‌سازی‌های پیش‌بینی‌نشده و با روبه‌رو کردن اجباری و یا تصادفی چند تن از قهرمان‌هایش، ما را یک‌باره در مرکز جامعه‌ای قرار می‌دهد که مورد بحث اوست و از این لحظه به بعد مثل این است که دیگر کار از کار گذشته است و خواننده به ناچار در گردونه‌ای از جریانات غیرقابل بازگشت قرار گرفته که رهایی از آن‌ها تا انتهای کتاب به سهولت برایش مقدور نیست.

در ادامه بخش‌هایی از کتاب «داستایفسکی؛ آثار و افکار» می‌آید.

انسان از منظر داستایفسکی

خواننده در رمان‌های داستایفسکی با نمونه‌هایی از حالات متفاوت و متضاد انسان روبه‌رو می‌شود که حاکی از کوششی مستمر اعم از موثر و یا غیر آن در جهت احراز شأن و منزلت از دست‌رفته اوست یا در هر صورت به نحوی برای تحقق‌بخشی به آزادی خود به آن متوسل شده است. با اینکه البته کاملا محرز است که نه فقط این چهره جدید در مسیر زندگی گذشته آن‌ها بالقوه وجود داشته بلکه چیزی جز فعلیت بیشتر همان چهره جنبه دیگری را نمی‌توانسته واجد باشد.

در این نوع تحلیل‌ها برخلاف روش فروید یا هر روان‌کاو دیگر هیچ‌گاه «اراده» به تمامی نفی نمی‌شود؛ حتی رفتارهای غیرارادی و یا کلماتی که ناخواسته به زبان آورده می‌شود، با وجود پنهان‌کاری افراد به نحوی در جهت حفظ «کبر» و «عناد» ذاتی انسان باقی می‌ماند به طوری که چهره انسان و طیفی از سایه‌روشن‌ها - اعم از گفتاری و رفتاری - انعکاس می‌یابد ولی در نهایت همان اراده اوست که جنبه بنیادی پیدا می‌کند.

چهره اصلی انسان – شاید بیش از هستی کلی او - اراده به «من» بودن اوست ولی این اراده بیشتر در جهت حفاظت از امنیت «من» فعال است.

هنرمند متفکر

داستایفسکی چهره‌ای بسیار خاص است چون هم نابغه‌ای استثنایی در رمان‌نویسی است و هم متفکری بسیار عمیق. وی فقط زمانی می‌نوشته که نیاز برای گفتن مطلب مهمی در خود احساس می‌کرده آن هم درست در موقعی که برایش مسلم بوده که اگر آن مطلب را بیان نکند هیچ کس دیگری پیدا نخواهد شد که بتواند یا بخواهد آن مطلب را بگوید.

دین در نگاه داستایفسکی

داستایفسکی که به شدت مسیحی است، اغلب به طور ضمنی و صراحت در برخی مقالات و نوشته‌ها و حتی در رمان‌هایش از کلیسای کاتولیک رومی انتقاد کرده است.

داستایفسکی اگر گاهی نسبت به علاقه‌مندی خود نسبت به مومنان و مقدسان سخن می‌گفته بیشتر به منظور حفظ اصول اعتقادات بنیادی مردم روسیه بوده و آن هم برای اینکه به تصور او بدون این اصول روابط سالم انسانی در کشور روسیه مختل می‌شده و بحران لاینحلی در جامعه به وجود می‌آمده است.

شر در نهاد آدمی

انسان‌ها حتی ناخلف‌ترین آن‌ها اغلب اوقات ساده‌لوح و نادان‌تر از آن هستند که ما تصور می‌کنیم.

شاید بتوان تصور کرد که برای داستایفسکی در واقع جنبه حماسی زندگی انسان و حضور او در این جهان، همین روبه‌رو شدنش با این دو جنبه است که با موول‌سازی ساده‌لوحانه آن دو به یکدیگر احتمالا از شأن اصلی انسان به مراتب کاسته می‌شود، گویی تهطیر نزد انسان نمی‌تواند دفعی باشد و در این جهان او فقط می‌تواند به آماده‌سازی و نزدیک شدن به قابلیت ارتقای روحی خود بپردازد و بس؛ یعنی امکان رستگاری به انسان اعلام می‌شود ولی هیچ‌گاه در این جهان خاکی مصداق عینی پیدا نمی‌کند.

تنهایی

در آثار داستایفسکی چنان به تنهاییِ وجودی قهرمان‌ها تأکید شده که گویی این تنهایی تام در نهایت باید به عشق مطلق و یا بهتر است بگوییم عشق به مطلق منجر شود.

داستایفسکی: من اعتماد به نفس دارم؛ انسان خود به واقع سِر و رازی در این جهان است. باید او را کاوید حتی اگر یک عمر تمام برای این کار زمان نیاز باشد.

جبر و اختیار

در آثار داستایفسکی در هر صورت مسلم است که نه فقط هیچ‌گاه اختیار آزاد و خاصه مسئولیت از قهرمانان آثارش سلب نمی‌شود. از این لحاظ داستایفسکی بدون اینکه واقعیت قهرمان‌ها را تغییر دهد در مورد معنای اعمال و افکار آن‌ها به طور گسترده تأمل می‌کند.

منظور داستایفسکی از نوشتن واقعیت این نیست که انسان عقل را به چشم خود ببیند، زیرا آن چیزی که واقعا باید فهمیده شود، اغلب اصلا به چشم درنمی‌آید. بلکه نوعی بصیرت لازم است تا ذهن بتواند از لایه‌های ظاهری و بیرونی عبور کند که شاید به غلط واقعیت تلقی ‌شوند و به عمق بیشتری دست یابند، حتی اگر نتواند آن را به سهولت تعریف کند.

توصیف درد و احترام به بیچارگان در آثار داستایفسکی

داستایفسکی با استادی روح شیطانی و رحمانی بشر را مجسم می‌کند و نشان می‌دهد که در روح هر انسانی این مبارزه خیر و شر وجود دارد. به نظر این مولف هر جا درد و غم هست بزرگی هم هست. نکته مشترکی که در کلیه آثار او مشاهده می‌شود حس احترامی است که نسبت به درد دارد.

تأثیر زندان بر روی نگاه داستایفسکی به زندگی

نامه داستایفسکی به برادرش پس از آنکه از مرگ حتمی نجات می‌یابد، موید ایمان او به زندگی و بیش از آن به رحمت خداوند است. وی می‌نویسد زندگی در همه جا زندگی است، من در اطراف خود همیشه با مردم روبه رو خواهم بود و همین نیز دلالت بر حیات من دارد. بعد از آن با مصون نگه داشتن قلب و شعور خود از آلودگی به شکل بهتری زندگی را خواهم شناخت.

داستایفسکی همچنین به برادر بزرگترش نوشته است: من اعتماد به نفس دارم؛ انسان خود به واقع سِر و رازی در این جهان است. باید او را کاوید حتی اگر یک عمر تمام برای این کار زمان نیاز باشد.

نظر داستایفسکی نسبت به رهاوردهای غرب

از سنت‌های فکری غرب آنچه وارد روسیه شده با اینکه ظاهرا جنبه آزاداندیشی و تسامح داشته ولی خواه‌ناخواه در جهت ترویج صور مختلف لهب و لعب به سبک قرن هجدهم و تفکر صرف مادی به سبک قرن نوزدهم بوده است که هر دو عمیقا مروج بی‌ایمانی و کفر بوده‌اند.

*برگرفته از کتاب «داستایفسکی، آثار و افکار» نوشته کریم مجتهدی، نشر هرمس


منبع: ایسنا