خشت اول حوزههای جدید (1)
بررسی شیوهی استنباط فقهی و سیرهی عملی آیتالله بروجردی در مصاحبه نشریه رهنامه با آیتالله سید احمد مددی *
- رهنامه: در هر شماره از نشریه به بررسی سیره علمی یکی از علمای بزرگ حوزه میپردازیم. به نظرمان میرسد این امر به طلبههای جوان کمک میکند تا هویت علمی و حوزوی خود را بهتر بشناسند و آن را مطابق مختصات فردی و شاخصههای مطلوب حوزه تقویت کنند. نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
این بحث، بحث بسیار لطیفی است. بسیار ضروری و خوب است. مخصوصاً که این نشریه، برنامهاش این است که زیربنایی قرار دهد برای کارهای حوزه و رشد علمی آن.
در مسائل علمی، برای رسیدن به حالت وثوق و اطمینان یکی از خشتهای اولیه این است که انسان ببینید دیگران چه راهی رفتند و چه کاری کردند، تا بتواند از تجربیات آنها استفاده کند. متأسفانه باید بگویم ما کمتر توانستیم روی این مسأله برنامهریزی کنیم و چنانکه شایسته و لازم است از میراث گذشتگانمان بهره ببریم. بهخصوص در انتقال آن به طلاب جوانمان چندان موفق نبودهایم. یکی از چیزهایی که در دنیای علمآموزی مطلوب میباشد، برنامهریزی برای این مسأله است. مثلاً فرض کنیم یک راهی را در فیزیک عدهای میروند، بعدیها آن راه را مشخص میکنند که تا کجا پیش رفته است و چه سۆالات جدیدی مطرح است. یعنی افکار گذشتگان خشت اول است و روی همان بنا، بنای محکمی را پایه ریزی میکنند. در حوزههای ما این ترتیب، به این ظرافت نیست ولی اجمالاً در حوزههای ما وجود دارد و باید رویش کار بشود.
برای آشنایی با روش تفکر و استنباط دیگران، یا روش فقاهت دیگران، ما باید هم احاطه علمی به دستاوردهای گذشتگان داشته باشیم و هم باید آن را به عنوان مبنایی برای کارهای خودمان قرار بدهیم، البته این مطلب چیزی نیست که با یک مصاحبه و همایش انجام بشود. ما باید در فقه، این کار را دایماً انجام دهیم. اینها جزو اساس کار ماست. ما نسبت به گذشتگان، مخصوصاً راجع به فقه، میتوانیم روی کل دنیای قانون حساب کنیم و با آنها تعامل علمی داشته باشیم. اگر ما به یک دید واسعتری نگاه کنیم، ممکن است به یک دنیای قانونی برسیم. ما در فقه خودمان قانونی به نام حیازت داریم، «من حاز شیئاً فقد ملک» گفته شده چنین روایتی نداریم. من در یکی از کتابهای سنهوری نگاه میکردم، این را به عنوان یک مادهی قانونی از رُم قدیم نقل کردند. یعنی یک امر عقلایی بوده، بعد در فقه اسلامی آمده، بعد در فقه شیعی آمده، بدون اینکه روایت داشته باشد. این خیلی بصیرت میآورد. دایرهی افق فکری ما را باز میکند. من خودم قایل به این دایرهی باز هستم که البته این در حوزهی ما وجود دارد، ولی خیلی باید رویش کار بشود.
بحث دیگر این است که فقط اطلاع بر مبانی دیگران برای ما کافی نیست. ما باید اینقدر به مبانی دیگران اطلاع پیدا بکنیم که کأنما میتوانیم در فکر او قرار بگیریم و از زاویهی دید او، نتیجهگیری کنیم. یعنی یک جوری برخورد کنیم که تمام ذهنیت شیخ طوسی را بتوانیم بشناسیم ولو به لحاظ سنوات مختلف عمر شیخ طوسی. مثلاً بگوییم مرحوم شیخ طوسی در این کتاب در سن سی سالگی اینجور فکر نمیکرد. یا فرض کنید که در اندیشه مرحوم علامه حلی قرار بگیریم و این را برای فقه هم روشن بکنیم که مرحوم علامه حلی در ذهن خود دارای این مقدمات علمی بودند. از این دیدگاه به فقه وارد شدند و آن وقت ما هم میتوانیم مرحله بعدی آن دیدگاهها را تکامل ببخشیم و هم آنها را نقد کنیم. اگر آن دیدگاه به نظر خودمان صحیح بود رشد بدهیم و بالا ببریم و زوایای جدید به آن اضافه کنیم. ممکن است کل دیدگاه یک فقیه را در چهار جهت تشخیص بدهیم و احساس بکنیم در زمان ما، در یک دیدگاه فقهی احتیاج به شش یا هفت جهت داریم.
- رهنامه: آقای بروجردی به این مسأله چه نگاهی داشتند؟
آقای بروجردی اجمالاً مطرح کردند که باید روی کل فقه اسلامی اشراف داشته باشیم. یعنی باید از همهی معارف دینی در مجموعهی فرق اسلامی اطلاع داشته باشیم، نه اطلاع به معنای اینکه مثلاً حنفیها عقیدهشان این است، بلکه باید با زیربناهایش عقاید آنها را بشناسیم. در شرایط فعلی و ارتباطاتی که ما با دنیای اسلام پیدا کردیم، راهی غیر از این نداریم که در مقابل این افق واسع قرار بگیریم. مرحوم آقای بروجردی یکی از کسانی است که در این جهت پیشگام هستند. من معتقدم در اینگونه مسائل چهار مرحله بسیار نافع است. یک، مرحلهی تبیین یک اندیشه است. مرحله دوم تحلیل ریشه های آن اندیشه است. سه، بررسی و نقد آن فکر است. چهار، مرحله ساختن خودمان است. طبیعت حوزههای ما این بوده که یک نوع آزادی فکر داشتند. مثلاً جواهر نسبت به کتب سابقش آزادی فکر دارد. استاد ما مرحوم آقای خویی نسبت به سابقین آزادی فکر داشتند. یکی از مسائل اساسی در آزادی فکر، حق انتقاد و بعد انتقاء ـ یعنی برگزیدن و گزینش ـ است. باید روی این مسأله بیش از این حرفها کار بشود و کارها باید علمی باشد. مثل بقیهی کارهای حوزه. کارهایی که جنبههای بازاری و تبلیغاتی دارد به درد نمیخورد. فرمودید که در این شماره میخواهید سیره علمی مرحوم آقای بروجردی را مورد بررسی قرار دهید واقعاً کار خوبی است، هم کلیت این کار و هم این مورد معین.
بخش بعدی را اینجا ببینید
* سید احمد مددی در سال 1330 در نجف اشرف متولد میشود و در سن پنج سالگی به همراه خانواده به مشهد مقدس مهاجرت میکند. ایشان در مشهد وارد حوزه علمیه میشود و از درس مرحوم ادیب نیشابوری استفاده میکند و لمعه را نزد پدر خود میخواند. در سال 1346 حوزهی مشهد را به قصد نجف اشرف ترک کرده و در آنجا معمم میگردد. ایشان مدتی در درس شیخ صدرا بادکوبه شرکت نموده و حدود هفت سال در درس آیتالله خویی حاضر میشود و همچنین درس مرحوم امام خمینی را درک میکند. یکی دیگر از اساتید بزرگ ایشان آیتالله بجنوردی میباشند که علاوه بر رابطهی خویشاوندی و شاگرد و استادی، انس و محبت زیادی در این میان برقرار بوده، که هنوز هم در کلام وی این محبت مشهود است. او حدود دو سال در درس آیتالله سیستانی شرکت مینماید که این حضور منجر به رفاقت این دو بزرگوار میشود. آقای سیستانی در جایی گفته بودند: شاگردهای ده ساله دارم، اما تا به حال به اندازهی آقای مددی با کسی رفیق نبودهام. سید احمد مددی بعد از انقلاب به ایران مراجعت میکند و هم اکنون طلاب از درس خارج فقه و اصول ایشان استفاده میکنند. مددی از معدود کسانی است که روش تحقیق آیتالله بروجردی را ادامه داده و خود نیز در این راه دارای ابتکارات فراوانی میباشد. صمیمیت ایشان و علاقهشان به این بحث موجب شد در حدود شش ساعت و در دو جلسه از نکات ارزندهی ایشان در رابطه با سیرهی علمی و عملی مرحوم آیتالله بروجردی استفاده کنیم. قسمت زیادی از این مصاحبه به دلیل محدودیتهایی که وجود داشت حذف گردیده و گزیدهی آن در ٧ بخش تقدیم میگردد.
منبع: سایت رهنامه
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان