تبیان، دستیار زندگی
ما برای شناخت و شناساندن خود به دیگران به ادبیات تطبیقی نیازمندیم . ادبیات تطبیقی ، افزون بر اینکه راه را برای شناخت بهتر و عمیق تر ادبیات ملی و قومی می گشاید ، پلی است که فرهنگ ها و ملل مختلف را بهم متصل می سازد و با نشان دادن سرچشمه بشری و انسانی همه آن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت ادبیات تطبیقی در ایران

ما برای شناخت و شناساندن خود به دیگران به ادبیات تطبیقی نیازمندیم . ادبیات تطبیقی ، افزون بر اینکه راه را برای شناخت بهتر و عمیق تر ادبیات ملی و قومی می گشاید ، پلی است که فرهنگ ها و ملل مختلف را بهم متصل می سازد و با نشان دادن سرچشمه بشری و انسانی همه آنها ، راه را برای گفتگو و تعاملات فرهنگی می گشاید .

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
نویسندگی

پیشینه تاریخی ادبیات تطبیقی در ایران

سابقه ادبیات تطبیقی در ایران به تأسیس کرسی ادبیات تطبیقی در دانشگاه تهران – که برخی آن را "سنجش ادبیات" می نامیدند- توسط فاطمه سیاح (1281مسکو- 1326 تهران ) باز می گردد که از سال 1317 فعالیت علمی خود را در آن دانشگاه آغاز کرد. از فاطمه سیاح نزدیک به سی و پنج مقاله و خطابه و ترجمه باقی مانده است . پس از عمر کوتاه وی ،دیگران من جمله جواد حدیدی (1311- 1381)، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه مشهد و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی ، و ابوالحسن نجفی (متولد 1308)، مدیر کنونی گروه ادبیات تطبیقی وعضو پیوسته فرهنگستان زبان وادب فارسی ، راه را ادامه دادند . از میان سایر پژوهشگران ایرانی ، مجتبی مینوی ، عبدالحسین زرین کوب ، خسرو فرشیدورد ، حسن هنرمندی ، ومحمدعلی اسلامی ندوشن در میان آثار و تألیفات خود اشارتی به ادبیات تطبیقی دارند ، لکن به علت فقدان یک نهاد رسمی یا انجمن علمی که بتواندپژوهشگران این رشته را در ایران گردهم آورد و بسترتعاملات علمی و رشد وتوسعه این رشته را فراهم سازد ، هیچ گاه ارتباط ساخت مندی بین آنها به وجود نیامده است .

زرین کوب در جلد اول نقد ادبی درباره ادبیات تطبیقی چنین می گوید : ادب تطبیقی در واقع عبارت است از تحقیق در باب روابط و مناسبات بین ادبیات ملل و اقوام مختلف جهان . پژوهنده ای که به تحقیق دراین رشته اشتغال دارد مثل آن است که در سرحد قلمرو زبان قومی به کمین می نشیند تا تمام مبادلات و معاملات فکری و ادبی را که از آن سرحد بین آن قوم و اقوام دور و نزدیک دیگر روی می دهد تحت نظارت و مراقبت خویش بگیرد ...(125-126).

نگاهی اجمالی به این سابقه حاکی از آن است که در ایران این رشته هیچ گاه به صورت گروه دانشگاهی مستقل وجود نداشته ، هیچ انجمن علمی به این نام در ایران شکل نگرفته و هیچ مجله تخصصی در این زمینه منتشر نشده است .

مکتب های ادبیات تطبیقی

ادبیات تطبیقی برای ادبیات نظریه و تعریف خاصی دارد ، حوزه های پژوهشی خاص خود را دارد و در عین ارتباط با ادبیات ملل مختلف ، حیطه دانشگاهی مستقلی در مطالعات و پژوهش های ادبی است و بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا گروه های دانشگاهی با نام " ادبیات تطبیقی " و یا " ادبیات تطبیقی و ادبیات جهان " دارند که هم از نظر علمی و هم اداری مستقل از گروه های ادبیات ملی هستند ، لکن فلسفه تطبیقی ، به عنوان مثال ، یکی از گرایش های گروه فلسفه است و رشته مستقلی محسوب نمی گردد.

ادبیات تطبیقی دارای دو مکتب بنیادین است که نحله های نوین آن متاثر از این دو مکتب اساسی می باشند .

مکتب فرانسوی

نظریه پردازان فرانسوی ، ادبیات تطبیقی را شاخه ای از تاریخ ادبیات به حساب می آورند و وظیفه پژوهشگر ادبیات تطبیقی را بررسی روابط ادبی بین فرهنگ های مختلف – عمدتا بین فرهنگ فرانسه و سایر فرهنگ ها – می دانند . این مکتب که تحت تاثیر پوزیتیویسم ( اثبات گرایی ) قرن نوزدهم اروپاست بر ارائه مستندات و مدارک تاریخی اصرار می ورزد و هر گونه مطالعه تطبیقی را مشروط به اثبات رابطه تاریخی بین دو فرهنگ مورد نظر می داند .

مکتب امریکایی

مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی پس از جنگ جهانی دوم با سخنرانی رنه ولک (1903- 1995) در دومین کنگره بین المللی ادبیات تطبیقی ، که در سال 1958 در دانشگاه کارلینای شمالی برگزار گردید ، پا به عرصه پژوهش های ادبی نهاد . این مکتب ، علاوه بر مطالعه ارتباطات ادبی بین فرهنگ های مختلف ، ادبیات تطبیقی را در ارتباط تنگاتنگ با سایر رشته های علوم انسانی و هنر های زیبا مانند تاریخ ، فلسفه ، ادیان ، زبان شناسی ، روان شناسی ، پیکرتراشی ، جامعه شناسی ، نقاشی ، سینما ، موسیقی و سایر هنرها می بیند .

نحله نوین ادبیات تطبیقی ،که استیون توتوسی آن را ادبیات تطبیقی نو می نامد ،با رشته جدیدی به نام مطالعات فرهنگی ترکیب شده و رشته جدیدی به نام مطالعات تطبیقی ادبیات و فرهنگ را- که امروزه از اهمیت وجایگاه خاصی در پژوهش های علوم انسانی غرب برخوردار است –به وجود اورده است.

این نحله نوین – که در این فرصت مجال پرداختن به آن نیست – متن را فقط به متن نوشتاری وادبیات را فقط به ادبیات معیار و معتبر محدود نمی کند و حیطه مطالعات خود را به سینما ونقاشی و ادبیات عامه پسند ،مانند داستانهای هری پاتر ویا ارباب حلقه ها ،نیز می گستراند.

اهمیت ادبیات تطبیقی

ادبیات تطبیقی ذاتأ رشته ای فرا ملیتی وبین فرهنگی است ،لذا زمینه مناسبی برای ایجادوتوسعه وگسترش روابط وتعاملات بین فرهنگی است.

گسترش تعاملات بین فرهنگی موجبات شناخت بهتر «دیگری» را فراهم می آورد.

پژوهنده ای که به تحقیق دراین رشته اشتغال دارد مثل آن است که در سرحد قلمرو زبان قومی به کمین می نشیند تا تمام مبادلات و معاملات فکری و ادبی را که از آن سرحد بین آن قوم و اقوام دور و نزدیک دیگر روی می دهد تحت نظارت و مراقبت خویش بگیرد

ادبیات تطبیقی می نمایاند که اندیشه های آدمیان در بنیاد به یک سرچشمه می رسند و به رغم اختلا ف های فرعی وطرز بیان ،خویشاوندی در میان انهاست .

ادبیات تطبیقی باعث وسعت دید و سعه صدر می شود واز تعصبات قومی که منشأ خود بزرگ بینی وجدل بین ملت هاست می کاهد.

ادبیات تطبیقی شناخت خود در آیینه دیگری است.

در جهان متلاطم امروزی ،ادبیات تطبیقی با تأکید بر اومانیسم جهانی وتعامل بین فرهنگی در سیاست خارجی و صحنه بین المللی حرف برای گفتن دارد، وچه بسا که در دراز مدت بیش از علم سیاست کارآیی داشته باشد .

ادبیات تطبیقی به وحدت در تنوع وتنوع در وحدت معتقد است وضمن استقبال از تضارب افکار وتعاملات فرهنگ های ملی مختلف بر حفظ هویت های بومی تأکید می ورزد.

ادبیات تطبیقی پایان انزوای علوم انسانی است .

قلمرو پژوهش در ادبیات تطبیقی

روابط ادبی :تأثیرات و شباهت های ادبی

مکتب ها و جریان های ادبی

انواع ادبی

مضامین ، مایه های غالب ، و تیپ ها

ادبیات تطبیقی و ترجمه

هر چند یکی از شرایط وارد شدن به قلمرو ادبیات تطبیقی آشنایی با چند زبان خارجی است ، ولی خواندن آثار متنوع ادبی جهان به زبان اصلی کاری ناممکن است . بسیاری از نویسندگان از طریق ترجمه با ادبیات جهان و آثار ادبی سایر فرهنگ ها و ملت ها آشنا شده و در نتیجه ، از آنان تاثیر پذیرفته اند . در این گونه تحقیقات ، بررسی نقش مترجم و تفاوت های فرهنگی از اهمیت خاصی برخوردار است .


منبع: مرور