تبیان، دستیار زندگی
سینا حشمدار متولد ۱۳۶۴ است و همانند بسیاری از داستان‎نویسان این سال‎ها دستی هم در نقد و نوشتن درباره ادبیات داستانی داشته که فعالیت مطبوعاتی، عمدتاً در فضای مجازی را نیز باید بدان افزود. حشمدار به عنوان کسی که درباره ادبیات داستانی می‎نویسد همواره چشم به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت یک شبِ برزخی

کمی درباره ی رمانِ یخ و مصاحبه با نویسنده ی آن، سینا حشمدار

سینا حشمدار متولد 1364 است و همانند بسیاری از داستان‎نویسان این سال‎ها دستی هم در نقد و نوشتن درباره ادبیات داستانی داشته که فعالیت مطبوعاتی، عمدتاً در فضای مجازی را نیز باید بدان افزود. حشمدار به‌عنوان کسی که درباره ادبیات داستانی می‎نویسد همواره چشم به ادبیات جدی دوخته است؛ ادبیاتی که رمان «یخ» به‌عنوان نخستین اثر او، آشکارا با تعلق‌خاطر به آن نوشته‌شده است. اما این مهم مانع از آن نبوده که با خوانندگان ارتباطی موفق برقرار کند.

فرآوری: مهسا رضایی -بخش ادبیات تبیان
رمانِ یخ

چاپ اول «یخ»، در حال و هوای سرد و برفی زمستان 1392 به همت نشر چرخ منتشر شد، اما برخلاف نام رمان و اتمسفری که شخصیت‎های اصلی داستان در آن گرفتارند، حاصل کار او اثری است کم‌وبیش گرم (اگر جذابیت را گرما مراد کنیم) که می‎تواند خواننده را با خود همراه کرده و تا پایان ماجرا به دنبال بکشد و این‌ از مهم‌ترین موفقیت‎های این رمان محسوب می‎شود که تا اینجا با استقبال خوبی هم برخوردار شده، زیرا برخلاف روزهای سرد آخر سال که همه دنبال کاروبار عید و خانه و خانواده هستند، «یخ» منتشر شد و بی‎سروصدا مخاطبان خود را هم پیدا کرد و در بهار 93 یعنی در کمتر از سه ماه به چاپ دوم رسید.

این رمان از چهار فصل تشکیل‌شده؛ ساختار رمان به‌گونه‌ای است که سه فصل نخست توسط راوی اول‌شخص روایت شده و در فصل چهارم راوی دانای کل جایگزین آن می‎شود. درون‌مایه رمان «یخ» ماجرای مردی است که در یک شب برفی به پمپ‌بنزینی در جاده‎ای دورافتاده در خارج از شهر می‌رسد. پمپ‎بنزین اما خالی‎ست و او نیز همانند دیگر کسانی که گذرشان به این جایگاه بدون بنزین افتاده، ناچار است شبی عجیب و آبستن حادثه را توأم با وحشت و سرما و مرگ بگذراند و کل رمان به لحاظ محدوده زمانی در همین شب خلاصه‌شده است.ایده مرکزی داستان جذاب و درعین‌حال کارکردی نمادین دارد.

تم اصلی رمان، ترس و خشونت است كه نویسنده از عناصر درون‌متنی داستان برای شکل دادن به این خشونت ترس به‎خوبی بهره برده است. تاریکی، برف، سرما و فضایی وهم‌آلود توانسته‎اند بستر لازم را برای پروراندن چنین ایده‎هایی در اختیار حشمدار قرار دهند تا رمانی سرشار از عدم قطعیت و تضاد را تدارک ببیند. چنان که برف در این رمان به جای آنکه چشم اندازی زیبا را تداعی کند، سرمای مرگ را به یاد می آورد.

***

گفت‌وگو با سینا حشمدار

- سینا حشمدار از چه سنی نوشتن را آغاز کرده؟ از کی ادبیات داستانی برایت جدی شد؟

تاریخ دقیقی توی ذهنم نیست. من هم مثل بیشتر علاقه‌مندان به ادبیات از شعر خواندن شروع کردم و بعد مسیرم به داستان کشیده شد. خوشبختانه داستان دقیقا آن چیزی بود که می‌خواستم؛ یعنی من آدمی هستم که دقیقا دنبال همان چیزی رفته که می‌خواسته، از این جهت آدم خوشبختی هستم.

- نقدهای تند و تیز فراوانی هم روی آثار ادبی نوشته‌ای که چندتایش سر و صدای فراوانی به پا کرد. خیلی‌ها احتمالا از دستت رنجیده‌اند. اگر با «یخ» به صراحت نقدهای خودت برخورد شود ناراحت نمی‌شوی؟

برای چی باید ناراحت شوم؟ من احساس می‌کنم یک تصور اشتباه وجود دارد که مولف اثر را با خودش یکی می‌داند و ایرادهای وارده به اثر را توهینی سراسری به شخصیت خود می‌داند ولی واقعیت که این‌طور نیست.

- از روند نگارش و چاپ کتابت بگو؛ نوشتن یخ چقدر طول کشید و چه مدتی در ارشاد ماند؟

داستان چاپ «یخ» از وحشتی که در داستان سعی کردم اجرا کنم هم وحشت‌ناک‌تر است چون نزدیک به دو سال به درازا کشید که توضیح‌اش از حوصله‌ی این گفت‌وگو خارج است. تنها می‌توانم بگویم شروع نگارش داستان از سال 88 بود و در عید 91 تمام شد. تقریبا شش ماه در ارشاد ماند و بدون هیچ منعی اجازه چاپ گرفت.

- حالا که از وحشت گفتی برویم سراغ همین بحث؛ سراسر رمان یخ را ترس و خشونت فرا گرفته. چرا باید خشونت موضوع اولین رمان یک نویسنده باشد؟

در درجه‌ی اول انتخاب موضوع رمان، یک انتخاب شخصی از طرف نویسنده هست. حالا چرایی این انتخاب بیشتر به ایده‌های کلی نویسنده و نگاه‌اش به رمان و جایگاه آن و به‌طور کلی در پاسخ به این پرسش اساسی که "چرا می‌نویسیم؟" باز می‌گردد. برای من رمان یک نسبت بسیار پررنگ با تاریخ و اجتماعی دارد که در آن زاییده شده. داستان باید بازتابی باشد از مسائلی که نویسنده در آن زیسته و حالا با نگاهی دقیق می‌خواهد آن مسائل را به «پرسش» بگیرد و ایجاد «مسئله» کند. من به شخصه در داستانم هیچ روایت مستقیمی از تاریخ و مسائل تاریخی اجتماع ارائه نداده ام ولی سعی کرده ام داستانم بازتابی باشد از اتفاقاتی که یک نسل آن را تجربه کرده و شرایطی که مثل یک بن‌بست در آن گیر افتاده و حالا نیازمند بیرون رفتن از دل آن و شروع یک سفر است. داستانی پر از نقاط نامعلوم و افرادی که بدون بنزین مجبورند در راهی پرخطر قدم بگذارند. این موقعیتی‌ست که فکر می‌کنم خودم هم در آن هستم، ما نسل بی‌بنزین هستیم.

- یعنی می‌گویی، این حجم از خشونت فیزیکی که در لابه‌لای کلمه‌های یخ موج می‌زند ناشی از ارتباط با شرایط تاریخی و اجتماعی است؟

برای ریشه‌یابی مبحث خشونت می‌شود خیلی نقل قول‌ها آورد؛ من و نسل من به کلی در این اجتماع مورد خشونت نسل بالاتر قرار گرفته‌ایم؛ هرطور که بخواهی نگاه کنی من از همان روزی که چشم باز کردم و خودم را در این اجتماع پیدا کردم به انواع مختلف مورد خشونت قرار گرفتم.

من از ترس استفاده کردم تا به چیز دیگری برسم نه اینکه رمانی بنویسم که مخاطب در حین خواندنش احساس ترس وحشت کند و بعد همین و تمام!

- این‌که در صحبت‌هایت از رسالت و تعهد نویسنده‌ می‌گویی برای من خیلی جالب است. این روزها کم‌تر نویسنده‌ای را سراغ دارم که به چنین مفاهیمی اعتقاد داشته باشد. تعریفت از تعهد و مسئولیت نویسنده چیست؟

تعریفی خیلی ساده، چیزی که جز بدیهیات است و متاسفانه امروزه به بدترین شکل به آن حمله می‌شود. من به عنوان نویسنده اگر برای خودم مسئولیت اجتماعی، سیاسی، تاریخی در نظر نگیرم پس برای چه دارم وقت خودم و مخاطبم را می‌گیرم و می‌نویسم؟ اگر قرار باشد اثر من نه تاثیرگذار باشد و نه روشن‌گر و هدایت‌گر پس مخاطب برای چه باید با این همه سختی و مشکلات زندگی، پول بدهد و وقت بگذارد و کار من را بخواند؟ سرگرمی؟ باور کن در این دوره تاریخی آنقدر چیزهای سرگرم‌کننده‌ی فرهنگی و غیرفرهنگی زیاد است که کسی برای سرگرمی سراغی از ادبیات نمی‌گیرد و یکی از اصلی‌ترین دلیل‌های اقبال کم مخاطب نسبت به آثار داستانی همین موضوع هدف‌گذاری نویسنده است.

- با این‌حال بسیاری از نویسنده‌ها معتقدند داستان به ذات نمی‌تواند اجتماعی یا حتا تاریخی نباشد. حتا داستان‌هایی که به موضوعاتی به غایت روزمره و پیش‌پا افتاده می‌پردازند هم نسبت مستقیم با تاریخ دارند. موافقی با حرف‌ آن‌ها؟

با این رویکرد، نسبت متن با تاریخ یک امر اجتناب‌ناپذیر است و شامل هر متن تولیدی‌ای می‌شود. به هر حال هر نویسنده‌ای در دل یک تاریخ و اجتماعی پرورش یافته و اثری هم که خلق می‌کند نمی‌تواند جدای از آن تاریخ باشد. موضوع و مسئله‌ی اصلی رویکرد نویسنده به بحث چرایی نوشتن یک رمان و نوع نگاه‌اش به تاریخ است. نویسنده اگر نگاه پرسش‌گری نداشته باشد و با مسائل پیرامون خودش را درگیر نکند تنها به یک روایت‌گر بی‌مسئله و بی‌خاصیت بدل می‌شود.

- یک سوالی که برای من حین خواندن یخ پیش آمد این بود که آیا سینا حشمدار می‌خواسته رمانی در قالب ژانر بنویسد؟ و اگر به دنبال چنین هدفی بوده چرا بسیاری از اصول ژانری نویسی را در نظر نگرفته؟

رمان ژانر تعریف‌های مربوط به خودش را دارد و چیزی که برای خودم مسلم است موقع نوشتن «یخ» به هیچ وجه به دنبال رعایت اصول و قواعد ژانر نبودم و اصلا مسئله‌ی من و رمانم چنین چیزی نبوده و فکر می‌کنم این را بشود از خود اثر فهمید چون برای مثال در ژانر وحشت هدف اصلی‌ ایجاد ترس و دلهره در دل مخاطب است و این موضوع به کلی هدف من در نوشتن این کتاب نبوده. من از ترس استفاده کردم تا به چیز دیگری برسم نه اینکه رمانی بنویسم که مخاطب در حین خواندن‌اش احساس ترس وحشت کند و بعد همین و تمام!

- روایتگری و قصه‌گویی در رمان «یخ» خیلی پررنگ است. این قصه‌ها اغلب همدیگر را نقض می‌کنند و از دل این تناقض‌گویی‌ها فضایی سرشار از عدم قطعیت شکل می‌گیرد. چرا این عدم قطعیت تا پایان کتاب ادامه دارد و به هیچ سرانجام مشخص و قاطعانه‌ای نمی‌رسد؟

حرفت درست است. تناقض‌گویی شخصیت‌ها بخشی از فرم کلی داستان است. قسمت زیادی از انرژی من برای نوشتن «یخ» به خلق همین داستان‌های ضد و نقیض گرفته شد. اینکه دو یا چند روایت از یک اتفاق گفته شود و همه به نظر واقعی بیایند، آن‌قدر واقعی که مخاطب نتواند هیچ کدام را بر دیگری ترجیح دهد. ولی اینکه این تناقض‌ها و عدم قطعیت‌ها تا پایان ادامه دارند دوباره یک انتخاب و شاید یک ریسک بود. آن مفهومی که من در ذهنم به دنبالش بودم در چنین بستری قابل شکل‌گیری بود، من دوست نداشتم با رو کردن داستان تمام این زحماتی که کشیده بودم را تباه کنم و به مخاطبم بگویم: «ببین، حقیقت این بود، باید این را به عنوان حقیقت قبول کنی!» این‌طور داستان در همان صفحه‌ی آخر تمام می‌شد، دیگر آن تاثیری که به دنبالش بودم را نداشت و نمی‌گذاشت. من ریسک کردم و منتظرم تا با دیدن بازخوردها متوجه شوم تصمیمم درست بوده یا نه.


منابع: ماهنامه تجربه , الف