چقدر ما خوبیم!
نمیدانم در خانواده یا فامیل آیا فردی را دیدهاید که بگوید: هرچه من میگم درسته نظر دیگران اشتباه. نظر دیگران برایش مهم نیست تنها بله قربان گو میخواهد و بس. خودشیفتگی یک مشکل روحی است که مشخصه آن خود محوری، کمبود احساس همدلی با دیگران، و حس مبالغهآمیز خود را مهم پنداری است. که بر روی بسیاری از جنبههای مختلف زندگی مانند روابط اجتماعی، خانوادگی و کاری تأثیر منفی میگذارد.
خودشیفتگی و بالیدن به ویژگىها و کارها، تنها به صفتها و اعمال شایسته و نیکو منحصر نیست، بلکه گاه زشتىها و رذیلتها نیز در قلب انسان ،خودشیفتگی را پدید مى آورد.
یکى از درجات خودپسندی این است که بدى عمل بنده، براى وی زینت پیدا کند و آن را نیکو میپندارد. قارون به ثروت اندوزی خود میبالید و فرعون به قدری متکبر و خود شیفته بود که کارش به جایی رسید که ادعای خدایی نماید. در حقیقت این مساله كلید همه بدبختیهاى اقوام گمراه و لجوج است كه اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهاى سیاهشان در نظرشان زیباست. بدیهى است چنین كسى نه موعظهاى را پذیرا مىشود، نه آمادگى براى شنیدن انتقاد دارد، و نه هرگز حاضر است مسیر خود را تغییر دهد. نه پیرامون اعمال خویش به تجزیه و تحلیل مىپردازد، و نه از عواقب آن بیمناك است و از آن بالاتر هنگامى كه سخن از زشتى و زیبایى به میان آید، مرجع ضمیر را در زیبائیها خودشان مىدانند و در زشتیها مۆمنان راستین را! اما چه كسى اعمال سوء بدكاران را در نظرشان جلوه مىدهد؟ هواى نفس؟ و یا شیطان؟
بدون شك عامل اصلى هواى نفس و شیطان است، انسانها هنگامى كه گناهى را مرتكب مىشوند در آغاز كه فطرتشان پاك و وجدانشان بیدار و عقلشان واقع بین است از عمل خود ناراحت مىشوند، اما هر قدر آن را تكرار مىكنند از ناراحتى آنها كاسته مىشود.تدریجاً به مرحله بى تفاوتى مىرسند، و اگر باز هم تكرار كنند زشتیها در نظرشان زیبا مىشود، تا آنجا كه آن را از افتخارات و فضائل خویش مىپندارند در حالى كه در منجلاب بدبختى غوطهور شدهاند. (تفسیر نمونه، ج18، ص189)البته باید دانست كه این گمراه كردن خدا، ابتدایى نیست، بلكه این اضلال مجازاتى است، كه وقتى كسى در برابر حق خضوع نكند، و لجبازى و مقاومت نماید، خدا او را گمراهتر مىسازد، و نسبت دادن چنین اضلالى به خدا هیچ مانعى ندارد. (ترجمه المیزان، ج17، ص 23)
در بعضی خانوادها نیز مصداق فرعون وجود دارد که فکر میکنند چون پول دارند حرف اول را میزنند و خود را از دیگران وحتی نزدیکان خویش تافتهی جدا بافته دانسته به نظر دیگران اهمیت نمیدهد .اگر بگوید فلان کار را انجام دهید و دیگران بنا به دلایلی انجام ندهند بدون شنیدن دلایل آنها و یا حتی بعد از شنیدن دلایل طرف مقابل، به نظر آنها اهمیت نداده و در آخر هم کار خودش را انجام میدهد.از نظر او افراد خانواده تا زمانی که حرف او را تأیید کنند ،محترم هستند در غیر این صورت حتی اگر آنها حق بگویند انگار سخن حق را نمیشنود.
چنین فردی مانند فرعون که حرف حق ساحران را نشنیده گرفت و به خیال خود آنها را تهدید به کشتن کرد تا بلکه از ترس مرگ از حق فاصله گرفته و به او ملحق شوند درحالی که نتیجه عکس آن اتفاق افتاد.
هرچه پدر و یا مادر خانواده از محبت کم بگذارد و به نظرات اعضای خانواده بیاهمیت باشد بین آنها فاصله ایجاد شده که حتی با وعده پول و یا تحریم مالی هم نمیتوان آن را جبران نمود. فرزندان چنین افرادی به جای کسب مهارت و صفات نیک در وجود خود و محبوبیت در قلبهای دیگران، مادیات را به تنهایی هدف زندگی قرار داده ودر آینده مردم را با این معیار مورد سنجش قرار میدهند و با این دید از توجه به صفات نیکی که در دیگران نهفته است غافل گشته و از تکامل خویش فاصله خواهند گرفت. یا چون بزرگ خانواده هستند حق دارند در زندگی فرزندان خویش دخالت کرده و به اسم بزرگتری آشیانه گرم آنها را به هم بریزند و وقتی یک خانواده متلاشی شد بشینند سرجایشان. آنها مسئول این فروپاشی هستند و اگر در دنیا زندگیشان بد نشد در دنیای دیگر در محضر عدالت الهی باید جوابگوی آن باشند.
در بعضی خانوادهها انسانهای مومن نمایی وجود دارند که فکر میکنند که چون مذهبی هستند حق دارند پشت دیگران غیبت کنند و یا به افراد فامیل طعنه زده آنها را مسخره کنند و همانند یهودیان بهشت را سرای جاودانه خود بدانند و جهنم را لایق کسانی از فامیل که حالا به درک عمیق نسبت به دین نرسیدهاند بدانند، چه بسا خداوند به برکت رحمت فراگیرش آنها را هدایت کند و در زمان مرگ درست عکس این قضیه اتفاق بیفتد و فرد خود شیفته را راهی جهنم کند و فرد تمسخر شده راهی بهشت شود. فرزندان چنین اشخاصی وقتی رفتار والدین خود را با اطرافیان میبیند، از این منش الگو برداری کرده و همان رویه را در آینده به والدین خویش و جامعه تحویل میدهند.
باید مراقب باشیم تا روح و روانمان ،باعث فریبمان نشود که این بزرگ ترین لطمه را به زندگی خواهد شد.
مرضیه رجب تهرانی
بخش خانواده ایرانی تبیان
منابع:
1- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارلکتب اسلامیه، 1374
2- موسوی همدانی، محمد باقر ، ترجمه تفسیر المیزان، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1374