تبیان، دستیار زندگی
استعدادها و طبیعت انسان که تعلیم و تربیت باید متکی بر آن ها باشد باید همواره مورد توجه و عنایت مربیان و معلمان قرار گیرد. هم چنین می توان به هنجارهایی اشاره کرد که در تعلیم و تربیت جنبه اساسی داشته و تعیین کننده ی جهت گیری مربی هستند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قواعد تربیت متعادل

استعدادها و طبیعت انسان که تعلیم و تربیت باید متکی بر آن ها باشد باید همواره مورد توجه و عنایت مربیان و معلمان قرار گیرد. هم چنین می توان به هنجارهایی اشاره کرد که در تعلیم و تربیت جنبه اساسی داشته و تعیین کننده ی جهت گیری مربی هستند. این هنجارها را که در حقیقت از جمله اهداف تربیتی هستند، در قالب چهار قاعده می توان بیان کرد:

قاعده اول:
تشویق و مساعدت آن دسته از استعدادهای ذاتی دانش آموز (یعنی فاعل عمل تربیتی) که حیات فکری را امکان پذیر می سازند. در این جا وظیفه مربی آزادسازی است. بدین معنا که در این جا مسئله کمتر حول و محور جلوگیری از موانع رشد، بلکه بیشتر حول آزاد کردن فکر برای بازگشت به خویشتن دور می زند، زیرا نهی کردن دانش آموز از کردار بد اثر کمتری دارد تا این که با پرتوی از نور ذهن او را نسبت به نیکی روشن ساخت. هنر حقیقی در این است که دانش آموز با امکانات و توانایی های خود به زیبایی کردار نیک پی ببرد.

قاعده دوم:
در تعلیم و تربیت باید کانون توجه به اعماق درونی شخصیت باشد. به عبارت دیگر تربیت باید قبل از هر چیز به درون و درونی شدن اثر و نفوذ تربیتی توجه داشته باشد. بدین ترتیب با این قاعده، نفی افراطی نگری در عقل گرایی و تجربه گرایی حاکم بر تعلیم و تربیت محرز می شود.

قاعده سوم: مجموعه ی کار تعلیم و تربیت باید در صدد وحدت باشد و نه تفرقه. کار تربیت باید همواره در تلاش باشد، وحدت درونی انسان را تضمین نموده و تغذیه نماید. در این جا در درجه اول، منظور وحدت جسم و فکر است. تربیت و آموزش باید از تجربه شروع شود تا به وسیله عقل به تکامل برسد، اما هدف نهایی که از طریق این قاعده باید تحقق یابد، رسیدن به حکمت است.

قاعده چهارم:
آموزش باید به آزاد شدن ذهن بینجامد و نه آن که آن را سنگین سازد. بدین معنا که آن چه آموزش داده می شود هیچ گاه نباید منفعل و مکانیکی، به مانند اطلاعاتی مرده که ذهن خود را سنگین و کند می کند، دریافت شود. بلکه به عکس، این آموزش باید به یک درک فعال در حیات ذهنی تبدیل شود. ذهنی که دانش ها را فقط دریافت می کند، در حقیقت هیچ نمی داند و به واسطه ی دانشی که نه به او بلکه به دیگری متعلق است، فقط در فشار قرار می گیرد.
ولی ذهنی که دانش ها را به گونه ای زنده دریافت می کند و به خود متعلق می سازد، یعنی از روی اختیار و آزادی آن ها را دریافت می کند، حقیقتا می داند و با عمل به این دانش، که از این پس به خود او تعلق دارد، اصالت می یابد. دانشی که این چنین به دست آمده باشد و به هیچ وجه با دانشی که از طریق تمرین صرف کسب شده باشد، قابل قیاس نیست. زیرا در این شکل از دانش ذهن نیرو و آزادی را تواما کسب می کند. یعنی همان گونه که او موضوع را فرامی گیرد، خود نیز به واسطه ی او از جانب حقیقت دربرگرفته می شود و زنده باقی می ماند.

خانه‌ای آماده برای روزهای امتحان

انسان سازی مهم ترین و والاترین هدف تعلیم و تربیت است. اما ساختن انسان یک تاثیر گذاری از بیرون نیست، بلکه مفهوم انسان سازی، هدایت درونی رشدو تحول دینامیکی است که خود انسان از طریق آن در تلاش است که یک انسان شود. بنابراین انسان یک مفعول صرف تعلیم و تربیت نیست، بلکه در وهله اول فاعل آن است. معلم یا مربی صرفا به عنوان عامل دینامیکی فرعی و یا به عنوان میانجی خدمتگزار عمل می کند.

بنابراین تاکید بر تعلیم و تربیت مترقی و فاعلی به جای تعلیم و تربیت انفعالی و اقتداری یک اصل مهم در فرآیند شکوفایی استعدادهای همه جانبه انسان است. البته به شرطی که در تعلیم و تربیت نه فقط میل به رشد و شکوفایی و تحقق خود، که هنر معلم نیز موثر است. شکوفایی و تحقق خود دو معنای شکوفایی فردیت و شکوفایی شخصیت را در برمی گیرد.

ولی مسئله اصلی تربیت انسان است. زیرا انسان هم فرد است و هم شخص، اما قبل از هرچیز این شخص است که باید شکوفا شود. البته کسانی که تربیت را آزاد ساختن فردیت من تلقی می کنند مربیانی هستند که به این خطا دچار می شوند و تصور می کنند که آن ها با این کار برای انسان، آزادی رشد و استقلال که انسان در جست و جوی آن است به ارمغان می آورند. در حالی که آن ها در همان حال ارزش هر انضباط و ریاضت و نیز ضرورت تلاش برای تکامل شخص را نفی می کنند. نتیجه این می شود که انسان به جای این که خود را محقق کند، خود را تجریه و پراکنده می سازد.


مرکز یادگیری سایت تبیان - فرآورنده : نسیم گوهری