تبیان، دستیار زندگی
شادمان شکروی تا کنون سه جلد از مجموعه «داستان کوتاه با تحلیل» را از سوی نشر ققنوس به چاپ رسانده است که در هر جلد، ضمن انتشار داستان‌هایی کوتاه از نویسندگان شهیر جهان، از منظرهای مختلفی به تحلیل و جست‌وجو رویکردها و تکنیک‌های مختلف در آنها پرداخته شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خواننده حرفه‌ای در کشور ما زیاد نیست


شادمان شکروی تا کنون سه جلد از مجموعه «داستان کوتاه با تحلیل» را از سوی نشر ققنوس به چاپ رسانده است که در هر جلد، ضمن انتشار داستان‌هایی کوتاه از نویسندگان شهیر جهان، از منظرهای مختلفی به تحلیل و جست‌وجو رویکردها و تکنیک‌های مختلف در آنها پرداخته شده است. او در مورد این مجموعه معتقد است « نکاتی را در مورد هر داستان ذکر کرده‌ام که شاید – شاید – به درک بهتر خواننده کمک کند و یا او را به زوایای جدیدی از درک داستان راهنمایی کند. این نکته مهمی است. دیگر اینکه کوشیده‌ام از قالب دانشگاهی خارج شوم و قدری سیال تر کار کنم». در ادامه بخش هایی از گفته های او را آورده ایم.

خواننده حرفه‌ای داستان کوتاه در کشور ما زیاد نیست

نکاتی را در مورد داستان‌ها و تحلیل‌ها

اول اینکه نباید این کتاب‌ها را به شکل کتاب‌های نقد و تحلیل کلاسیک نگریست. این نکته مهمی است. دیگر اینکه کوشیده‌ام از قالب دانشگاهی خارج شوم و قدری سیال تر کار کنم. گاه کلاسیک پیش رفته‌ام و گاه از نظریات جدید در علوم مانند نظریه سیستم‌ها و نظریه اطلاعات استفاده کرده‌ام. اما به‌هرحال کوشیده‌ام که این کولاژ تا حدی دشوار طوری به هم جوش بخورد که مطلب خیلی هم ثقیل و آکادمیک به نظر نرسد. سوم اینکه چندان از دید ادبیات نظری به داستان‌ها نگاه نکرده ام. طوری نگاه کرده‌ام که بیشتر یک نویسنده نگاه می‌کند. تا حدی که امکان‌پذیر بود.

خواننده حرفه‌ای داستان کوتاه در کشور ما زیاد نیست. این طیف هم از نظر دانش و آگاهی و سلیقه بسیار واگرایی دارند. ناشر هم البته خصوصی است و باید لزوما تا حدی سلیقه جمعی را راضی نگاه داشت. این است که به طور طبیعی کار دشوار می‌شود. طوری باید بنویسی که به‌هرحال هر سلیقه‌ای به فراخور حال خود راضی شود.

تنوع و تکثر در انتخاب نویسندگان و داستان ها

داستان‌هایی هستند که واقعا ارزشمندند و بسیار خوب است که به جامعه ادبی ایران معرفی شوند. فکر می‌کنم این نوعی رسالت است. ضمن اینکه البته نکات درخشان آن هم باید مورد توجه قرار گیرد و روی آن انگشت گذاشته شود. بدین ترتیب خواننده شاید درخشندگی اندیشه یا تکنیک داستان را بیشتر درک کند. البته شاید.

واکنش عمومی به این مجموعه‌ها ؟

واکنش روی هم رفته خوب بوده است. روی هم رفته. افرادی با من و انتشاراتی تماس‌هایی داشتند و تعریف‌هایی کردند. افرادی هم انتقاد کردند. البته در خارج از کشور هم افرادی تماس‌هایی گرفتند و تشکر کردند. نکاتی را هم مطرح کردند که مواردی بسیار فنی بود و تحسین برانگیز. روی هم رفته اثر خوشخوانی که نیست. می‌شود گفت اثر قابل تحملی است.

مشکل عمده آن است که فعلا برای یافتن خواننده هدف زود است. یعنی تصور می‌کنم زود باشد. تجربه هم این را تایید می‌کند. همانطور که صحبت کردیم، روی هم رفته واقعا نمی‌شود در مورد همه داستان‌ها به یک شکل صحبت کرد. در هر داستان یک وجه اولویت پیدا می‌کند و وجوه دیگر تحت‌الشعاع آن قرار می‌گیرد. بحث‌های ساختاری و کارگاهی را البته به جز در مواقع ضرورت کنار زدم ولی مثلا در بررسی داستان بوسه از بابل، مفصل به صورت ساختاری و کارگاهی بحث کردم. خوب برای شناخت هنر بابل این ضرورت داشت. همانطور که مثلا اگر کسی بخواهد داستان‌های او. هنری را تحلیل کند لاجرم باید به این‌گونه بحث‌ها بپردازد. او. هنری نویسنده اندیشه ورزی نیست که بخواهی درخشش اندیشه او را برای دیگران یادآوری کنی. وجه بارز کار او وجه کارگاهی است. تا به‌حال که آزمونی نکرده‌ام. اما اگر بنا باشد بر فرض داستانی از امیل زولا را بررسی کنم، بی تردید بخش اعظم مطالب را به بیان ناتورالیسم اختصاص خواهم داد. خوب برای خوانندگانی که با مبانی ناتورالیسم آشنایی ندارند و ممکن است کم هم نباشند، یک مقدمه طولانی لازم است. این است که سبب اطناب می‌شود. گاهی هم بحث کامل تری لازم است که خواننده با تو هم عقیده شود. وگرنه خودتان بهتر می‌دانید بر ای هر کس نوشتن یک یادداشت و قلم انداز کوتاه پیرامون هر داستان بسیار راحت تر است. چرا آدم خودش را به دردسر بیندازد؟

خواننده حرفه‌ای داستان کوتاه در کشور ما زیاد نیست. این طیف هم از نظر دانش و آگاهی و سلیقه بسیار واگرایی دارند. ناشر هم البته خصوصی است و باید لزوما تا حدی سلیقه جمعی را راضی نگاه داشت. این است که به طور طبیعی کار دشوار می‌شود. طوری باید بنویسی که به‌هرحال هر سلیقه‌ای به فراخور حال خود راضی شود.

دلسردی از بی‌اعتنایی یا کم‌اعتنایی جامعه

به‌ طور طبیعی دلسردی به‌همراه دارد. ضمن اینکه خودتان بهتر می‌دانید که معدودی هم هستند که در مواجهه با هر اثر علمی و هنری، رویکرد منطقی و متین اتخاذ نمی‌کنند. البته بسیار معدود هستند ولی هستند. طبیعی است که تحسین بی‌مورد می‌تواند سبب بسته شدن چشم‌ها بر معایب شود ولی کلی‌گویی و اظهارنظرهای بدون عمق و آن هم با بیان غیر علمی، اگر باعث هرچیز بشود باعث رشد و بالندگی نخواهد شد. بخصوص در مورد جوان‌ها که از روحیه حساس و ضربه‌پذیری برخوردار هستند و یک جمله یا حتی یک کلمه شایسته یا ناشایسته، می‌تواند مسیر زندگی آنها را عوض کند. از این نظر بسیار باید در قضاوت‌ها و گفته‌های خود محتاط باشیم. اما به هرحال کتاب‌های بسیار بهتر از کتاب‌های من هم هستند و البته اولویت با آن هاست. آن‌هایی که نویسندگانشان برای خلق آنها رنج زیادی کشیده‌اند و چقدر خوب است حداقل اندکی پاداش رنج‌های خود را از طریق استقبال عموم دریافت کنند. البته مجموعه من در نمایشگاه بیست و پنجم و بیست و هفتم در انتشارات ققنوس در گروهی بود که مورد استقبال قرار گرفته بود. منظورم در حوزه ادبیات داستانی است. هرچند قیمت کتاب‌ها بالا رفته است و تمایل نسل جوان دانشگاهی به مطالعه به طور نسبی کاهش پیدا کرده است.

عده‌ای عقیده دارند منتقدها و تحلیلگرهای ما زیاد تعارف می‌کنند و یا به طور افراطی یک اثر را به اصطلاح می‌کوبند

راستش من که منتقد و تحلیلگر نیستم اما به طور کلی نمی‌توانم بگویم حرف نادرستی می‌زنند. درست می‌گویند خاص ایران هم نیست. بالزاک در آرزوهای برباد رفته، بسیار عالی مافیای ادبی فرانسه قرن هجدهم و استفاده از سلاح تعریف و یا تخریب مغرضانه و هدفدار را بیان کرده است. کتاب فوق‌العاده‌ای است. این گونه مسائل در همه جای دنیا وجود دارد. متاسفانه در افراد بسیار معدودی حسادت و غرض‌ورزی هم هست. اما این در مورد اکثریت صدق نمی‌کند. شاید آنچه مشکل اصلی باشد تفاوت اندیشه‌ها و نگرش هاست که به دلیل جدایی از هم روی می‌دهد. نوع اندیشه و نگرش منتقد و تحلیلگر در مسیری است که با نویسنده متفاوت است. برای نویسنده چیزهایی مهم است که برای منتقد نیست و بر عکس. خودتان بهتر می‌دانید که همینگوی و فالکنر و چخوف نقدهایی که روی داستان‌هایشان می‌شده است نمی‌خوانده‌اند. بسیاری هم می‌خوانده و استفاده می‌کرده اند. هردو گروه امروز هم وجود دارند. منتهی آنچه من به شخصه روی آن تاکید دارم پرهیز از اظهار نظرهای کلی، مبهم، یکسویه و به طور افراطی قاطعانه است. ممکن است استعدادهای بسیاری به آتش این گفته‌های کوتاه و صریح و کلی و در مواردی گستاخانه بسوزند و از میان بروند. این فاجعه بزرگی است. ادب و متانت و تحلیل‌های علمی و دقیق و جدا کردن شایسته سره از ناسره و اولویت‌بندی در ارزیابی هر اثر هنری بسیار مهم است. اکثریت خوشبختانه این ویژگی را دارند ولی معدودی هم متاسفانه خیر. خدا نکند کاری دست آن گروه معدود بیفتد. خدا نکند.

فرآوری: رویا فهیم

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منبع: آرمان