تبیان، دستیار زندگی
امام علی ـ علیه السلام ـ در کنار یاران و اصحاب نشسته بود، در این هنگام زن زیبائی از آنجا عبور کرد، چشم حاضران به آن زن افتاد و آنها همگی متوجه او شدند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: چشمهای این مردم، سخت در طلب است (برای دیدن زن حریص می باشد) و این مایه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در مجلس عزا چطور دلداری بدهیم؟!

فرزند

شخصی از دنیا رفته بود، امام علی ـ علیه السلام ـ نزد بازماندگان آن شخص رفت و به آنها چنین تسلیت گفت: «این مرگ، از شما شروع نشده و به شما نیز پایان نمی یابد این رفیق و دوست تازه گذشته شما گاهی مسافرت می رفت، اینک نیز به مسافرت رفته. اگر از این سفر بازگشت، بسیار خوب و گرنه شما به سوی او خواهید رفت». (نهج البلاغه، حکمت 356)


در این مقاله به سه داستان کوتاه از نهج البلاغه اشاره میکنیم:

تسلیت امام علی (علیه السلام) به عزادار

شخصی از دنیا رفته بود، امام علی ـ علیه السلام ـ نزد بازماندگان آن شخص رفت و به آنها چنین تسلیت گفت: «این مرگ، از شما شروع نشده و به شما نیز پایان نمی یابد این رفیق و دوست تازه گذشته شما گاهی مسافرت می رفت، اینک نیز به مسافرت رفته. اگر از این سفر بازگشت، بسیار خوب وگرنه شما به سوی او خواهید رفت». (نهج البلاغه، حکمت 356)

به این ترتیب، امام هم بازماندگان را دلداری داد (که این یک مسأله همگانی است) و هم درس عبرتی به آنها آموخت که روزی شما نیز به کاروان مرگ ملحق خواهید شد.

گویند: اسکندر آن سردار و کشورگشای معروف، در آستانه مرگ به مادرش چنین وصیت کرد، گفت: جنازه مرا به اسکندریه ببرید و به مادرم بگوئید، سفره طعام بگستراند و همه مردم را دعوت کند، مگر کسی که عزیز و دوستی را از دست داده باشد، تا شرکت کنندگان بدون خاطره تلخ وارد مجلس گردند وقتی مادر او این وصیت را شنید، طبق وصیت طعام مفصلی آماده ساخت و عموم مردم را دعوت کرد، به شرط اینکه داغ عزیز و دوستی را ندیده باشند. هنگام طعام هیچ کس نیامد، مادر از علت واقعه پرسید، گفتند: شما شرط کردید کسی که داغ عزیز یا دوستی را ندیده است در مجلس حاضر شود، در دنیا کسی نیست که چنین باشد. مادر به راز وصیت پی برد و گفت: «فرزندم با بهترین طریق مرا تسلّی خاطر داد». (داستان باستان، ص 13 ـ در این مورد این مثال آمده: البلیه اذا عمّت طابت (وقتی بلا همگانی شد گوارا می شود).

امام علی ـ علیه السلام ـ در کنار یاران و اصحاب نشسته بود، در این هنگام زن زیبائی از آنجا عبور کرد، چشم حاضران به آن زن افتاد و آنها همگی متوجه او شدند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: چشمهای این مردم، سخت در طلب است (برای دیدن زن حریص می باشد) و این مایه تحریک شهوت و هیجان خواهد بود. بنابراین متوجه باشید که: «هر گاه یکی از شما، نگاهش به زن زیبائی افتاد، که او را به شگفتی آورد با همسر خود آمیزش کند چرا که همسرش نیز زنی همانند آن زن است!»

شکیبائی و تحمل علی (علیه السلام)

بعد از جریان اسفبار «حکمین» که در زمان حکومت علی ـ علیه السلام ـ روی داد بخشی از یاران دیروز علی ـ علیه السلام ـ دشمنان کینه توز آن حضرت شده بودند و به عنوان «خوارج» به فتنه گری و آتش افروزی مشغول بودند.[1]

امام علی ـ علیه السلام ـ در کنار یاران و اصحاب نشسته بود، در این هنگام زن زیبائی از آنجا عبور کرد، چشم حاضران به آن زن افتاد و آنها همگی متوجه او شدند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: چشمهای این مردم، سخت در طلب است (برای دیدن زن حریص می باشد) و این مایه تحریک شهوت و هیجان خواهد بود. بنابراین متوجه باشید که: «هر گاه یکی از شما، نگاهش به زن زیبائی افتاد، که او را به شگفتی آورد با همسر خود آمیزش کند[2] چرا که همسرش نیز زنی همانند آن زن است!»

یکی از خوارج (به راحتی و با کمال آزادی، گستاخانه) گفت:

قاتلهُ الله کافراً ما افقههُ؟!: «خدا این کافر را بکشد چقدر دانا و آگاه است!»

اصحاب (از جسارت او ناراحت شدند) از جای خود پریدند تا او را به قتل برسانند.

ولی امام به آنها فرمود: «رویداً انّما هو سبٌّ بسبٍّ، او عفوٌ عن ذنبٍ: «آرام باشید جواب دشنام، دشنام است و یا بخشیدن گناه  ».[3]

این جریان چند مطلب را به ما می آموزد: 1. اوج شکیبایی علی ـ علیه السلام ـ   2. آزادی در حکومت علی ـ علیه السلام ـ 3. عفو و بزرگواری علی ـ علیه السلام ـ   4. فرونشاندن طغیان غریزه جنسی از راه حلال موجب ترک حرام است.

ضمنا ناگفته نماند نظر به اینکه خوارج، از روی جهل معتقد به کفر علی ـ علیه السلام ـ بودند، ناسزاگویی آنها غیر از ناسزای شخص معتقد به اسلام علی ـ علیه السلام ـ است، که دومی «حد» دارد، و در اولی «حدّ» نیست.[4]

امام هم بازماندگان را دلداری داد (که این یک مسأله همگانی است) و هم درس عبرتی به آنها آموخت که روزی شما نیز به کاروان مرگ ملحق خواهید شد

شجاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) از نگاه علی (علیه السلام)

سال دوم هجرت بود جنگ بزرگ بدر، بین سپاه اسلام و سپاه شرک آغاز گردید. جنگی بسیار سخت و کوبنده! در این جنگ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمانده کلّ قوا بود. قهرمانان دشمن به میدان آمده بودند، تعداد لشکر کفّار از هزار نفر متجاوز بود، در حالی که نفرات لشکر اسلام از 313 نفر تجاوز نمی کرد:

در این جنگ نابرابر، آنچنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در برابر دشمن جنگید و استقامت به خرج داد که امام علی ـ علیه السلام ـ با آن همه شجاعتی که داشت می فرماید: کُنّا اذا احمرَّ الباسُ اتقینا برسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فلم یکُن احدٌ منّا اقرب الی العدوّ منه : «هر گاه آتش جنگ سخت شعله ور می شد و زبانه می کشید، ما به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پناه می بردیم و هیچیک از ما به دشمن، نزدیکتر از آن حضرت نبود». (نهج البلاغه، فصل غرائب شماره 9 (بین 261 و 262 کلمات قصار)

به راستی این چه شجاعتی است، که قهرمان قهرمانان علی ـ علیه السلام ـ در میدان نبرد به آن پناه می برد!

پی نوشتها:

[1] . شرح خوئی، ج 21، ص 500.

[2] . چرا که حرص در چشم چرانی ناشی از طغیان غریزه جنسی است و درمان آن، دفع شهوت جنسی از راه حلال است.

[3] . نهج البلاغه، حکمت 420.

[4] . شرح خوئی، ج 21، ص 500.

فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش نهج البلاغه تبیان 


منابع:

پایگاه تخصصی نهج البلاغه

سایت اندیشه  قم

محمد محمد اشتهاردی - داستان های نهج البلاغه

مطالب مرتبط:

حکم عزاداری در ملا عام چیست؟

دستگیری از اموات

چراغی برای روشنی داخل قبرها!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.