نگاهی به علم اصول در حوزه نجف (1)
در گفت و گوی نشریه پژوهش و حوزه با آیت الله محمد اسحاق فیاض *
پژوهش و حوزه: از این كه وقت خود را در اختیار ما گذاردید كمال تقدیر و تشكر را داریم. لطفاً دیدگاه خود را در زمینه رابطه علم اصول با علم فقه و میزان نیاز به علم اصول، بیان بفرمایید.
بسم اللّه الرحمن الرحیم. علم فقه، كاربردی و علم اصول، نظری است. به این معنا كه علم اصول برای ایجاد قواعد و ضوابطی عام و هماهنگ است و علم فقه جایگاه تطبیق و كاربردی كردنِ این ضوابط و قواعد بر مواد و موارد خاص است. از این جهت، فقه و اصول جدایی ناپذیرند. و امكان ندارد كسی ادعا كند كه در فقه، عالِم یا اعلم است؛ اما در اصول، عالِم نباشد. علم فقه مولودِ علم اصول است. بنابراین، مستقل و جدای از اصول نمیباشد.
نكته دیگر این كه پیدایش علم اصول، به عصر امامان باز میگردد. این مدّعا از چند روایت قابل استفاده است؛ از باب مثال: وقتی شخصی از امام میپرسد: (آیا یونس بن عبد الرحمان ثقه است؟ آیا احكام دینم را از او دریافت نمایم؟) این بدان معنا است كه علم اصول، در ذهن و باورِ پرسش كننده رخنه كرده و جا افتاده است؛ زیرا اگر یونس بن عبد الرحمان، ثقه باشد، سخنانش حجت و معتبر خواهد بود و حجّیت و عدم حجیّت، یكی از مسائل علم اصول است. پس، اگر قولش حجت باشد، میتوان حكم شرعی را از قولش استفاده كرد.
بنابراین، به دست آوردن و فهم حكم شرعی (استنباط)، بدون علم اصول امكان ندارد! همچنین به دست آوردن و كشف و فهم احكام شرع از آیات قرآن مجید بدون علم اصول امكان ندارد؛ به دلیل آن كه ظواهر آیات، حجّت است و اگر حجیّت ظواهر آیات نبود كار استنباط احكام ناتمام بود. كما این كه استنباط حكم شرعی از روایات نیز ممكن نمیباشد، مگر این كه روایات از جهت سند و دلالت و صدور حجّت باشند. چنانچه احادیث از این سه جهت حجت باشند، راه برای اجتهاد و استنباط احكام باز خواهد بود و مجتهد میتواند ضابطههای عام را بر مواردش در فقه تطبیق كند؛ مثل این كه خبرِ ثقه دلالت كند بر وجوب قرائت سوره در نماز، در این صورت مجتهد می تواند حكم وجوب قرائت سوره در نماز را از طریق حجیت خبر مُخبِر ثقه درآورد و اگر چنین نبود ـ یعنی اگر خبر ثقه حجت نبود ـ امكانِ به دست آوردن احكام هم نبود.
بنابراین، جدایی علم فقه از علم اصول امكان ندارد. و آنچه كه بر سر زبانها مشهور است كه فلان آقا در فقه اعلم است ولی در اصول ضعیف، یا فلان آقا اصولی است و فقیه نیست، سخنی عامیانه است؛ چرا كه علم فقه و علم اصول، دو علم به هم پیوسته و از هم جدا ناپذیرند. هر چه مسأله اصولی دقیقتر و شاملتر باشد، تطبیقش ـ كه فقه است ـ نیز دقیقتر است. بنابراین، مجتهد اگر در اصول اعلم باشد در فقه نیز اعلم است. و اگر در فقه اعلم است، در اصول نیز اعلم است به دلیلِ این كه این دو علم به هم پیوستهاند و از هم جدا شدنی نیستند. از این رو، برای استنباط احكام ناگزیریم كه علم اصول داشته باشیم؛ مخصوصاً در این روزگار كه مسائل جدید و بی سابقه فراوان است.
پس علم اصول، علمی نظری (تئوری) و تخصصی است و علم فقه علم به احكام كار بردی است، و استنباط احكام كاربردی بدون به كارگیری قواعد و ضوابط تئوری امكان ندارد.
پژوهش و حوزه: دیدگاه شما درباره نظریّه (متورم شدن علم اصول) چیست؟
گسترش و توسعه در علم اصول وجود دارد. همچنان كه در تمامی علوم هم، چنین است ـ مگر قرآن ـ؛ چون كم و كاستی فراوانی را در علوم مشاهده می كنیم. مباحث علم اصول نیز همین وضع را دارند و بسیاری از مسائل علم اصول مبتلا به است. از این روی، هرچه این علم توسعه یابد، نفعش برای مسائل جدید در این روزگار بیشتر خواهد بود.
پژوهش و حوزه: بنابراین آیا شما معتقدید كه باید مباحث جدیدی بر علم اصول افزوده شود؟
آری، علم اصول بسیار گسترش یافته و در مقایسهی دو كتاب قوانین و معالم با علم اصولِ این روزگار درمییابیم كه به دلیل تبادل افكار و آراء در دورهها و عصرهای مختلف، این دو كتاب با علم اصولِ امروزی قابل مقایسه نمی باشد؛ اما ـ مثلاً ـ فلسفه چنین نبوده است بلكه بر همان نظرها و آرای قدیم (سبزواری و صدر المتألهین) باقی مانده است؛ به دلیل عدم تبادل آرا و افكار و مرسوم نبودن تدریس فلسفه در حوزه نجف. به خلاف علم اصول كه علما به آن اهمیّت بیشتری میدادند؛ زیرا فقه تكیه بر اصول دارد و بدون آن، راه به جایی نمیبرد.
پژوهش و حوزه: گاهی مطرح می شود كه علم اصول، علمی اعتباری است. بنابراین، ادلّه عقلیه را نباید در علم اصول به كار برد. آیا با این سخن موافقید ؟
خیر، این درست نمی باشد؛ زیرا بسیاری از مسائل علم اصول عقلی است؛ همانند ملازمه بین وجوبِ چیزی و وجوبِ مقدّمهاش و نیز ملازمه بین حرمت عبادتی و فساد آن عبادت. این ملازمهها، عقلی است و از این ملازمهها حكم شرعی را به دست میآوریم. همچنین است ادراك های عقلی؛ به این صورت كه اگر عقل، مصلحتِ مُلزِمهای را در موضوعی درك كند، كشف میكند كه این موضوع واجب است یا اگر مفسدهای را درك نمود، حرمتِ آن موضوع را كشف می كند؛ زیرا احكام شرعی، تابعِ مصالح و مفاسد میباشند.
پژوهش و حوزه: چنانچه بخواهیم بین اصولِ محقق اصفهانی و اصول مرحوم نائینی مقایسه كنیم، به نظر شما چه فرقهایی بین این دو مكتب وجود دارد ؟
بی شك، محقق اصفهانی دقیقتر از شیخ نائینی بوده است؛ زیرا در فلسفه وارد بود و فلسفه را در مباحث علم اصول به كار میگرفت. همچنان كه صاحب كفایه نیز این كار را انجام داده و بسیاری از مسائل اصول را با دلیلِ «الواحد لایصدر منه الا الواحد» ثابت نموده است؛ ولی شیخ نائینی چنین نیست. او در مباحث اصولیاش محكم و متقن است؛ اما از قواعد فلسفی در مباحث اصول استفاده نمیكند. در حالی كه محقق اصفهانی حتی در مباحث فقهی نیز از فلسفه استفاده مینمود، مانند روش او در شرح مكاسب و رساله الحق و الحكم كه فلسفی است.
پژوهش و حوزه: نظر شما درباره اصول مرحوم آقای خویی چیست؟
اصول آقای خویی بسیار متقن و متین بود، بلكه از تمام درسهای اصولِ دیگران، بهتر و قویتر بود؛ برای این كه بین مسائل فلسفی و اصولی خَلط نمیكرد و از مخالفین فلسفه بودند.
آقای خویی هر چند بیش از یك دوره ـ مدت چهارده سال ـ در خدمت محقق اصفهانی بود و یك دوره كامل اصول را از محضر ایشان فرا گرفت، با این حال به فلسفه معتقد نبود. برای همین مباحث فلسفی را در اصولش دخالت نداد.
پژوهش و حوزه: آیا شما در اصول از روش آقای خویی پیروی نمودید؟
آری، من نیز از مخالفان فلسفه میباشم. فلسفه، از دو بخشِ «الهیّات» و «طبیعیّات» تشكیل میشود. طبیعیّاتِِ فلسفه در كنار علوم جدید ناچیز است و باید كنار گزارده شود و اما الهیّات، دو بخش دارد: بخش اول، شامل مباحث عام است مانند جواهر، اعراض و همانند اینها كه در اصول با دقت بیشتری بحث میشود. بخش دوم، مباحث خاص است كه دارای بحثهای نظری و بسیار پیچیده است؛ مانند عقول عشره طولی و عرضی و اصول افلاطونی و جز اینها كه از بحثهایی است كه مفهوم دارد؛ اما واقعیّت خارجی ندارد.
پژوهش و حوزه: بنابراین، شما در «مستقلات عقلی» و «مستقلات غیر عقلی» بحثهای عقلی را چگونه مطرح مینمایید؟
مباحث عقلی در اصول موجود است؛ مانند بعضی مباحث الفاظ؛ همچون: «اجتماع امرونهی»، «نهی در عبادات»، «مقدمه واجب» و «امر به شیء مقتضی نهی از ضدش می باشد یا خیر».
پژوهش و حوزه: در این حال، آیا مبناهای خود را ضمن درس بیان می فرمایید و همین مقدار را كافی می دانید؟
آری
پژوهش و حوزه: بعضی معتقدند كه برخی از بحثهای اصولی، نظری و انتزاعی است و باید از اصول حذف شود. آیا این سخن، به نظر شما صحیح است؟
بحثهای زاید، از اصولِ نائینی و اصولِ آقای خویی حذف شده است؛ اما رسائل شیخ انصاری بحثهای زایدی دارد؛ مانند بحثهای باب انسداد و نقل اقوال در باب استصحاب. شاید حذف این بحثها اولویت داشته باشد؛ ولی بقیه بحثها، نه؛ مانند بحث مشتق و بحث اجتماع امر و نهی.
پژوهش و حوزه: برخی از نویسندگانِ كتابهای اصولی از قبیل مرحوم مظفر، معتقدند كه بسیاری از بحثهای اصولی، فقط ثمره علمی دارد و ثمره عملی ندارد. آیا چنین است؟
خیر، این بحثها در فقه ثمره عملی دارد؛ هر چند كه ثمره عملیشان نسبت به بحثهای دیگر كمتر است.
پژوهش و حوزه: شما فرمودید افزودنِ مباحثی به اصول امكان دارد. در این باره كمی بیشتر توضیح دهید.
آری، چنین است. گسترش اصول متفرع بر گسترش افكار است؛ مثلاً آقای خویی بحثهایی به اصول میرزای نائینی اضافه نمود و شهید صدر نیز مباحث دیگری بر اصول آقای خویی افزود و همین طور ... این، معنای گسترش و توسعه در اصول است.
* آیت اللّه شیخ محمد اسحاق فیاض، از شاگردان برجسته حضرت آیت اللّه خویی ـ قدس سره ـ و یكی از مراجع نجف اشرف است. از آثار تألیفی ایشان میتوان به كتاب محاضرات فی الاصول (تقریرات مبحث الفاظ درس خارج اصول آیت اللّه خویی)، المباحث الاصولیة، تعالیق مبسوطة علی العروة الوثقی، منهاج الصالحین، مناسك الحج و رساله توضیح المسائل اشاره كرد.
آنچه در قالب دو بخش تقدیم میشود، گفت و شنودی است پیرامون فقه، اصول فقه و تلاشهای علمی معظم له كه در شهر مقدس نجف اشرف انجام گرفته است.
منبع: مجله پژوهش و حوزه، زمستان 1382 - شماره 16، صص81 تا 91 (با اندکی تصرف)
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان