تبیان، دستیار زندگی
مرکز فرهنگی شهر کتاب، پانزدهم اردیبهشت‌ ماه، میزبان فرانتس هولر از سوئیس، سابینه گروبر از اتریش، داوید واگنر از آلمان و رائد فریدزاده عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه شهید بهشتی بود. در این کارگاه محفلی صمیمانه جهت آشنایی بیشتر دانشجویان زب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادبیات معاصر آلمانی ، معجونِ تلخ و شیرین سبک‌ها

مرکز فرهنگی شهر کتاب، پانزدهم اردیبهشت‌ ماه، میزبان فرانتس هولر از سوئیس، سابینه گروبر از اتریش، داوید واگنر از آلمان و رائد فریدزاده عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه شهید بهشتی بود. در این کارگاه محفلی صمیمانه جهت آشنایی بیشتر دانشجویان زبان و ادبیات آلمانی و علاقه‌مندان به این رشته با جریان‌های ادبی معاصرِ آلمانی زبان فراهم شد.

بخش ادبیات تبیان
کتاب

فریدزاده که خود در وینِ اتریش و همچنین در کلن و برلینِ آلمان به تحصیل پرداخته است، هنگام  معرفی مهمانان این نشست گفت:

خانم سابینه گروبر در سال 1963 در شهر مِران ایتالیا به‌دنیا آمد. او رشته‌های زبان و ادبیات آلمانی، تاریخ و علوم سیاسی را در شهر اینسبورگ و وین فراگرفت و از سال 1988 تا 1992 در دانشگاه ونیز به تدریس زبان آلمانی پرداخت. هم‌چنین از 1984 به بعد در ژانرهای مختلف ادبی از رمان گرفته تا شعر و داستان کوتاه و همچنین نگارش برای رادیو و تلویزیون فعالیت داشته و به عنوان منتقد و نویسنده در بسیاری از روزنامه‌ها فعالیت کرده است. گروبر برنده‌ی جوایز بسیاری از جمله جایزه‌ی آنتون ویلدگانس در سال 2007 و جایزه‌ی ادبی شهر لینس در سال 2008 بوده و از سال 2009 تا 2011 بورسیه‌ی معروف روبرت در سوئیس را به خود اختصاص داده است. او اکنون در شهر وین ساکن است و به حرفه‌ی نویسندگی می‌پردازد.

نام فرانتس هولر به‌مراتب برای فارسی‌زبانان آشنا‌تر است، چراکه آثار بسیاری از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است. هولر در سال 1943 در شهر بیل در سوئیس متولد شد و به تحصیل رشته‌ی ادبیات آلمانی در شهر زوریخ پرداخت. بدون اغراق می‌توان گفت هولر از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان حال حاضر سوئیس است. داستان‌های کوتاه، ناول و اشعار بسیاری از او به چاپ رسیده و از جمله جوایزی که به خود اختصاص داده می‌توان به جایزه‌ی هُنری شهر زوریخ در سال 2005 و نیز جایزه‌ی ادبی دیگری در سال 2008 اشاره کرد.

داوید واگنر از نویسندگان جوان آلمانی است که در سال 1971 در شهر آندرناخ آلمان متولد شد. او هم مانند گروبر و هولر قائل به نگارش در یک ژانر مشخص نبوده و در حوزه‌های مختلف ادبی به فعالیت پرداخته است. او ادیب، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی در روزنامه‌های آلمان و عضو انجمن قلم آلمان است. واگنر در سال 2013 جایزه‌ی نمایشگاه لایپزیک را از آنِ خود کرد.

سبک و ادبیات زنانه، دو مفهوم درهم‌تنیده

واگنر در ابتدا با اشاره به تفکیک سه محور مختلفِ سبک، آیرونی و ادبیات زنانه در صحبت‌های خود، به توضیحی مختصر در باب هر یک از این سه پرداخت و گفت: سبک، موضوع جذابی است؛ اما نویسنده هنگام صحبت در این مورد ممکن است بیشتر در مورد سبک و سیاق خود در نگارش صحبت کند. آیرونی اما مفهومی است که به‌سختی می‌توان معادلی برای آن یافت. شاید با اغماض بتوانیم آن‌را به طنز ترجمه کنیم، اما در واقع تفاوت‌هایی بین این دو مفهوم وجود دارد که باید با در نظر گرفتن آن‌ها، حواشی و وجوه افتراق این دو را مورد توجه قرار دهیم.

از سوی دیگر، ادبیات زنانه به گفته‌ی واگنر اگرچه امروزه در غرب به شکل مشهودی دیده نمی‌شود، اما خودِ این مفهوم به گونه‌ای است که انگیزه‌ی بسیاری برای صحبت در این‌باره را ایجاد می‌کند. آیا وقتی از ادبیات زنانه صحبت می‌کنیم، ادبیات را به مردانه و زنانه قابل تقسیم دانسته‌ایم؟ حال آن‌که ادبیات، خواه زنانه و خواه مردانه ادبیاتِ کتاب است. بهتر است به‌جای آن از ژانرهای زنانه سخن گفت که از ژانرهای پرفروش هم به حساب می‌آید، اما بیشتر در حوزه‌ی ادبیات عامه‌پسند قرار می‌گیرد.

واگنر با اشاره به وسعت دامنه‌ی مخاطبان زن در آلمان که 75 درصد از کل خوانندگان کتاب را دربرمی‌گیرد، به سه نویسنده‌ی زن در سه نسل متفاوت آلمان که یکی قبل از او، یکی هم‌زمان و دیگری پس از او است اشاره کرد. یکی از نسل قبل، در کتاب خود ماجرای زندگی چند نفر در برلین و روابط آن‌ها را توصیف می‌کند. دیگری از نویسندگان هم‌نسلِ واگنر، داستان دختری را ترسیم می‌کند که پدرش را در سانحه‌ی سقوط هواپیما از دست داده و به غرب آلمان مهاجرت می‌کند و نویسنده‌ای دیگر، متعلق به نسل بعد که در کتابش به مشکلات و معضلاتِ زندگیِ به ظاهر در رفاه هم‌نسلانش می‌‌پردازد، رفاهی که در واقع موجب شکنندگی نسل او شده است.

واگنر سبک این نویسندگان را قابل تأمل می‌داند. سبکی که نوع دیگری از آن‌را می‌توان در آثار خود او که با عنوان «من مَردم، او زن است» به چاپ رسیده، مشاهده کرد. چرا که در این کتاب موضوعی که بیش از هر چیز مورد توجه واقع شده، عدم اطمینان و عدم قطعیتی است که در جنسیت زن و مرد نهفته است.

آیا وقتی از ادبیات زنانه صحبت می‌کنیم، ادبیات را به مردانه و زنانه قابل تقسیم دانسته‌ایم؟ حال آن‌که ادبیات، خواه زنانه و خواه مردانه ادبیاتِ کتاب است. بهتر است به‌جای آن از ژانرهای زنانه سخن گفت که از ژانرهای پرفروش هم به حساب می‌آید، اما بیشتر در حوزه‌ی ادبیات عامه‌پسند قرار می‌گیرد

حضور زنان در سپهر ادبیات

سابینه گروبر موضوع ادبیات زنانه را موضوعی دانست که لازم است آن‌را در سیاق تاریخی خودش فهمید، به این معنا که ادبیات زنانه، مفهومی تاریخی است که می‌توان گفت به پایان خود رسیده است. ادبیات زنانه را باید در جنبش‌های رهایی بخش زنان که تا دهه‌ی 80 ادامه داشت جست‌وجو کرد. جنبش‌هایی که در پی یافتن و اثبات فهمی از «خود» در آن زمان بود. اما به مرور زمان، آن سبک ادبی کم‌رنگ‌تر شد و وجه ادبی آن، رو به افول گذاشت. به گونه‌ای که زنان خواستار قرار گرفتن نام کتاب‌های خود در کنار تمام نویسندگان دیگر، و نه در قفسه‌ای مختص آثار زنان، در کتابخانه‌ها بودند.

گروبر آخرین رمان خود را که مربوط به فاشیسم در تیرول جنوبی و اتریش است، تلاشی برای ابراز احساسات زنانی می‌داند که خود، توانِ بیان این احساسات را نداشتند. چراکه در آن زمان بسیاری از زنان در ایتالیا بی‌سواد و تحت فشار فاشیسم بودند و اگر به اسناد باقی‌مانده از آن دوران رجوع کنیم در می‌یابیم که نگاه غالب، نگاهی مردانه است. وی هم‌چنین در مورد تولید امروز ادبیات از طرف زنان اتریشی و افزایش روزافزون آن‌ها ابراز امیدواری کرد و گفت: خوش‌بختانه در قرن حاضر تحصیل برای زنان اتریش شایع‌تر شده و این شاید حاصل برخی تغییرات سیاسی در نظام اتریش به سمت دموکراسی سوسیال است.

آیرونی، زبان تلخ و شیرین آلمان

فرانتس هولر به عنوان آخرین سخنران این برنامه، محور صحبت‌های خود را به‌دلیل سبک تخصصی خود بر آیرونی اختصاص داد و گفت: زبان برای این پدید آمده تا ما با هم ارتباط برقرار کنیم. اگر آفتاب بتابد می‌گوییم هوا خوب است و اگر باران ببارد می‌‌گوییم هوا بد است. اما زمانی که طوفان شود و شُرشُر باران بلند شود می‌توانیم بگوییم عجب هوای زیبایی! اما این سطح دیگری از زبان است. سطحی که ما با زبان بازی می‌کنیم و توقع داریم که خواننده هم این بازی را دریابد. این تقریبا آن چیزی است که شاید بتوان آن را آیرونی یا طنز نام نهاد. آیرونی گویی چنگ زدن بر زبان است. آیرونی زبانی است که فاصله‌ ایجاد می‌کند و جدیت آن‌ را می‌رباید. شاید هوای بد کمتر بد دیده شود اگر به چشم طنز در آن نظر کنید و غروب آفتاب شاید کمتر غم‌انگیز جلوه کند، اگر با دید طنز به آن نگریسته شود.

هرلر با قرائت قطعه‌ای از اشعار هاینریش هاینه‌ی آلمانی که وی را استاد آیرونی می‌داند او را از پیروان مسلم مکتب رمانتیسیسم آلمان دانست که بسیاری از اشعار بومی و ملی آلمان متعلق به اوست و هرگز از روح و خاطر آلمانی‌ها محو نمی‌‌شود. او هم‌چنین ژان پاول، هگل فیلسوف معروفی که وجه ادبی آثار او اغلب مغفول می‌مانَد، والسر و توماس مان را از نویسندگانی می‌داند که اگر وجه طنز را از آثار آنان بگیریم، شاید دیگر چیزی از آن‌ها باقی نماند.

وی با ارائه‌ی مثال‌هایی افزود: آیرونی در واقع طنز تلخی است که ‌گاه مرگ و ‌گاه امر نیک و ‌گاه موضوعات سیاسی را مورد طنز قرار می‌دهد. آیرونی طنزی است که انتظارات را از بین می‌برد و‌گاه حتی با یک کلمه، آنچه باید گفت را در خود جای می‌دهد. اینکه آیا آیرونی در اینجا پاسخ‌گوست یا نه خود محل تردید است، چرا که گاهی شعر یک تنه، هجومی است به سوی تمامی آن‌چه که به ظاهر والا دیده می‌شود. وی کلام خود را با نمونه‌های جالب توجهی از آیرونی به پایان برد.

در پایان این نشست محمدحسن شهسواری و دیگر نویسندگان حاضر در جلسه به گفت‌وگو با میهمانان پرداختند.


منبع: شهر کتاب- سمانه محمدی