تبیان، دستیار زندگی
یک موقع کسی نمی‌فهمد و انکار می‌کند که می‌گویند: او در جهل مرکب است، امّا این شخص می‌فهمد، می‌داند و معرفت دارد، امّا با این وجود، منکر حضرت حقّ می‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلیل تأکید اولیاء الهی بر ذکر یونسیّه!

یونسیه

امام صادق علیه السلام در روایتی به بیان وجوه مختلف کفر می پردازد. در این مقاله به یکی از وجوه آن می پردازیم .


کفر انکار (انکار حقّ با وجود شناخت)

حضرت در بیانی می‌فرمایند: «و أمّا الوَجهُ الآخَرُ مِن الجُحودِ على مَعرِفَةٍ، و هُو أن یَجحَدَ الجاحِدُ و هُو یَعلَمُ أنّهُ حَقٌّ، قدِ استَقَرَّ عِندَهُ و قَد قالَ اللّهُ عَزّوجلَّ: «وَ جَحَدُوا بها و استَیْقَنَتْها أنفُسُهُم ظُلْما و عُلُوّا»» نوع دوم کفر که از نوع انکار با وجود معرفت است؛ یعنی خداوند را می‌شناسد و در درون خودش می‌فهمد که این مطلب، حقّ است، امّا باز آن را انکار می‌کند.

یک موقع کسی نمی‌فهمد و انکار می‌کند که می‌گویند: او در جهل مرکب است، امّا این شخص می‌فهمد، می‌داند و معرفت دارد، امّا با این وجود، منکر حضرت حقّ می‌شود.

مثالی که در این باره می‌زنند، فرعون است. در مورد فرعون دو نوع قول بیان کردند، بعضی گفتند: فرعون وقتی دید دارد غرق می‌شود و گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیل‏»، به جایی رسیده بود که دیگر باورش شده بود، چیزی نیست، امّا بعضی دیگر می‌گویند: فرعون با آن که «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏‏» می‌گفت، امّا می‌دانسته که خدا وجود دارد، ولی انکار می‌کرده، امّا در آن‌جایی که «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیل‏» می‌خواست بگوید: خدایا! دیگر به لسان جاری کردم و من ایمان آوردم.

لذا این شخصی که در گروه دوم است، معرفت دارد، ولی منکر حقّ می‌شود؛ یعنی برایش ثابت شده است، امّا باز انکار می‌کند.خداوند می‌فرماید: «با آنکه دل‌هایشان به آیات روشنگر ما یقین داشت، از روى ظلم و تکبّر، آن‌ها را انکار کردند».

دل‌های این‌ها دیگر تماماً از بین رفته و یقیناً نفس‌های این‌ها گرفتار شده است و این‌ها به نفس دون دچار هستند. لذا ذوالجلال و الاکرام باز هم در اینجا می‌فرماید: نفس دون، این‌ها را گرفتار کرده، می‌فهمند امّا به خاطر نفسشان انکار می‌کنند. این‌ها از روی ظلم و تکبّر انکار کردند. امّا اوّل از همه، دارند به خودشان ظلم می‌کنند و گرفتار می‌شوند.

خداوند در مورد اقسام دیگر کفر لعنت لعنت نگفت، امّا در این‌جا لعنت گفت؛ چون می‌شناختند و با معرفت انکار کردند. ولو شناخت، شناخت نسبی است و شناخت حقیقی نیست، امّا با همین شناخت آمدند منکر شدند که آن هم به خاطر چیز دیگری، یعنی نفسشان است. آن‌ها به خاطر این‌که می‌خواستند در دنیا مقام علو پیدا کنند، ظلم می‌کردند، ولی اوّل ظلم هم به خودشان کردند و خدا هم آن‌ها را مورد لعنت قرار داده است

دلیل تأکید اولیاء الهی بر ذکر یونسیّه!

آن کسی که در دنیا، نسبت به نفس خودش، نسبت به آنچه که در خلقت هست و ...؛ تأمّل نکند، بزرگ‌ترین ظلم را، آن هم به خودش، کرده است.

در این آیات شریفه‌ای که معمولاً اولیاء خدا به عنوان ذکر می‌دهند، نکته‌های بسیاری وجود دارد. البته به هر کسی، نسبت به حال او بیان می‌کنند که چند مرتبه بخواند و ... . یکی از این آیات این است: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین‏ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُۆْمِنین‏».

در مورد این آیه، بعضی از بزرگان از جمله علّامه سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی از طریق آسیِّد هاشم حدّاد به نقل از آیت‌الله قاضی یک نکته بسیار مهم و عالی را تبیین می‌فرمایند. ایشان فرمودند: یک دلیل اینکه اولیاء خدا این ذکر یونسیّه را تبیین می‌کنند، به این خاطر است که قائل به این هستند، امکان دارد ظلمی نسبت به خودمان کرده باشیم که شناخت حقیقی نداشته باشیم.

امّا مگر اولیاء خدا چه گناهی کردند که ظلم کرده باشند؟ بعضی از اولیاء خدا حتّی به مقام تالی‌تلو معصوم می‌رسند و نه تنها گناه نمی‌کنند، بلکه از اسم گناه هم تنفّر دارند و اسم گناه، تن آن‌ها را می‌لرزاند.

آیت‌الله مولوی قندهاری می‌فرمودند: آیت‌الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) وقتی در درس خارجشان، مبحث زنا را بیان می‌کردند، فقط یک بار از آن، اسم می‌بردند و بعد می‌فرمودند: آن عمل شنیع. می‌گفتند: آقا چرا اسم نمی‌آورید؟ می‌فرمودند: نمی‌توانم. خصوصی که پرسیده بودند، فرموده بودند: از اسم آن تن به لرزه می‌‌افتد! این ولیّ خدا آن‌قدر از اسم گناه بدش می‌آید که کار به جایی می‌رسد که اسم آن را به اجبار و بسیار کم استفاده کرده و از بردن نام آن، حالش به هم می‌خورد و تنش می‌لرزد.

یک دلیل اینکه اولیاء خدا این ذکر یونسیّه را تبیین می‌کنند، به این خاطر است که قائل به این هستند، امکان دارد ظلمی نسبت به خودمان کرده باشیم که شناخت حقیقی نداشته باشیم

حالا این اولیاء خدا که تالی‌تلو معصوم شدند و این ‌قدر روحشان لطیف شده؛ کجا ظلم می‌کنند که آیاتی مانند «سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین» را می‌خوانند؟! دلیل، این است که می‌گویند: ما می‌ترسیم یک موقع معرفت بالله و خداشناسی‌مان آن‌طور که باید و شاید نباشد و خودمان به خودمان ظلم کرده باشیم که چرا نشناختیم.

لذا طبق فرمایش حضرت، پروردگار عالم در مورد این گروه از کافران می‌فرماید: این‌ها هم به خودشان ظلم کردند و هم افکار پلید را ترویج می‌دهند و باعث می‌شوند ظلم به دیگران هم بشود.

بعد حضرت می‌فرمایند: «و قالَ اللّهُ عَزَّوجلَّ: «و کانُوا مِن قَبلُ یَستَفْتِحُونَ علَى الّذینَ کَفَرُوا فلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا کَفَرُوا بهِ فَلَعنَةُ اللّه ِ علَى الکافِرِینَ»» خداوند فرموده: «و از دیر باز در انتظارش، بر کسانى که کافر شده بودند، پیروزى مى‌جستند، ولى همین که آنچه که اوصافش را مى‌شناختند، برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد».

خداوند در مورد اقسام دیگر کفر لعنت لعنت نگفت، امّا در این‌جا لعنت گفت؛ چون می‌شناختند و با معرفت انکار کردند. ولو شناخت، شناخت نسبی است و شناخت حقیقی نیست، امّا با همین شناخت آمدند منکر شدند که آن هم به خاطر چیز دیگری، یعنی نفسشان است. آن‌ها به خاطر این‌که می‌خواستند در دنیا مقام علو پیدا کنند، ظلم می‌کردند، ولی اوّل ظلم هم به خودشان کردند و خدا هم آن‌ها را مورد لعنت قرار داده است.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: بیانات آیت الله قرهی

مطالب مرتبط:

بهترین راه رسیدن به حاجات  

نسخه قرآن و اهل بیت برای افراد عصبانی

ذکر های الهی برای مواقع بحرانی

معرفی 5 ذکر مجرب و آثارشان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.