تبیان، دستیار زندگی
سهراب سپهری اختصار گرایی هنر شرق دور را در کمپوزیسیون‌هایی به شدت مدرن و در عین حال مبتنی بر جغرافیای بومی، همچنین پیوند جهان‌هایی متفاوت و یکسر نامانوس را در نقاشی ایران نشانه‌گذاری می‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیبایی بدون مرز

به بهانه سالروز فقدان سهراب سپهری


سهراب سپهری اختصار گرایی هنر شرق دور را در کمپوزیسیون‌هایی به شدت مدرن و در عین حال مبتنی بر جغرافیای بومی، همچنین پیوند جهان‌هایی متفاوت و یکسر نامانوس را در نقاشی ایران نشانه‌گذاری می‌کند.

زیبایی بدون مرز

در ارزش گذاری آثار هنری و به ویژه آثار تجسمی آنگاه که مقصود اصالت اثر باشد معیار‌ها واضح، شفاف و بِلاتردید ‌اند و هنگامی هم که پای حساسیت‌ها و تاملات هنرمندانه به میان می‌آید تشخیص هنرمند اصیل و با استعداد چندان دشوار نخواهد بود.

در تاریخ هنر معاصر ایران هرکجا که قرار بر مداقه و تحلیل جدی هنر ایران شده به گواه مقالات و آرای صاحبنظران سهمی بزرگ به هنر سهراب سپهری اختصاص یافته تا آنجا که بعضی از دستاوردهای نوگرایانه او در نقاشی پس از گذشت بیش از سه دهه از مرگ‌اش همچنان در انحصار او و دست نیافتنی باقی مانده. فاصله گذاری هوشمندانه او میان واقعیت و آنچه حقیقی است و هارمونیزاسیون شاعرانه سهراب در بعضی دوره‌های شاخص کاری‌اش یکی از درخشان‌ترین لحظات تاریخ نقاشی ایران را رقم زده است.

ویژگی مهم او که شاید در کمتر نقاش ایرانی مشابهی بتوان برایش پیدا کرد طی طریق و سلوک هنرمندانه‌ای ناب و بسیار شخصی و درونی است. او توانسته با وجود عبور خودخواسته از دالان آموزش‌های اکادمیک و دانشگاهی، سلامت نفس و پالودگی ذهنی خود را کماکان حفظ کند و هنر را در درونی‌ترین و عمیق‌ترین لایه‌های شهود و معرفت هنرمندانه به بیانی بی‌واسطه و تاثیرگذار تعمیم دهد و غنایی اسرارآمیز به آن ببخشد. هرگز امکان این وجود نداشته که بتوان محصولی را که سهراب در سپهر هنرهای تصویری این سرزمین به جا نهاده از مدرسه‌های هنری انتظار کشید و متصور بود.

در گذر از چنین مسیری است که سهراب یکی از ظریف‌ترین و جاافتاده‌ترین همگرایی‌ها در پیوند جهان‌هایی متفاوت و یکسر نامانوس را در نقاشی ایران نشانه گذاری می‌کند. آن چنان که او اختصار گرایی هنر شرق دور را در کمپوزیسیون‌هایی به شدت مدرن و در عین حال مبتنی بر جغرافیای بومی استوار می‌کند پیش از او به آسانی نمی‌توان سراغ گرفت. نقاشی‌های او که در طی طریق هنرمندانه‌اش با مجموعه درخت‌ها به اوج رسیده به وضوح تجربه زیسته او و شناخت‌اش از کارکردهای بسیار متفاوت جهان نقاشی از "سومی"های ژاپنی گرفته تا کانستراکتیویسم به شدت ساختارگرای غرب را همچون تافته‌ای ظریف پیش روی بیننده می‌گذارد که به وضوح تجلی حساسیت هنرمندانه در فرآیند تولید هنری‌اش باید به حساب آورد.

سپهری دارای پسندی ویژه است. شیفته کارهای تزیینی نمی‌شود، ساختارگرایی محض ریاضی وار و صنعتگرانه کفایت‌اش نمی‌کند و از سوی دیگر بیان احساسات زودگذر و هیجانی را برنمی تابد. نقاشی برای او عرصه‌ای پهناور‌تر، شگفت انگیز‌تر و ارزشمند‌تر از آن است که فروکاستن آن به یک عمل هنرمندانه و نه تجلی هنر رضایت‌اش را جلب کند. نقاشی، حرفه‌ای نیست که او بتواند آن را کناری بگذارد، و به دنبال کاری دیگر برود. او دارای نگرشی انسان – خدایی است که کارش را از هیچ، از تهی آغاز می‌کند: "من همیشه در تهی نقاشی‌هایم پنهانم. صدای من از آنجا رسا‌تر به گوش می‌رسد. در تهی‌ها نگاه از پرواز باز نمی‌ماند... انگار در تهی هنوز چیز‌ها شکل نگرفته‌اند. هنوز شورِ آفرینش در گردش است."

ویژگی مهم او که شاید در کمتر نقاش ایرانی مشابهی بتوان برایش پیدا کرد طی طریق و سلوک هنرمندانه‌ای ناب و بسیار شخصی و درونی است.

مهم‌ترین ویژگی سپهری در نقاشی، تماشا و جستجو است، که‌گاه نگاه ایده‌آلیستی وی را تداعی می‌کند. دور شدن از قاب‌ها، چارچوب‌هایی "که مردمان... بدان خو گرفته‌اند...". سپهری به "زیبایی بدون مرز " می‌اندیشد. چیزی که انسان را بدان دسترسی نیست، و راز جستجو و ادامه و نو به نو شدن هنر نیز در همین است. چنین نگرشی هنرمند اصیل را به جستجو و کشف وامی دارد. با این حال هر هنرمندی در ‌‌نهایت مرزی دارد. در این چارچوب سپهری از حد توانش پیش‌تر نمی‌رود، ناگزیر از جایگاه خدای گونه‌اش پا بر زمین سخت می‌گذارد، و در‌‌ همان چارچوب‌هایی خستگی در می‌کند که می‌خواست از آن‌ها بگریزد: "هنر درنگ است. نقطه‌ای ست که در آن تاب سرشاری را نیاورده‌ایم. لبریز شده‌ایم. گریز می‌زنیم و با آفرینش هنری خستگی در می‌کنیم."

در روند تماشا و جستجو، و تلاش پی‌گیر، تجربه‌های سپهری در مجموعه درخت‌ها به اوج می‌رسد. به‌طوری که بیشتر دوستدارانش ارزش اصلی و یگانه کار‌هایش را با این نمونه‌ها می‌سنجند. در درخت‌های سپهری شاخ و برگ جای چندانی ندارند، بلکه بیشتر تنه‌های بلند، قطور و به هم چسبیده درخت‌ها با رنگ‌های یکدست، و متجانس جلوه گر می‌شوند، که تکنیک قدرتمند، و دید مدرن سپهری را، چه در انتخاب موضوع، چه در ضرباهنگ، چه در تقطیع فضا‌ها و گزینش اشیا‌ء، و چه در دستیابی به ذهنیتی تجریدی بیان می‌کنند آن گونه که او بر هر اثری نقش خود را می‌زند، و همواره سهراب سپهری باقی می‌ماند.

چکیده ای از زندگی سپهری

سپهری سال 1332، پس از پایان دانشکده با رتبه عالی، در کاخ مرمر موفق به دریافت مدال درجه یک فرهنگ می‌شود. از آن پس نقاشی را جدی‌تر از پیش می‌گیرد، سال 1337 شماری از تابلو‌هایش را در بی‌ینال تهران به نمایش می‌گذارد، که ارزش‌های زیبایی‌شناسانه کارش را بر هنر‌شناسان آن روزگار آشکار می‌کند. در روند چنین نمایشگاه‌هایی شهرت سهراب از مرز‌ها فرا می‌رود و برای نمایش کار‌هایش به برخی از گالری‌های معتبر اروپایی و آمریکایی دعوت می‌شود. او تا پایان عمرش مجموعا در بیش از سی نمایشگاه فردی و گروهی در داخل و خارج از کشور شرکت می‌کند. تهران، ونیز، موزه بندر لوهاور و جشنواره روایان فرانسه، بریج همپتن آمریکا، نگارخانه بنسون نیویورک و بازار هنر بال سوییس... آخرین نمایشگاه کارهای سپهری مدت کوتاهی پیش از مرگش در گالری سیحون تهران برگزار می‌شود.

بخش هنری تبیان


منبع: هنرآنلاین