تبیان، دستیار زندگی
مرضیه برومند در یک گفتگوی رادیویی از عشقی گفت که چاشنی کارهایش است، از قصه درست کردن برای مسافران اتوبوس، از قیافه ماشین‌ها، اینکه آشپزی و خانه‌داری کارهای مهمی هستند، کودکانی که با «خونه مادربزرگه» وحشت موشک باران را از خود دور می‌کردند و از اینکه مشکل د
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دمپختک و ماپاچی می‌پزم!

غلبه بر وحشت موشک‌باران با «خونه مادربزرگه»


مرضیه برومند در یک گفتگوی رادیویی از عشقی گفت که چاشنی کارهایش است، از قصه درست کردن برای مسافران اتوبوس، از قیافه ماشین‌ها، اینکه آشپزی و خانه‌داری کارهای مهمی هستند، کودکانی که با «خونه مادربزرگه» وحشت موشک باران را از خود دور می‌کردند و از اینکه مشکل دنیای امروز تبلیغ فردیت است و باید ما شویم تا همه چیز درست شود.

دمپختک و ماپاچی می‌پزم!

مرضیه برومند بازیگر، عروسک‌گردان و کارگردان دوست داشتنی سینما و تلویزیون در برنامه «رادیو من» مهران دوستی در رادیو جوان در گفتگو با او شرکت کرد.

سلام و علیک این دو در ابتدای گفتگو این چنین بود: سلام بر بانوی برومند. سلام بر مرد مهر و دوستی.

عشق چاشنی کارهای من است

در ادامه مجری برنامه از برومند درباره دلیل خاطره انگیز بودن آثار وی و چاشنی کارهایش سوال کرد و او پاسخ داد: من با عشق برنامه می‌سازم و چاشنی آثارم عشق است.

مجری برنامه به این موضوع اشاره کرد که خبر دارد برومند در بچگی خیلی شیطان بوده و مردم را هم سرکار می‌گذاشته است. او هم با خنده گفت: هنوز هم هستم! ما در حقیقت اولین دوربین مخفی‌هایی بودیم که شروع به کار کردیم.

برای آدم‌های سوار اتوبوس قصه درست می‌کردم

وی تصریح کرد: من یادم است زمان اتوبوس سواری،‌ دانه دانه به مردم نگاه می‌کردم و با بررسی شکل ظاهری و لباس‌هایشان سعی می‌کردم حدس بزنم آنها از کجا می‌آیند و به کجا می‌روند و برایشان قصه درست می‌کردم. یا با نگاه کردن به ماشین‌ها ادایشان را درمی‌آوردم.

دوستی در این خصوص ادامه داد: من عاشق ماشین بودم و زمانی که در دهاتی در شمال زندگی می‌کردیم، گاهی برای پدر خدا بیامرزم مهمان می‌آمد و آنها با ماشین‌های دراز مشکی به خانه‌مان می‌آمدند. من هم دستمال برمی‌داشتم و قالپاق ماشین را پاک می‌کردم و خودم را سوار بر آن تصور می‌کردم.

همه ماشین‌ها قیافه دارند؛ برخی زن هستند برخی مرد و برخی بچه

برومند هم یادآور شد: من چهره ماشین‌ها را می‌دیدم. مثلا برخی ماشین‌ها دارند می‌خندند یعنی آن زمان تمامشان قیافه داشتند اما حالا خیلی شبیه هم شده‌اند اما در گذشته خیلی باهم فرق می‌کردند. مثلا انگار فولکس واگن لب‌هایش را غنچه کرده بود. برخی از ماشین‌ها زن بودند و برخی مرد، برخی بچه و... خیلی بامزه هستند نگاه کنید متوجه می‌شوید.

کارگردان «قصه‌های تا به تا» ادامه داد: من آشپزی خیلی دوست دارم، گرچه زیاد آشپزی نمی‌کنم و خانواده‌ای متمرکز مثلا همسر و فرزند نداشته‌ام که موظف به آشپزی باشم و هر روز غذا درست کنم. بنابراین از سر عشق و تفنن آشپزی می‌کنم. بنابراین برخی از غذاها را اصلا تا به حال نپخته‌ام اما برخی از غذاها را خوب می‌پزم.

وی اضافه کرد: مثلا کتلت را خوب می‌پزم. کتلت غذای سختی است. این غذا با سیب زمینی خام وا نمی‌رود، اما اگر با سیب زمینی پخته باشد، ترکیب و اندازه تخم مرغ خیلی مهم است تا کتلت وا نرود.

من عاشق ماشین بودم و زمانی که در دهاتی در شمال زندگی می‌کردیم، گاهی برای پدر خدا بیامرزم مهمان می‌آمد و آنها با ماشین‌های دراز مشکی به خانه‌مان می‌آمدند. من هم دستمال برمی‌داشتم و قالپاق ماشین را پاک می‌کردم و خودم را سوار بر آن تصور می‌کردم.

خانه‌داری کار مهمی است

برومند تأکید کرد: برخی از خانم‌ها به اعتراض می‌گویند ما به یک خانه‌دار آشپزی کن تبدیل شده‌ایم من هم می‌گویم این کار کمی نیست و بلکه کار بسیار مهمی است. اصلا دوست ندارم که برخی از خانم‌ها و آقایان از بیرون غذا می‌گیرند.

دوستی هم گفت: باید زن خانه قشنگ بنشیند آشپزی کند...

برومند جواب داد: نه فقط زن خانه، مرد خانه.

آموزش آشپزی مهران دوستی

دوستی تأیید کرد و گفت: من آشی به شما یاد می‌دهم که شاهکار است و همین امروز می‌توانید آن را بپزید. ابتدا باید قلم گاو یا گوسفند را بگیرید، در آب بجوشانید و کنار بگذارید. نخود، لوبیا یا عدس را جدا خیس کنید و با این آب بپزید. خوب که پخت می‌توانید سبزی را اضافه کنید و بگذارید نم نمک بپزد و آخر هم دارچین بریزید.

برومند در این خصوص اظهار کرد: آش باید خیلی بماند تا جا بیفتد شاید برای همین من هیچوقت آن را نپخته‌ام. قدیم سنت بود که قبل از عید آشی به نام آش اسفندی می‌پختند و اهل ده در ساختش مشارکت می‌کردند. طی یک هفته از مواد دیرپز شروع می‌کردند، حبوبات می‌ریختند، گوشت اضافه می‌کردند و سبزی و میوه و دانه‌ها را توی آش می‌ریختند؛ به مدت یک هفته هر روز اهالی ده می‌آمدند و مواد آش را به دیگ بسیار بزرگ وسط میدان ده می‌ریختند. فکر کنید که این آش بعد از یک هفته چه می‌شد. مشارکت زیبایی هم شکل می‌گرفت و همه دور هم لذت می‌بردند.

شهر موش‌های 7 میلیاردی

دوستی به شوخی پیشنهاد داد در «مدرسه موش‌ها» یک سکانس برای این کار را بگذارید و این کارگردان توضیح داد: فیلمبرداری «شهر موش‌ها» طولانی شد و اکنون ادامه کار نیز با دقت فراوان انجام می‌شود. حالا هزینه‌ها بسیار بالا است و دوره‌ای که با 200، 300 میلیون کار سینمایی ساخته می‌شد به سر رسیده است.

وی ادامه داد: برای «شهر موش‌ها» حدود 7 میلیارد تومان هزینه شده است. این روزها حتی یک فیلم معمولی هم با این  دستمزدها و این ماجراها دو میلیارد درمی‌آید. فیلمبرداری طولانی شد. کار با دقت انجام می شود حالا هزینه ها هم بسیار بالا است و دوره ای که با 200، 300 میلیون کار سینمایی ساخته می‌شد به سر رسیده است.

دمپختک و ماپاچی می‌پزم

مجری «رادیو من» از کارگردان سریال «آرایشگاه زیبا» سوال کرد کدام نقش برای او مهم‌تر است؛ زن خانه یا زن شاغل و پاسخ شنید: این دو از هم جدا نیست. من دفتر کارم را مدام تمیز می‌کنم، تی می‌کشم، آشپزی می‌کنم و دوست ندارم از بیرون غذا بگیریم. دمپختک درست می‌کنم. یا ماپاچی پختم. تخم مرغ و سبزیجات را قاطی کردم و از خودم برای این غذا اسم گذاشتم.

برومند تصریح کرد: فکر می‌کنم این چنین فضای پرمهر و محبت‌تری به وجود می‌آید؛ وقتی با همکاران با هم کاری انجام می‌دهیم و شراکت شکل می‌گیرد زیباتر است. حتی زمانی که من همکاری در دفتر داشتم که به من کمک می‌کرد، باز هم خودم آشپزی می‌کردم و به نظافت و سلامت علاقمندم.

از برخورد مردم با اموال عمومی رنج می‌کشم

وی تأکید کرد: از طرفی نظافت فقط برایم نظافت محیط خصوصی و شخصی نیست و به نظافت فضای بیرون اهمیت بیشتری می‌دهم. رنج می‌کشم از اینکه مردم نسبت به آنچه اموال عمومی است اینطور برخورد می‌کند. متاسفانه چیزهایی را از دست دادیم که جبرانشان خیلی دشوار است.

خانه ننه حلیمه الهام بخش‌ من برای «خونه مادربزرگه» بود

او درباره یک خانه‌ در بندر انزلی که گاهی در آن زندگی می‌کند، توضیح داد: آنجا ویلایی متعلق به خواهرم بود و ننه حلیمه‌ای در آن روستا زندگی می‌کرد که خیلی نازنین بود. روحش شاد باشد. خانه او الهام بخش من برای «خونه مادربزرگه» بود. آن موقع قرار بود سریال دیگر با مرحوم بهبهانی در شبکه دو کار کنیم، آقای نیکخواه که مدیر گروه کودک بود گفت مهمان ناخوانده را کار کنید. من گفتم نه و با مرحوم کامبیز صمیمی مفخم آنجا رفتیم و از خانه ننه حلیمه عکس گرفتیم و «خونه مادربزرگه» بر اساس آن نگارش و ساخته شد.

برومند یادآور شد: همیشه آدم‌های اصیل و دوست داشتنی در ذهنم نقش می‌بندند و کاراکترهایی در کودکی من وجود داشته‌اند که به سریالهایم آمدند یعنی آدم‌های آثارم مابه ازای بیرونی دارند.

دوستی در این گفتگو از برومند خواست پیشنهاد او برای ساخت یک مستند رادیویی از زندگی‌اش را بپذیرد و تأکید کرد او و گروهش صرفا یک روز کنار برومند هستند و قرار نیست میکروفن جلویش بگیرند، بلکه می‌خواهند ببینند چطور اینقدر عاشق و افتاده است.

دمپختک و ماپاچی می‌پزم!

گزارش رادیویی بانوی آلمانی

برومند هم استقبال کردو گفت: یک بانوی آلمانی دوست من است و 34 سال پیش که ایران آمده بود با هم دوست شدیم و به تازگی دوباره همدیگر را پیدا کردیم. او در چند روزی که با هم بودیم صداها را ضبط می‌کرد حتی در مهمانی و بقالی و مسافرت و از این صداها گزارش زیبای رادیویی درست کرد که یک نسخه‌اش را دارم.

فراموش کردن وحشت موشک باران با «خونه مادربزرگه»

او در پاسخ به اینکه بهترین تعریفی که درباره خودش شنیده چه بوده است، گفت: زیاد به من می‌گویند که کودکی و نوجوانی‌مان با شما شکل گرفته. خیلی‌ها می‌گویند وحشت موشک باران را با «خونه مادربزرگه» از خودمان دور کردیم. خوشحالم که چنین تاثیری گذاشتم و مسئولیت بیشتری احساس می‌کنم. اگر آن موقع که جوان‌تر بودم کارم چنین تاثیری گذاشته اکنون بار مسئولیتم سنگین‌تر است و با احتیاط بیشتری کار می‌کنم مبادا با کار اشتباهی در روح حساس جوان‌ها لطمه‌ای وارد کنیم.

کارگردان «کارآگاه شمسی و دستیارش مادام» در خصوص آرزوهایش گفت: آرزوهای شخصی من کمتر از آرزوهای جمعی‌ام است. آرزوهایی که برای خانواده‌ام، هم میهنانم و مردم جهان دارم. متاسفانه به آنها نرسیده‌ام و دنیای پاک‌تر ،زیباتر، دور از زیاده خواهی، حب و بغض و جنگ و نفرت و خشونت را آرزو می‌کنم.

مشکل دنیای امروز تبلیغ فردیت است

وی تأکید کرد: همواره هنرمندان چنین ایده آل و آرزویی دارند اما متاسفانه دنیایمان خشن و بی رحم است. هنرمندان سعی می‌کنند عشق و دوستی و مهر و محبت را تبلیغ کنند. مشکل کنونی دنیای ما که روز به روز بیشتر برای آن تبلیغ هم می‌شود این است که مدام از فردیت می‌گویند. این من، ما را بیچاره کرده است. ما اگر منافع جمعی را در نظر بگیریم دنیای بهتری خواهیم داشت. همین برنامه شما اسمش «رادیو من» است. اگر به جای اینکه فکر کنیم من می‌خواهم از چهارراه رد شوم بگوییم ما می‌خواهیم از چهارراه رد شویم مشکلی به وجود نمی‌آید.

اسم برنامه‌تان را بگذارید «رادیو ما»

برومند ادامه داد: حتی دنیای خانوادگی هم با پررنگ شدن من به جدایی و دعوا کشیده است. پدر و مادرهای ما با هم سازش می‌کردند، بارها پدر من به نفع مادرم از خودخواهی و غرورش می‌گذشت و بالعکس. اما اکنون در سنین بالا از هم جدا می‌شوند و این موضوع دور و بر من زیاد شده است. به دیگری فکر کردن زیباست. روحیه ژاپنی همکاری کردن باید بیشتر در ما باشد. فرهنگ ما دین ما، آیین ما، روی این موضوع تأکید دارد اما ما مدام داریم شعار می‌دهیم؛ آن هم شعار بدون محتوا و بدون عمل. شما هم اسم برنامه‌تان را رادیو ما بکنید. من وجود ندارد ما همه ماییم.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : خبرگزاری مهر

مطالب مرتبط:

یاد و خاطره «آرایشگاه زیبا»    

اگر عموها و خاله‌ها بگذارند!