تبیان، دستیار زندگی
می توان گفت که ذوق افسانه ساز عامّه مردم بود که پس از مرگ حافظ، از این شاعر حافظ قرآن که مثل همه حافظان شهر گهگاه فال و استخاره هم می گرفت و دریچه ای غیبی برروی نومیدان و درماندگان می گشود، لسان الغیبی ساخت و دیوان او را برای گرفتن فال وسیله کرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی

فرایند شکل گیری تفأل با نگرشی به فال زدن به دیوان اشعار حافظ


می توان گفت که ذوق افسانه ساز عامّه مردم بود که پس از مرگ حافظ از این شاعر حافظ قرآن که مثل همه حافظان شهر گهگاه فال و استخاره هم می گرفت و دریچه ای غیبی برروی نومیدان و درماندگان می گشود، لسان الغیبی ساخت و دیوان او را برای گرفتن فال وسیله کرد

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی

روش های پیش بینی سرنوشت و واقعه هایی که برای انسان در آینده روی خواهند داد و آگاهی یافتن از امور پوشیده وپنهان، از دیرباز درمیان مردم همه جوامع انسانی رواج داشته است. تفأل یا فال زدن یکی از این روش ها در جهان بوده است. پیشینه تفأل باز می گردد به اعصار کهن که مردم سرزمین های باستانی با روش های جادویی گوناگون و روی آوردن به جادوگران و پیش گویان، یا به شاعران و اشعار آنان و توسل به کتاب های مقدس فال می گرفتند. برخی شیوع فال های گوناگون مانند کف بینی، شانه بینی، ماسه بند، تعبیرخواب و مانند آنها را از آثار بازمانده از آئین شمنی دانسته که در همه جا و به ویژه در مشرق زمین رواج داشته است و به راهنمایی کاهنان و ساحران و شمنان دست به این کار می زدند(زرین کوب، 1341: 548).

تفأل به اشعار شاعرانی مانند هومر، شاعر یونانی(قرن هفتم ق م)، ویرژیل، شاعر رومی(70-19ق م) نزد یونانیان و رومیان باستان (همان، 557؛ براون (1938:311و شعر اوید[3]، شاعرلاتینی (43ق م- 17م) در قرون بعد از آن(ماسه،1938:1/245، حاشیه1) از جمله این نوع تفأل ها بوده است. مردم عرب نیز برای گشودن رازها و آگاهی از آینده و مشکلات خود از شاعران و اشعار آنان یاری می جسته اند. یونانیان شاعر را کاهن و غیبگو و مرتبط با قوای مرموز طبیعت و آگاه از نامرئی ها می دانستند و اعراب شاعر را دارای همزادانی می پنداشتند که آنها را از امور پنهان آگاه و به دریافت و شناخت چیزهای مکتوم و پوشیده از مردم قادر می کردند (سمیعی،1:1366/140-141).

در ایران باستان، مغان از سحر و جادو دوری می جستند، ولیکن به فال گرفتن و پیش گویی روی می آوردند. یکی از انواع فال درمیان آنها نگریستن در آتش مقدس و فال زدن با آن بود. در شاهنامه بارها از فال زدن های شاهان، پهلوانان و موبدان یاد شده است(زرین کوب، 1341: 552 -553). درایران دوره اسلامی تفأل به نوشته و کتاب با کتاب مقدس قرآن و استخاره کردن با آن و بعد تفأل به اشعار شاعران مانند شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و حتی دیوان شاعران دیگر آغاز شد. سرانجام فال گرفتن از دیوان شعر حافظ میان مردم شهرت و عمومیت یافت(همان، 557).

هرچند حافظ خود بارها به فال زدن اشاره  دارد و می گوید:

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی

بـود که قـرعـه دولت به نام ما افـتــد

(غزل 140)

یا:

روز هجـران و شب فرقـت یـار آخــر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

(غزل 166)

همچنین اشارات او بیانگر شیوع رسم فال گیری و فال گشایی با کتاب در زمان او است، ولیکن، آنچنان که ازقراین پیداست، فال گرفتن با دیوان حافظ و یاری جستن از فیض انفاس مسیحایی او در میان مردم ایران، احتمالاً باید سال ها پس ازدرگذشت حافظ مرسوم شده باشد. برخی فال گرفتن با شعر حافظ را رویدادی بی درنگ پس از مرگ حافظ  و برسراختلاف مشایخ همزمانِ او بر نماز گزاردن یا نگزاردن بر جنازه این شاعر رند و کافرِ بی مَشرب نوشته اند. می گویند(لودی، 1324ق:51؛ سیف پورفاطمی، 1312: 83) برای حل چنین معضلی مشایخ به فال گشایی با شعر او روی آوردند و اوراق شعرهای پراکنده او را جمع کردند و در سبویی ریختند و از کودکی خواستند تا از سبو ورقی را بیرون آورد. کودک ورقی را بیرون آورد که این بیت شعر حافظ بر آن نوشته شده بود:

قـــــدم دریــــغ مــــدار از جـنــــازه حــافـــظ

که گر چه غرق گناه است، می رود به بهشت

(غزل 55)

این روایت نمی تواند بنیان چندان درست و پذیرفته شدنی داشته باشد. اولاً برای اینکه حافظ اشعارش را به هنگام حیات خود جمع و تدوین نکرده بود و جمع کردن اشعار پراکنده او در زمانی کوتاه و به هنگامی که هنوز جنازه حافظ روی زمین بوده ، به آسانی امکان نداشته است؛ دیگر اینکه بنا بر استناد برخی به مقدمه محمد گلندام بر دیوان حاف1 گلندام، دوست و هم صحبت او، نخستین جامع و مدون اشعار پراکنده حافظ پس از مرگش بوده است. گلندام در مقدمه خود می گوید: به سبب « سوابق حقوق صحبت و لوازم عهود محبت» و به تشویق و ترغیب دوستان دست به ترتیب و تبویب اشعار حافظ زده است(گلندام،صفحه شمار قی). ناگفته نماند که دراعتبار نوشته منسوب به گلندام نیز تردید هایی کرده اند( ناتل خانلری، 1375: 2/  1145،1147 ).

به هر روی می توان گفت که ذوق افسانه ساز عامّه مردم بود که پس از مرگ حاف1 از این شاعر حافظ قرآن که مثل همه حافظان شهر گهگاه فال و استخاره هم می گرفت و دریچه ای غیبی برروی نومیدان و درماندگان می گشود، لسان الغیبی ساخت و دیوان او را برای گرفتن فال وسیله کرد(زرین کوب، 1356: 174). با همه اینها، خرمشاهی با استناد به اشارات حافظ در ابیاتی از شعرهایش به « دفتر اشعار»،« سفینه حافظ» و «سفینه غزل» مانند:

بخـواه دفتـر اشـعار و راه صحـرا گـیر

چه وقت مدرسه و بحث کشف کشّافست

(غزل 44)

دُرر ز شوق برآرند ماهیان به نثار

اگر سفینـه حافـظ رسـد به دریایـی

(غزل 491)

دراین زمانه رفیقی که خالی از خلل است

صُــراحی مــی نـاب و سـفـینــه غـزلســت

(غزل 45)

داشتن مجموعه شعر درمیان شاعران را در آن زمان متداول دانسته واحتمال داده که حافظ نیز خود دفتر یا سفینه غزلی از اشعار خود داشته است(خرمشاهی، 1367: 1/275).

نخستین کسی که به تفأل زدن به دیوان حافظ اشاره می کند، مۆلف کتاب دیاربکریه، ابوبکر طهرانی است که در سال 867 ق، 75 سال پس از مرگ حافظ (د 792 ق) به شیراز رفته بود. او در آن سال جهانشاه میرزا را که برای گوشمالی پسر سرکشش پیربوداق ، به فارس سفر کرده بود، همراهی می کرد ( ابوبکرطهرانی، 1356: 2/363-364). به هر روی، پس از تدوین اشعار حافظ و دستیابی مردم قشرهای وسیعی از طبقات اجتماعی به دیوان حافظ و آشنایی با اشعار رندانه و اسرارآمیز او، گرفتن فال حافظ در ایران میان عارف و عامی عمومیت و رواج یافت.

مردم فال گشایان و فال نمایان کهن را که با فال و استخاره دریچه هایی از دنیای غیب به روی آنها می گشودند « لسانِ غیب» می خواندند(زرین کوب،1341: 548). جامی، دادن القابی چون «لسان الغیب» و « ترجمان الاسرار» را به حافظ به سبب هنر او در گشودن « اسرار غیبیه و معانی حقیقیه در کسوت صورت و لباس مجاز» و نبودن تکلف در اشعار او می داند(جامی، نفحات، 1336: 614؛ همو، 1379: 148 ). حاجی خلیفه در کشف الظنون با اشاره به تداول فال گیری با اشعار حافظ نزد فارسیان، دادن لقب « لسان الغیب» به حافظ را به واسطه شعرهای مناسب حال مردم گفتن او می انگارد(حاجی خلیفه، 1320: 1/ ستون783). برخی نیز لسان غیب را تفأل زدن به دیوان او و آمدن غزلیاتی که نازل منزله غیب است(دارابی، 1357: 131) دانسته و برخورداری حافظ از فیض روح القدس وتوفیق آسمانی و عینی او را به استناد این بیت شعر او:

دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

(غزل 183)(نیزنک: محجوب،1:1366/37)

همچنین آگاه بودن حافظ از غیب دل ها و نهانی های روان آدمی و پی بردن به رازهایی از دیدنی ها و شنیدنی هایش که دیگران نمی توانستند آنها را ببینند و بشنوند(سمیعی، 1366: 1/134)  انگاشته اند . به هر روی رسم فال گشایی از دیوان حافظ به قصد بازکردن دریچه ای برای نفوذ در دنیای غیب، روی هم رفته حالت ابهام و تقدس توصیف ناپذیری هم به دیوان او که در گذشت قرنها اندک اندک پدید آمده است، می افزاید(زرین کوب، 1356: 199).

در متون تاریخی حکایت هایی از تفأل برخی شاهان و رجال و بزرگان به دیوان حافظ گزارش شده است.  در کشف الظنون از رساله کوچکی توسط محمد بن شیخ محمد هروی شامل حکایات مربوط به فال هایی که مطابق حال فال گیرندگان بوده و رساله ترکی مولی حسین کفوی(د. بعد ازسال 980ق) درباره فال های دیوان حافظ یاد می کند(حاجی خلیفه، همانجا). در رساله  لطیفه غیبی نیز حکایت هایی تاریخی ازگرفتن 8 فال حافظ نقل شده است که از آنها 4 فال مربوط به شاهان صفوی (شاه اسماعیل، شاه طهماسب، شاه عباس اول و شاه عباس دوم) و یک فال مربوط به فتحعلی بیگ، فرزند امامقلی خان و 2 فال مربوط به خود مۆلف  کتاب است( برای شرح حکایت فال ها نک: دارابی، 1357: 129-133؛ نیز براون،315-319  1956:؛ سمیعی، 1366: 1/139-140). علی اصغر حکمت نیز از چند فقره تفأل تاریخی به دیوان حافظ  و انگیزه و داستان آنها که خود دیده یا ازمعاصران شنیده است، در ذیل مبحث تفأل در کتاب  تاریخ ادبی ایران، نوشته براون یاد می کند. او اشعارحافظ در پاسخ به نیت ها را جملگی حسب الحال و از« عجایب تصادفات و نوادرغریبه» می داند(برای این فال ها ونیت ها، نک: حکمت، 1357:  ذیل صفحات421-428). زرین کوب همه این حکایت ها را قصه هایی مجعول و شیرین دانسته که میان مردم حافظ دوست ایران درباب درست آمدن و مجرب بودن فال از اشعار او رایج شده بوده است(زرین کوب، 1346: 557).

فال گرفتن با شعر حافظ در مواقع گوناگون و بیشتر به هنگام جشن ها مانند جشن شب چهارشنبه سوری، شب چهارشنبه آخرماه صفر، شبِ چلّه (شب یلدا)، تیرما سیزّه شو(شب تیرماه سیزده)، سیزده به در ودرشب نشینی های نوروزی، به ویژه درشب های بلند زمستان و جمع شدن اعضای خانواده و خویشان به دور هم ترتیب داده می شود. گاهی نیز برای اطلاع ازبهبودی وضع و حال بیمار، رفتن به سفر و بازگشت مسافر، آگاهی از پیروزی یا شکست در کاری یا نزاعی، رفع دودلی در انتخاب همسر، خرید مِلک و کالا، اقدام به کارهایی و مانند آنها نیت می کنند و به دیوان حافظ تفأل می زنند.

به باور مردم حافظ هیچ کسی را که به او روی آورده و به شعر او توسل جسته وطالب چیزی است از خود نا امید نمی کند:

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی

بـود که قـرعه دولت به نـام ما افتـد

(غزل 114)

این باور عامه بر ساخته از فراوانی ابهام و ایهام در غزل های حافظ است که گشاینده فال، از هر قشر و گروه وطبقه اجتماعی و با هر مَشرب و عقیده ای، از شعر او معنایی در می یابد که آن را با نیت خود می سنجد و از آن نتیجه ای می گیرد.

رایج ترین شکل و آداب فال گرفتن از دیوان حاف1 خواندن فاتحه و دمیدن آن به روح خواجه حافظ و نیت کردن در دل و بعد گشودن دیوان حافظ است. نخستین غزل در صفحه گشوده دیوان، فالِ فال گیرنده و 3 بیت نخست یا بیت هفتم غزل بعدی شاهد آن خواهد بود. درمیان خانواده ها معمولاً یکی از اعضای آن که با شعر حافظ آشنایی دارد ودر میان مردم بی سواد شهری و روستایی شخصی باسواد و یا فال خوان با دیوان حافظ برای دیگران فال گشایی می کند. برای دریافت پاسخ درست نیز فال گیرندگان یا فال خوانان، حافظ را به عزیزترین معشوقش، شاخ نبات و گرامی ترین چیزها به نزدش، مانند آب رکن آباد و مصلّی و اشخاص و چیزهای دیگری مانند شاه چراغ، سر پیر مغان، سر شاه غازی، روز روشن و به مقدسات مذهبی، چون محمد و آل محمد، مولا علی، دوازده امام، چهارده معصوم و حضرت عباس قسم می دهند(برای چگونگی وآداب فال با دیوان و شیوه انتخاب غزل، نک: سمیعی، 1366: 1/136؛ روح الامینی، 1369: 42-47؛ و برای شیوه و آداب قسم دادن ونوع قسم ها، نک: اهور،    1372: 1/39؛ روح الامینی، 1369: 47-52).

عامّه مردم و برخی حافظ پژوهان« شاخ نبات » را در اشعار حافظ استعاره از معشوق یا زن سوگلی و محبوب او دانسته اند ( اهور، 1372: 1/39). برخی دیگر شاخ نیات را وصفی از کِلک و قلم حافظ (ناتل خانلری، 1375: 2/1198؛ اهور، 1372: 1/183)، و شماری هم مانند اسلامی ندوشن، استعاره ای طبیعی و کنایه از انسان توجیه کرده اند(اهور، همانجا). امیر حسن یزدگردی شاخ نبات را در این بیت از حافظ:

این همه شهد و شکر کزسخنم می ریزد

اجـر صبریسـت کـزان شـاخ نباتـم دادند

(غزل 183)

ساختگی و آن را استعاره مطلقه و تعبیری از معشوق دانسته است. معشوقی که هم مثل شاخ نبات(=گیاه) تازگی و طراوت دارد و هم مثل شاخ نبات(=شیرینی) شیرین است  ( خرمشاهی، 1367: 2/1382).

تفأل به اشعار حافظ بجز شیوه بسیار رایج و معمول فال گشایی از دیوان او، به شکل ها و شیوه های گوناگون دیگری نیز درمیان مردم ایران رواج دارد که یکی از آنها «فال کوزه» یا «فال کُلوک» (کُلوک: کوزه دهن گشاد لعابداریا سبو) است. به این گونه که ابیاتی از اشعار حافظ را روی قطعه های کاغذ می نویسند و اوراق را درون کوزه ای می اندازند. بعد هریک از اوراق را برای یکی ازکسانی که نیت کرده است از کوزه بیرون می آورد و می خواند. مفاهیم هر قطعه شعربرای صاحب فال تعبیری خاص دارد(برهان آزاد، 1343: 6/7-8، 10/68؛ بلوکباشی، 1345-1346: 59،61؛ فقیری، 1382: 21-22). شیوه دیگرتفأل به شعر حافظ از روی جدول های خاصی است که از روی غزل های حافظ به نام«فالنامه» درست کرده اند و در آن دستور چگونه بیرون آوردن فال ها از دیوان را داده اند ( برای چگونگی جدول های فالنامه نک:براون،1938:312-315؛ نیز، سمیعی، 1366: 1/ 137-139).

بخش ادبیات تبیان


منبع: انسانشناسی و فرهنگ- علی بلوکباشی