گذر از فرامین به منویات؟!
این نوشته، حقیقتاً یک نوشتهی سیاسی نیست و بیشتر عرض ارادتی البته نقادانه به محضر حضرت آیت الله مصباح است و با سعه صدری که از ایشان سراغ داریم امیدواریم با همین نگاه و نگرش هم خوانده شود.
چند روز پیش سخنانی از حضرت آیت الله مصباح یزدی منتشر شد که در آن ایشان به ذکر خیری از جناب مالک اشتر و عمار یاسر پرداختهاند و با بیان ویژگیهای این دو نفر و اطاعت محض آنان از ولی زمان خود، بازخوانیِ سیرهی این دو بزرگوار و پیرو خالص حضرت امیرالمۆمنین علیهالسلام را به جوانان توصیه کردهاند.
ایشان در یکی از فرازهای سخن خود با اشاره به روایت حضرت امیر در توصیف مالک اشتر و تشبیه نسبت مالک با خودشان با نسبت خودشان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم گفتهاند:
« مالک از عمل به فرامین فراتر رفت و به منویات و خواست ولی عمل میکرد.» همچنین ایشان از سیدحسن نصرالله و عمل ایشان منطبق با خواست درونی رهبر معظم انقلاب خبر دادهاند و به جوانان توصیه کردهاند که همچون مالک و با شناخت منویات رهبری به آن عمل کنند.
در مورد این سخنان آیت الله مصباح نکاتی درخور توجه است:
1-
کسی در فضایل مالک اشتر و نسبت نزدیک ایشان با حضرت امیر علیهالسلام تردید ندارد، اما در عین حال با توجه به ادامهی سخنان خود حضرت آیت الله مصباح که گفتهاند: «در جنگ با معاویه عمروعاص دستور داد قرآن را سر نیزه ببرند و امیرمومنان(ع) در برابر این ادعا بیان کرد که من قرآن ناطق هستم و در این زمان مالک تنها به دستور ولی خود از میدان برگشت.» معلوم میشود که در یک فرصتهایی حتی کسانی مثل مالک اشتر هم نیاز به دستور مستقیم ولی خود دارند والا ممکن است به دلیل باقیماندنِ دو ضربه تا خیمهی معاویه، کار و نظر خود را پیش ببرند تا جایی که جان امام به خطر افتد و لازم شود مستقیماً و به صراحت دستور دهند. بنابراین حتی کسی مثل مالک اشتر هم ممکن است در تشخیص چیزی که به مصلحت ولیِّ خود است دچار خطا شود و به دستور مستقیم ولی امر خود نیاز پیداکند.
2-
سیرهی سیاسی اهل بیت علیهمالسلام اتفاقاً پیچیدگیهای جدیای دارد که در طول تاریخ زندگیِ خود، بارها با سوءتفاهم اصحاب شان مواجه شدهاند و رفتارشان با شگفتی یاران نزدیک شان مواجه شده است. جریان صلح امام حسن علیه السلام، پارهکردن نامهی طرفداران اسماعیل پسر امام صادق علیهالسلام توسط خود ایشان حتی پیش از این که نامه را بخوانند و ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام از جمله مواردی است که باعث شده بسیاری از اطرافیان اهل بیت علیهمالسلام از رفتار سیاسی ایشان تعجب کنند و حتی به بهانههای مختلف از ایشان جداشوند.
بنابراین اگرچه کلیات رفتار اولیای دین قابل پیشبینی است اما در دورهها و مصادیق مختلف، شناخت دقیق رفتار ولی امر قابل حدسزدن و عمل مبتنی بر آن جدی نیست. این که از کلیات نظر ولیِّ امر، جزییات نظر او را در امور مختلف استنباط کنیم البته همان جریان فقه و فقاهت و اجتهاد است اما این که آن استنباط را، همان نظر ولیِّ امر بدانیم غلط و خلاف نظر همهی فقها و خلاف حکمت فقیهانه است.
3-
جای بسی شگفتی است که اگر «منویات» و « نظرات نگفته» ولی امر را ، حجت یک عمل شرعی بدانیم. آن چه در فقه، منبع به شمار میرود، قول و فعل و تقریر امام معصوم است و تاکنون هیچ فقیهی در تاریخ فقه، نیت معصوم را حجت عمل شرعی ندانسته است؛ حال چگونه می توان منبع دیگری از سنت گشود و آن را نیت و منویاتِ نگفتهی ولی امر تعریف کرد.
آیا هر کسی به حدس این که ولی امر چه میخواهد میتواند دست به اقدام شرعی بزند و آیا این نیتخوانی و ضمیرخوانی در پیشگاه خداوند حجت شرعی است؟
4-
اگر قرار باشد نیات و منویات ولی امر، مبنای عمل باشد، مکانیزم تشخیص این منویات چیست و چه کسی میتواند ادعاکند که منویات ولیِّ امر را ادراک کرده بدون آن که از خود ایشان شنیده باشد؟ البته منظور این نیست که عموم مردم منویات ولیِّ امر را باید تشخیص دهند، اما در عین حال باید مشخص شود که چگونه باید به شکلی قانونمند و همهفهم به این نیات و منویات دست یافت ؟ مقدمات این فهم چیست؟ آیا این یک دانش است یا صرفاً یک حدس؟ نکند این نگاهما را به آن سمت بکشاند که قایل به حجیت خواب و رۆیا و حتی کشف و شهود عرفانی و تعمیم مضامین خوابهای عرفانی برای همهی مردم شویم؟ آیا نباید چنان حکیمانه سخن گفت که بتوان قاعدههای فراگیر از آن استنباط کرد؟ آیا غیر از این است که اتفاقاً فقهای عظام به همین سبب که بتوان به منویات ولیّ دست یافت، فقط قول و فعل و تقریر معصوم را حجت دانستهاند تا راه و مکانیزمی حکیمانه برای شناخت مبانیِ فکری اهل بیت علیهمالسلام پیش نهند؟
5-
بیاییم به نتایج فرمودهی حضرت آیت الله مصباح هم نظری بیندازیم؛ اگر قرارشود هر کسی بنابر ظنِّ خود نیت و منویات ولی امر را ضمیرخوانی کند و بفهمد و بعد مبتنی بر آن عمل کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا سنگ رو سنگ بند خواهد شد و آیا راه برای سوءاستفاده همه به بهانهی شناخت منویات ولیِّ امر باز نخواهدشد؟ آیا چنین عملی به نفع جایگاه ولیِّ امر است یا به تضعیف آن منجر خواهدشد؟ اگر قرار باشد همه با نیتخوانی عمل کنند چه مکانیزمی جلوی تندرویها و کندرویها را خواهد گرفت؟ آیا انتظار این است که ولی امر مدام به صحنه بیاید و توضیح دهد که منویات من این نیست و آن هست و این در شناخت منویات من اشتباه کرده و دیگری درست فهمیده است؟ و آیا در چنین صورتی جایگاه ولیِّ امر از سیاستگزاریهای کلان، به توضیح منویات مورد سوءتفاهم جریانهای مختلف سیاسی تنزل نخواهد یافت؟
6-
رهبری معظم انقلاب، بارها فرمودهاند که اگر فرمایشی داشته باشند، آن را صراحتاً بیان خواهند کرد و این خدمت به رهبری نیست که قایل باشیم که ایشان حرفهایی دارند که میدانند گفتنش به صلاح کشور است اما نمیزنند و منتظر میمانند که دیگران حدس بزنند و مبتنی بر آن عمل کنند. بنابراین حتی اگر شناخت منویات از راههای فراگیر شرعی و فقهی، امکانپذیر هم باشد، در دورهای که ما در آن زندگی میکنیم، خلاف نظر خود رهبری است. آیا غیر از این است که در طول سالهای اخیر، افراد و جریانهایی با همین نیتخوانیها، کارهای افراطیای کردند و بعداً صراحتاً مورد توبیخ و سرزنش رهبری معظم انقلاب قرارگرفتند؟ و آیا این مبنا مستمسکی برای برخی جریانهای سیاسی نخواهدشد که از این به بعد در برابر سخنان رهبری در موضوعات مختلف مانند مسألهی هستهای، رابطه با آمریکا و حمایت از دولت، ادعاکنند که نیتخوانی کردهاند و مطمئنند که رهبری درواقع ناراضیاند و به مصالحی سکوت کردهاند و ...؟
به هر رویضمن ارادت دوباره به محضر حضرت آیت الله مصباح عرض می کنیم ، به نظر میرسد تمرکز نگاه بر لزوم عمل به خواست ولیِّ امر، انسان را از مطالعهی همهجانبهی این نظریه دور می کند و در صورتی که به درستی حلاجی نشود، امکان سوءبرداشت از آن فراهم خواهد آمد.
محمد علی زاده
بخش سیاست تبیان