تبیان، دستیار زندگی
علیشاه مثل بسیاری از استعدادهای شگرف‌، مغلوب وضعیت اجتماعی و اقتصادی فردی و عمومی‌اش شد. او از معدود شاعرانی بود که درک درستی از جنبش شعر سال‌های 70 داشت و با تکیه بر تجربیات و اطلاع از شعر گذشته‌ی ایران توانست اشعار متوازن و قابل قبولی را ارائه دهد. استع
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

علیشاه مولوی غزل خداحافظی را سرود


علیشاه مثل بسیاری از استعدادهای شگرف‌، مغلوب وضعیت اجتماعی و اقتصادی فردی و عمومی‌اش شد. او از معدود شاعرانی بود که درک درستی از جنبش شعر سال‌های 70 داشت و با تکیه بر تجربیات و اطلاع از شعر گذشته‌ی ایران توانست اشعار متوازن و قابل قبولی را ارائه دهد. استعداد علیشاه بسی بیش از این بود که در اشعار منتشرشده‌اش دیده‌ا‌یم.

علیشاه مولوی غزل خداحافظی را سرود

علیشاه مولوی - شاعر - در سن 61 سالگی درگذشت.

بکتاش آبتین گفت: ساعت 3 بامداد روز پنجشنبه 15 اسفندماه، علیشاه مولوی در بیمارستان فیروزآبادی تهران درگذشت.

علیشاه مولوی از دو روز قبل بر اثر سکته مغزی در بخش آی‌سی‌یوی بیمارستان فیروزآبادی بستری بود.

علیشاه  در 22 دی ماه 1331 در مینکوه آغاجاری خوزستان و در یک خانواده کارگر و روستایی متولد شد؛  مولوی در سال 1345 با جریان‌های سیاسی و سیاست آشنا شد و دو سال بعد همزمان با تحصیل در رشتهء ادبیات فارسی به دیگر به صورت فعالیت‌های هنری چون تئاتر و سینما پرداخت.

در سال 1358، داستان «شهید سوم» را منتشر کرده و در ادامه با نام مستعار «بهار آقا» و «عین مولوی»، پنج دفتر شعر را در طول سال‌های 57 تا 59 عرضه و از دهه‌ی 60، آثار خود را در نشریات ادبی منتشر کرد.

از مولوی آثار و شعرهایی در مجلات آدینه، دنیای سخن، کارنامه، بایا، نافه، کلک، گوهران، پابریک و ارمغان فرهنگی و تجربه و برخی روزنامه‌ها به چاپ رسیده است.

«نشانه‌های زمینی»، «آوازهای آغاز»، «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم» و... از جمله آثار علیشاه مولوی است.

پیکر علیشاه مولوی با حضور دوست‌دارانش، شعرخوانان به سوی محل دفنش بدرقه و سپس بر سر مزار او، آواز خوانده شد.

محمد شمس لنگرودی در این مراسم درباره‌ی علیشاه مولوی، گفت: علیشاه مثل بسیاری از استعدادهای شگرف‌، مغلوب وضعیت اجتماعی و اقتصادی فردی و عمومی‌اش شد. او از معدود شاعرانی بود که درک درستی از جنبش شعر سال‌های 70 داشت و با تکیه بر تجربیات و اطلاع از شعر گذشته‌ی ایران توانست اشعار متوازن و قابل قبولی را ارائه دهد. استعداد علیشاه بسی بیش از این بود که در اشعار منتشرشده‌اش دیده‌ا‌یم.

این شاعر ادامه داد: بزرگ‌ترین عاملی که زمینه‌ی تضعیف همه‌جانبه‌ی او را فراهم کرد، از دست رفتن دخترش بود؛ او بعد از آن ضربه‌ی بزرگ‌، هر روز بیش از پیش رنجورتر‌، افسرده‌تر و بیمارتر شد و اگرچه با تکیه بر آرمان‌های بزرگ انسان‌دوستانه و مبارزه در راه آن‌ها، می‌کوشید همچنان سر پا بماند، ولی درخت تنومندی بود که از درون خالی می‌شد.

موسوی با تشبیه مرگ علیشاه مولوی به قهر کردن، گفت: او این‌بار هم قهر کرد. پیش می‌آمد که علیشاه با ما قهر می‌کرد، اما این‌بار قهر او جدی شد. او 61 سال سن داشت و هنوز چیزهایی را در ذهن داشت که از آن‌ها ننوشته بود؛ رمان‌ها و فیلم‌نامه‌هایی که می‌توانست بنویسد و ننوشت. به علیشاه می‌خواهم بگویم، دمت گرم با رفاقت‌هایی که کردی، ما رنج‌های زیادی کشیدیم و چیزی از دست ندادیم و زندگی کردیم.

شمس لنگرودی اظهار کرد: علیشاه بعد از مرگ دخترش، دیگر هرگز علیشاه گذشته نشد و اگر علاقه به آن گذشته‌ی سیاسی افتخارآمیز و دوستان بسیار خوبش نبود، بسیار پیشتر از این، از پا درآمده بود، چون مراقب خودش نبود.

او تأکید کرد: زندگی و مرگ علیشاه مولوی نمونه‌ای بود از زندگی و مرگ کسانی مانند هدایت‌، نیما‌، هوشنگ ایرانی‌ و دیگرانی که می‌کوشیدند، با ارزش‌های والای بشردوستانه و اندیشمندانه زندگی کنند؛ اما آن‌ها چنان می‌کنند که هر کسی به دست خود و به پای خود قربانی شود.

شمس لنگرودی همچنین گفت: ما امروز نیامده‌ایم که مصیبت‌خوانی کنیم؛ اما هر مرگی باید تجربه‌ی زیستن باشد که چگونه از مرگ زندگی بسازیم.

در ادامه‌ی این مراسم، فرخنده حاجی‌زاده اطلاعیه‌ی کانون نویسندگان ایران را به‌مناسبت درگذشت علیشاه مولوی خواند.

سپس حافظ موسوی - شاعر و منتقد - گفت: آمده‌ایم برای آخرین‌بار با رفیق‌مان وداع کنیم و به بگوییم که به او ادای احترام می‌کنیم، به رنج‌هایی که کشید به شعرهایی که می‌توانست بگوید و نگفت‌، به کتاب‌هایی که می‌توانست منتشر کند و نکرد. آمده‌ایم به «میثاق» (پسر مولوی) بگوییم که پدرش با شرافت زندگی کرد و استوار بود. علیشاه به‌شکل عجیبی به چیزهایی که همه‌ی ما را به هم متصل می‌کند‌، پایبند بود.

او ادامه داد: علیشاه آن‌قدر قلب مهربان و آغوش گشوده داشت که بیشتر از این کسانی که به اینجا آمده‌اند، می‌توانستند در بدرقه‌ی او باشند؛ اما در خانه‌ی علیشاه دیگر بسته است، خانه‌ای که هر کسی را می‌شد در آن دید. او بی هیچ استفاده‌ی شخصی، یک مرکز درست کرده بود و همه را دور خود جمع می‌کرد. ما این‌ها را به یاد می‌سپاریم.

موسوی با تشبیه مرگ علیشاه مولوی به قهر کردن، گفت: او این‌بار هم قهر کرد. پیش می‌آمد که علیشاه با ما قهر می‌کرد، اما این‌بار قهر او جدی شد. او 61 سال سن داشت و هنوز چیزهایی را در ذهن داشت که از آن‌ها ننوشته بود؛ رمان‌ها و فیلم‌نامه‌هایی که می‌توانست بنویسد و ننوشت. به علیشاه می‌خواهم بگویم، دمت گرم با رفاقت‌هایی که کردی، ما رنج‌های زیادی کشیدیم و چیزی از دست ندادیم و زندگی کردیم.

علیشاه مولوی در قطعه‌ی 318، ردیف 157، شماره‌ی 46 به خاک سپرده شد.

بخش ادبیات تبیان


منبع:ایسنا، مهر