تبیان، دستیار زندگی
مهران مدیری سریال‌های جایزه بزرگ، مرد هزار چهره و مرد دو هزار چهره را برای پخش در ایام نوروز شبکه سه کارگردانی کرده است. البته باید به این فهرست مجموعه نمایشی نوروز 72 را هم اضافه کنیم که در آن مهران مدیری به‌عنوان بازیگر خوش درخشید. گرچه کارگردانی این اث
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرد شصت انگشتی


مهران مدیری سریال‌های جایزه بزرگ، مرد هزار چهره و مرد دو هزار چهره را برای پخش در ایام نوروز شبکه سه کارگردانی کرده است. البته باید به این فهرست مجموعه نمایشی نوروز 72 را هم اضافه کنیم که در آن مهران مدیری به‌عنوان بازیگر خوش درخشید. گرچه کارگردانی این اثر را داریوش کاردان به عهده داشت، ولی نقش مدیری به‌عنوان بازیگر آنقدر پررنگ بود که نامش بیشتر از کارگردان به چشم آمد.

مرد شصت انگشتی

جایزه بزرگ، کامبیز و تکیه کلام «چی داداش؟»

جایزه بزرگ در مقایسه با دیگر سریال های مدیری قصه پر و پیمان تری دارد. این کارگردان که علاقه زیادی به فضاها و شخصیت های فانتزی دارد، در جایزه بزرگ با لحنی واقع گرا داستانش را روایت کرد و آدم هایی را کنار هم قرار داد که مابه ازاهای بیرونی داشتند. دیگر از شخصیت های عقب افتاده ناکجا آباد برره خبری نبود و اتفاقات در هزاران سال پیش رخ نمی دادند. همه مکان ها و زمان ها مثل بانک، رستوران، خیابان های تهران، کارمند، خلافکار ملموس و آشنا بودند و برای خودشان کارنامه ای مشخص داشتند.

در بین همه این مکان ها و آدم ها، سریال یک شخصیت غیرجاندار داشت که نگاه همه به آن معطوف شده بود. اتومبیل گرانقیمتی که در جریان قرعه کشی بانک به عده ای اهدا و خودش تبدیل به یک شخصیت مرکزی جذاب شده بود. این اتومبیل تقابل بین طرف های درگیر ماجرا را رقم می زد. «بیژن جمالی» (با بازی مهران مدیری) که کارمند بانک بود در یک طرف قرار گرفته بود و در طرف دیگر هم «کامبیز باقی» (با بازی رضا شفیعی جم) داستان را به پیش می برد. کامبیز شکل و شمایل یک انسان پرخاشگر و لمپن را داشت و در آن سال ها به یک شخصیت محبوب نزد جوانان بدل شد. تکیه کلام کامبیز تا سال ها بعد دهان به دهان می چرخید و تکرار می شد. او کلمات «چی داداش؟» و «چی؟» را زیاد تکرار می کرد و معمولا آخر جملاتش را با کلمات پرسشی به پایان می برد. شکل ظاهری او با شلوار مشکی و کت سفید، موهای پشت بلند و لباس رنگارنگش هم یادآور تیپ لمپن های خشن جامعه بود.

این سریال براساس نظرسنجی مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای صداوسیما 65 درصد بیننده داشت و در مجموع 78 درصد بینندگان این سریال را در حد خیلی زیاد و زیاد پسندیدند. این مخاطبان اشاره کردند طمع نورزیدن به مال دنیا، کمک به دیگران و اعتماد نکردن به افراد ناشناس مهم ترین پیام های آموزنده این سریال بوده است.

مشاغل متنوع آقای «شصت چی» دست و پاچلفتی

پس از مجموعه تلویزیونی «باغ مظفر» که برای سازندگانش بیشتر حکم نوعی «زنگ تفریح» داشت و سرانجام خوشی هم پیدا نکرد، «مرد هزار چهره» بازگشت موفق مدیری به روزهای اوجش محسوب می شد. این سریال در نوروز 1387 مردم را پای جعبه جادو نشاند.«مرد هزار چهره» حاصل فیلمنامه ای حساب شده و سنجیده بود. فیلمنامه ای که پشتوانه ای ادبی داشت و با اقتباس از چند مجموعه داستان نوشته شده بود.

او شخصیت اصلی داستانش را که فردی ساده لوح، قانونمند و دست و پا چلفتی بود در موقعیت هایی متضاد قرار داد و با این تمهید لحظات مفرحی را خلق کرد.

«مرد هزار چهره» حاصل فیلمنامه ای حساب شده و سنجیده بود. فیلمنامه ای که پشتوانه ای ادبی داشت و با اقتباس از چند مجموعه داستان نوشته شده بود.

طنز جسورانه مهران مدیری دیگر قشرهای جامعه همچون پزشکان، هنرمندان و شاعران را نیز از نگاه انتقادی تند و تیزش بی نصیب نگذاشت. شب شعرهایی که با دود و الکل سپری می شدند، قضاوت های بی پایه و اساس برخی شاعران، قیافه های عجیب و غریب هنرمندان و روشنفکرزدگی مفرط آنها، بیمارستان هایی که نگاه مادی به بیماران داشتند و... قطعه هایی از پازل سریال «مرد هزار چهره» بودند که در کنار هم از وضعیت حرفه های مورد اشاره چهره ای هجوآمیز ارائه می دادند.

مرد شصت انگشتی

افت فصل دوم «مرد هزار چهره» در غیاب پیمان قاسمخانی

یک سال بعد از پخش سریال مرد هزار چهره فصل دوم این سریال در معرض دید مردم قرار گرفت که جذابیت های سری اول را نداشت. رسمی نانوشته در صنعت سریال سازی و فیلمسازی ایران می گوید که سریال ها معمولا در فصل دوم کم می آورند و درجا می زنند. (استثناهایی مثل پایتخت شامل این قاعده نمی شوند) سریال «مرد دو هزار چهره» آشکارا بر شانه نسخه اولیه اش نشسته بود و سعی داشت با تکیه بر محبوبیت آن مجموعه موفق خود را بالا بکشد. موفقیت سریال مرد هزار چهره آنقدر زیاد بود که هر کارگردان دیگری را نیز برای ساخت ادامه آن وسوسه کند.

در بررسی دلایل افت کیفی سریال باید به خلأ نویسنده توانایی چون پیمان قاسمخانی اشاره کنیم. نویسنده ای که از مرد هزار چهره به بعد به دلایلی دیگر با مهران مدیری همکاری نکرد و به سمت کارگردان هایی چون سروش صحت و بهروز افخمی رفت.

در سال 88 فیلمنامه نویس جدید برای مسعود شصت چی، چهار حرفه فیلمسازی، خلبانی، مربیگری فوتبال و فالگیری را برگزیده بود. در رویکرد جدید دیگر خبری از نیش و کنایه های سیاسی و اجتماعی سال گذشته نبود و سریال مهربانانه از کنار مشاغل مختلف گذر می کرد. از بین چهار شغل مورد اشاره فقط حوزه فوتبال با همان رویکرد پیشین مورد نقد و بررسی قرار گرفت. با این حال پخش سری اول و دوم مرد هزار چهره با حاشیه های زیادی همراه شد. اگر یادتان باشد صاحبان مشاغل مختلف می گفتند چرا در این کار با شغل ما شوخی شده است.

نویسنده فوتبال را به عنوان یکی از بی خطرترین حوزه ها برای بیان انتقادات تند و صریح برگزید، چون می دانست در رابطه با نقاط سیاه فوتبال کشورمان تا به حال این قدر افشاگری شده است که حساسیت ها از بین رفته و دست اندرکاران این رشته به اصطلاح خودمان پوست کلفت شده اند. در بین همه قسمت های پخش شده سری دوم بخش هایی بیشتر مورد اقبال قرار گرفت که به بازیکنان و مربیان فوتبال می پرداخت. همه می دانستند آن مربی از خارج برگشته با آن مشخصات کسی جز افشین قطبی نمی تواند باشد یا مثلا یوسف صیادی که برای تیپ و قیافه اش خیلی اهمیت قائل است، دارد ادای علیرضا نیکبخت واحدی را درمی آورد. مربی که جوک تعریف می کند، فیروز کریمی است و...

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه جام جم / احسان رحیم زاده

مطالب مرتبط:

حذفیات «مرد هزار چهره» سیاسی نبود   

هیچ شکایتی از "مرد هزار چهره"نشده     

«مرد هزار چهره» اقتباسی اما متفاوت