تبیان، دستیار زندگی
در این بخش از نوشتار بخشی از فرمایشات استاد مصباح یزدی در دروس معارف قرآن کریم در مورد اینچنین برخوردهایی با قرآن کریم و تفسیر آن را مرور خواهیم کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افسانه زدایی یا افسانه پنداری در تفسیر قرآن! (3)

قرآن کریم

احمدیاسر وافی یزدی
در این بخش از نوشتار بخشی از فرمایشات استاد مصباح یزدی در دروس معارف قرآن کریم در مورد اینچنین برخوردهایی با قرآن کریم و تفسیر آن را مرور خواهیم کرد.

در دو بخش قبلی نوشتار (قسمت اول و قسمت دوم)، نمونه‌هایی از توجیهات بی مبنای برخی نویسندگان ارائه شد، که به خود اجازه قدم زدن در عرصه تفسیر قرآن کریم داده و بجای سعی در فهم کلام الله و معجزات پیامبران که اعتقاد به آن‌ها از ضروریات همه ادیان حقه الهی است، تلاش کرده‌اند تا از جیب خود چیزهایی برای کمک به دین و قرآن! هدیه کنند تا به خیال خود، آن را از عدم پذیرش! نسل جدید برهانند. استاد مصباح یزدی – حفظه الله – در سلسله درس‌های معارف قرآن کریم می فرمایند:

«درمقابل معجزات، چند موضع وجود دارد. یك عده، كسانی كه معجزات را خرافات می پندارند؛ می گویند اینها مطالبی است كه از عهد اساطیر و افسانه ها در میان بشر باقی مانده و رسوباتش در مراحل بعدی هم كه مرحله دین بوده در اعماق فكر بشر بوده و به صورت معجزه نمودار شده و اینها افسانه هایی است كه واقعیت ندارد؛ این موضعی است كه مادیین و علم پرست ها قائل به آن هستند و آن را اتخاذ كرده اند. پس بنابراین آنچه در ادیان آسمانی راجع به این مسائل است اینها را خرافات می پندارند و با آنها آنچنان معامله می كنند كه با داستانهای دیو و پری. خوب طبعاً چنین كسانی باید اساس ادیان را منكر شوند چون یكی از ویژگیهای هر دین آسمانی پذیرفتن معجزه است و به خصوص قرآن آن قدر بیانش در این صریح است كه انكار اعجاز مساوی است با انكار قرآن. ... آن قدر بیانات قرآن در این زمینه صریح است كه جای هیچ شك و شبهه ای در اصل وجود معجزه نیست. وقتی كسانی می بینند داستان از این قرار است می گویند اسلام دین باطلی است برای این كه مشتمل بر خرافات است. یك دین حق، چنین خرافاتی را نباید بپذیرد. مثل این كه مثلاً كسی یك چوبی را انداخت و اژدها شد؛ این شبیه افسانه است، چوب چگونه اژدها می شود؛ قرآن می گوید: فألقی عصاه فاذا هی ثعبان؛ حضرت موسی - علی نبینا و آله و علیه السلام - چوب دستی اش رادر مقابل فرعون به زمین انداخت، بصورت یك اژدهای بزرگ در آمد؛ آنها می گویند، این خرافات است پس بنابراین قرآن كتاب حقی نیست. ... قرآن می گوید كه حضرت عیسی بدون پدر تحقق پیدا كرد و روح برای مریم نمودار شد؛ علم چنین چیزهایی را نمی پذیرد بنابراین قرآن (العیاذ بالله) دروغ است. یا قرآن می گوید عیسی، طفل یك روزه و دو روزه در گهواره سخن گفت و یا بالاتر در گهواره ادعای نبوت و كتاب آسمانی كرد. وقتی بنی اسرائیل حضرت مریم را متهم كردند؛ گفتند: مریم این بچه را از كجا آورده ای؟ پدرت یك آدم بدی یا مادرت زناكار بود. این كارها چه هست این بچه را از كجا آوردی. از چنین پدر و مادری انتظار نبود كه تو این جوری در بیایی؛ با این لحن شدید به حضرت مریم حمله كردند. حضرت به گهواره بچه اشاره فرمود. گفت: از این بچه بپرسید جوابتان را خواهد داد؛ گفتند ما را مسخره كردی: كیف نكلم من كان فی المهد صبیا؛ از طفل نوزاد در گهواره برویم سۆال كنیم و با او حرف بزنیم؟ خودت جواب بده زود باش بگو چه شده این بچه از كجاست؟ همین كه حضرت مریم اشاره كرد كه از بچه سۆال كنید: قال انی عبدالله...؛ این طفل در گهواره به سخن آمد و گفت: من بنده خدا هستم و خدا مرا برگزیده و پیامبر قرار داد. و به من كتاب آسمانی داد و به من سفارشاتی كرد از جمله این كه نماز و زكات را فراموش نكنم و به مادرم مهربان باشم ـ تا آخر آیات ـ یك نوزاد در گهواره این چنین سخن گفت و همه را مدهوش و متحیر كرد... بعد قرآن اضافه می فرماید: ما این را به عنوان آیتی الهی در میان بشر به ظهور رساندیم تا خدا را بشناسند و بدانند كه خدا چنین قدرتهایی دارد و سر در مقابل قدرتهای الهی فرو بیاورند. (این بیان قرآن است).

علم پرست ها می گویند چنین چیزی محال است علم چنین چیزی را اثبات نكرده؛ بنابراین اینها و نظیر این معجزاتی كه فراوان در قرآن ذكر شده، خرافات است.  این یك موضع است؛ یعنی موضع انكار... موضع دیگری هست كه اندكی از این نرم تر است و آن موضع كسانی است كه در ظاهر، خود را مسلمان و طرفدار قرآن می دانند و یا طرفدار قرآن معرفی می كنند؛ یا از روی جهل به اسلام و یا از روی نفاق و دورویی. اینها در مقابل این آیات دست به تأویل می زنند. می گویند: آن معنایی كه دیگران از بیانات قرآن می فهمند، درست نیست؛ اینها معانی دیگری دارد. گاهی می گویند اینها بیاناتی است اساطیر گونه. قرآن مشتمل بر اسطوره ها هم هست؛ این هم یكی از این اسطوره هاست. و از اسطوره ها فواید و نتایجی می شود گرفت. اینها را هم اگر اسطوره شناسان تفسیر كنند نكته هایی از آنها به دست می آورند؛ این یك موضع [دیگر]. گاهی می گویند: الفاظی كه شما این معانی را از آنها استخراج می كنید. ... [به آن] معانی نیست. داستان چیز دیگری بوده [و] كم كم مردم و احیاناً آخوندها! این مطالب را به صورت اسطوره وانمود كرده اند، مطلب چیز دیگری است. چگونه؟ می گویند این كه عیسی گفت من مریض های شما را شفا می بخشم؛ منظورش این بود كه یعنی معالجه می كنم. عیسی یك طبیب زبردستی بود؛ در آن زمان طب خیلی رواج داشت. عیسی هم یك نبوغ خاصی داشت، یك طبیب خیلی برجسته ای شده بود ... و ابرئ الاكمه و الابرص: می گفت: بیاورید مریضایتان را تا معالجه كنم می خواست یك خدمت انسانی به جامعه بكند. اعجاز: و ابرئ الاكمه و الابرص ...؛ یعنی مریضانتان را بهبود می بخشم. طبیب مریضها را بهبود می بخشد. تخرج الموتی؛ یعنی: عیسی می رفت بعضی از مردگان را از درون قبر بیرون می آورد! پس اینها به معنای این نیست كه به طور معجزه آسا كسی را شفا ببخشد یا مرده ای را از درون قبر زنده كند و بیرون آورد. نه، مرده را همان به صورت مرده از قبر بیرون می آورد. نبش قبر می كرد. اما داستانی از قبیل عبور بنی اسرائیل از دریا و غرق شدن فرعون با یارانش را در دریا كه معجزه دیگری است از معجزات حضرت موسی؛ می گویند این هم شما عوضی می فهمید حضرت موسی در دربار فرعون تربیت شده بود، در آن زمانها علم هیئت و اینها خیلی رواج داشت. حضرت موسی هم یك ذوق خاصی داشت، یك بچه با استعدادی بود. از دانشمندان درباره فرعون مسأله جزر و مد و اینها را خوب یاد گرفته بود و می توانست حساب كند كه جزر و مدها در چه ساعتی انجام می گیرد. وقتی می خواست بنی اسرائیل را از آن دریا عبور دهد محاسبه كرد دید یك جزر و مد بسیار عجیبی می خواهد واقع شود كه كف دریا ظاهر شود آن موقع را انتخاب كرد برای این كه بنی اسرائیل را عبور بدهد. پس این كه ما گفتیم عصایت را به دریا بزن و دریا را برای بنی اسرائیل خشكانیدیم، منظور همین است؛ یعنی در آن وقتی كه جزر و مد می شد، در آن وقت ما به بنی اسرائیل گفتیم مثلاً عصا به زمین بزنید و راه بروید منظور از عصا زدن یعنی راه بروید، [و] برای عبور از دریا، آن وقت را انتخاب كنید؛ چون كه جزر و مد واقع شده، پس یك امر طبیعی بود. بی خود می گویند [که] این، معجزه بوده و همین طور سایر معجزاتی كه در قرآن ذكر شده؛ هر كدام به صورت یك چیز مضحك و خنده داری و یا گریه آوری تأویل شده. یكی از نمونه های بارز این گونه تعبیرات خنك و مسخ كننده قرآن، تفسیر سید احمد خان هندی است. كه از این نمونه ها، فراوان دارد، بعضی از مفسرین مصری هم از آن گرفته اند؛ متاسفانه بعضی از كسانی كه خودشان را هم مفسر می دانستند و كتابهای تفسیری هم به زبان فارسی نوشته اند، در اثرات اخیر، آنها هم از این چیزها اقتباس كرده اند و از این نمدها كلاهی برای خودشان بافته اند...» [1]

متأسفانه، عدم شناخت ماهیت علوم تجربی و نحوه نظریه پردازی علمی و حدود و ثغور آن، همچنین فرضیات ساده کننده ای که بر نظریه پردازی و مدلسازی مبتنی بر مشاهده و سپس بسط و گسترش نظریات و فرمول ها حکمفرما است، باعث شده تا آنچه در محدوده خودش شاید بتواند فایده ای برساند، مطلق انگاشته شده و از راه این مطلق انگاری و اسارت افکار در چارچوبه های نظری صلب، به خود این علوم نیز ظلم شود. استاد در ادامه با مثالهایی، اشاره ای به این حدود پرداخته و با دادن شناختی اجمالی نسبت به علوم تجربی، این توهم را که لازم است به نحوی، ظواهر قرآن و معجزات را تأول کنیم، زدوده، می فرمایند:

«فرض كنید كه بشر سالها برای روشن شدن آتش از وسیله خاصی استفاده می كرد. آیا حق داشت بگوید آتش جز از این وسیله از هیچ راه دیگری تحقق پیدا نمی كند؟ … [اگر] ما این دو سه تا عامل [حرارت] را شناختیم، آیا حق داریم بگویم عامل چهارمی برای حرارت وجود ندارد و این است و جز این نیست كه ما شناختیم؟ چون تجربه بیش از این را اثبات نكرده است، ... حق داریم بگوییم تا آن جا كه ما می دانیم علتی كه برای به وجود آمدن حرارت وجود دارد، یكی از این چند چیز است. اما حق نداریم بگوییم هیچ عامل دیگری برای پیدایش حرارت وجود ندارد و محال است وجود داشته باشد. این ادعا جاهلانه است و در شأن یك محقق نیست. تاثیر یك عامل نامحسوس و ناشناخته را نمی تواند نفی كند. تجربه، آنچه در حوزه تجربه و آنچه در حوزه احساس انسان واقع می شود، آنرا اثبات می كند، اما چیزی را كه ماورای اینها است، حق ندارد نفی كند. پس این كه می گویند تا آن جا كه تجربه به ما نشان می دهد، پیدایش یك موجود انسانی به وسیله پدر و مادر می باشد، درست است؛ اما حق ندارد بگوید غیر از این محال است. به چه دلیل؟ اصلاً تجربه هیچ وقت محال بودن را نمی تواند اثبات كند؛ محال بودن، مفهوم تجربی نیست؛ محال بودن مفهومی است فلسفی. محال بودن چیزی اگر اثبات شود، فقط از راه عقل اثبات می شود. آنچه از راه تجربه اثبات می شود، عدم وقوع است... اما محال است چنین چیزی بشود؛ تجربه هیچ وقت چنین خبری را نمی تواند اثبات كند. پس هیچ علمی، هر قدر پیشرفت كند، نمی تواند وجود اعجاز را نفی كند و بگوید چنین چیزی محال است. بنابراین بین آنچه علم اثبات می كند با وجود معجزه تنازعی وجود ندارد...» [2]


پانوشت ها:

[1 و 2] پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی  http://mesbahyazdi.ir/node/143