بدترین نوع خود فراموشی
در قرآن و روایات از خودفراموشی به عنوان یکی از مهم ترین رذایل اخلاقی یاد شده است؛ حال این سۆال به ذهن خطور می کند که خودفراموشی چیست؟ مگر می شود انسان خودش را فراموش کند؟ او که هر کاری می کند در جهت رسیدن به خواسته های خودش است؛ زندگی اش در جهت رسیدن به اهدافش است. در پاسخ باید به قرآن و روایات رجوع کرد
.انواع فراموشی های زیانبار از نظر قرآن
قرآن کریم در سه مورد نسیان را نکوهش می کند و آن را از آسیب پذیری انسان می داند:
1)فراموشی گناهان: ابتدایی ترین پیامد نسیان گناه این است که گناهکار به آسانی گناه گذشته را مرتکب می شود و به فکر جبران و توبه و عقوبت آن نمی افتد. قرآن در این باره فرموده است: "وَ مَن اَظلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَاَعرَضَ عَنها و نَسِیَ ما قَدَّمَت یَداهُ ...."(1) (چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آیات پروردگارش به او تذكّر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دست هاى خود پیش فرستاد، فراموش كرد؟! ما بر دل هاى اینها پردههایى افكندهایم تا نفهمند و در گوش های شان سنگینى قرار دادهایم تا صداى حق را نشنوند) اگر خداوند حس تشخیص و قدرت درك را از آنها گرفته، بخاطر همان اعمالى است كه قبلا انجام دادهاند و این كیفر اثر مستقیم اعمال خود آنهاست. و فراموشی گناهان چه خسارت سنگینی بر آنها وارد ساخته است.
2)فراموشی خدا: زیانبارتر از فراموشی گناهان فراموشی خداست. اگر انسان خدا را فراموش کند و معنویات و ارزش ها را به حاشیه براند، به مسائل مادی و لذت گرایی روی خواهد آورد و این موضوع در حقیقت چیزی جز ضرر را عاید انسان نخواهد کرد. فراموشی خدا و غایب بودن او در دل انسان موجب می شود تمام غرایز حیوانی میدان را برای رشد و پیشرفت خود باز و خود را از هر قید و بندی آزاد ببیند.
قرآن در این باره فرموده: "ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعُو اِلَیهِ مِن قَبلُ... "(2) اما هنگامی که خداوند نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به سبب آن قبلاً خدا را می خواند از یاد می برد و برای خداوند همتایانی قرار می دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد.بگو: چند روزی از کفرت بهره گیر که تو از دوزخیانی.
3)فراموشی خویشتن: برخی از انسانها چون آیات خدا، فرامین او، پیامبران و ائمّه(علیه السلام) را فراموش میکنند، خودشان نیز به فراموشی سپرده میشوند و این فراموش شدن نه تنها در آخرت که در دنیا نیز دامن ایشان را میگیرد. و این بدترین نوع فراموشی هاست؛ زیرا قرآن کیفر و عقوبت فراموشی خدا را فراموشی خود معرفی کرده است. تصور "خودفراموشی" از نظر فلسفی خیلی مشكل است زیرا علم انسان به خودش علم حضوری است و علم حضوری قابل فراموشی نیست، علم حصولی قابل فراموشی است. در قرآن آمده است: "قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَكَذَلِكَ الْیَوْمَ تُنسَى"(3) آن گونه كه آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش كردی، امروزنیز تو فراموش خواهی شد!
یا قرآن در سوره زمر آیه 15 میفرماید: "قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم، بگو زیانكاران، فقط یعنی زیانكار حقیقی آناناند كه خود را زیان كردهاند"، یعنی آن كسی كه مالش را زیان میكند او زیانكار حقیقی نیست، آن، چیز مهمی نیست، زیانكار واقعی آن کسی است كه اصلا خودش را زیان كرده و یكجا باخته.
خودفراموشی
انسان گاهی حالتی پیدا میكند كه خودش ازخودش فاصله می گیرد، خودش از خودش دور میشود. امیرالمۆمنین علی (علیه السلام) جمله ای دارد كه بسیار جالب و عمیق است. می فرماید:"عَجِبْتُ لِمَنْ یَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا یَطْلُبُها" (4) تعجب می كنم از كسی كه در جستجوی گمشده اش برمی آید و حال آنكه «خود» را گم كرده و در جستجوی آن برنمی آید.
خود را گم كردن و فراموش كردن منحصر به این نیست كه انسان در باره ی هویت و ماهیت خود اشتباه كند. هر موجودی در مسیر تكامل فطری خودش كه راه كمال را می پیماید، در حقیقت از «خود» به «خود» سفر می كند، یعنی از خود ضعیف به سوی خود قوی می رود. پس در واقع خودفراموشی انحراف هر موجود از مسیر تكامل واقعی و انحراف از خود به ناخود است. این انحراف بیش از همه جا در مورد انسان كه موجودی مختار و آزاد است صورت می گیرد. انسان هر هدف انحرافی را كه انتخاب كند، در حقیقت او را به جای «خود» واقعی گذاشته است، یعنی ناخود را خود پنداشته است.(5)
نهایت خودفراموشی
هدف و غایت انحرافی داشتن تنها موجب این نیست كه انسان به بیماری «خود گم كردن» مبتلا شود؛ كار به جایی می رسد كه ماهیت و واقعیت انسان مسخ می گردد و مبدل به آن چیز می شود. در معارف اسلامی باب وسیعی هست در این زمینه كه انسان هر چیز را كه دوست داشته باشد و به او عشق بورزد با او محشور می شود.(6) در احادیث ما وارد شده است كه: «مَنْ اَحَبَّ حَجَراً حَشَرَهُ اللّهُ مَعَهُ» (7)هركس هرچه را دوست داشته باشد و اگرچه سنگی را دوست داشته باشد با آن سنگ محشور می گردد.
علت این که انسان همواره با آن چیزهائی محشور می شود که به آنها عشق می ورزد، و علاقمند است، این است که عشق و علاقه نسبت به یک چیز، آن را در مرحله غایت و هدف انسان قرار می دهد، آن غایت هرچند انحرافی هم باشد، سبب می شود که روح و واقعیت انسان مبدل به آن بشود.
شخصی كه اهل خراسان بود از راه دور با رنج فراوان آمد خدمت امام باقر علیه السلام (عشق به اهل بیت او را كشانده بود) در حالی كه چون پای پیاده آمده بود كفش هایش از بین رفته بود و پایش به اصطلاح ترك خورده و پاشنه آن شكاف زیادی برداشته بود آمد خدمت امام با یك عشق و ولعی خدا را شكر كرد كه بالاخره به مقصود خودش رسید بعد پایش را نشان داد با آن شكاف ها كه خون آمده بود، و عرض كرد: یا ابن رسول الله! نكشید مرا به اینجا جز محبت شما اهل بیت كه از خراسان تا اینجا پیاده آمده ام امام این جمله را فرمود: هر كس هر چه را دوست داشته باشد با هموست و حقیقتش همان میشود و با همان محشور میشود.(8)
کلام آخر:
بنابراین خود فراموشی انحراف از مسیر تکامل است و نهایت خودفراموشی سقوط در حد مادیات است اما راه جبران آن خودشناسی است که زمینه ای برای خداشناسی است؛ زیرا انسان اگر خود را که اشرف مخلوقات است به درستی بشناسد و قدر و منزلت خود را دریابد، هیچگاه منزلت خود را تا حد مادیات دنیوی پایین نمی آورد و با ذکر و یاد خدا می تواند به درمان خود اقدام کند.
پی نوشت ها:
1ـ کهف/57.
2ـ زمر/8.
3ـ طه/126.
4ـ غرر و درر آمُدی، ج 4،ص 340.
5ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص 577.
6ـ همان، ص578.
7ـ نفس المهوم ، ص 36.
8ـ فلسفه اخلاق، شهیدمطهری، ص218.
زهرا انصاری نسب
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان