تبیان، دستیار زندگی
ادبیات بخشی از فرهنگ انسانی است که می تواند در عرصه های جهانی نیز مورد توجه باشد. می تواند شخص را با فرهنگهای مختلف زندگی پهناور جهانی آشنا سازد؛ زیرا در هر گوشه از آن، نشانه های خاصی وجود دارد که ممکن است در ذهنیت ما وجود نداشته باشد و این زندگی دیگران
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادبیات یعنی زندگی


ادبیات بخشی از فرهنگ انسانی است که می تواند در عرصه های جهانی نیز مورد توجه باشد. می تواند شخص را با فرهنگهای مختلف  زندگی پهناور جهانی آشنا سازد؛ زیرا در هر گوشه از آن، نشانه های خاصی وجود دارد که ممکن است در ذهنیت ما وجود نداشته باشد و این زندگی دیگران است که زندگی ما را غنا می بخشد.

ادبیات یعنی زندگی

تهمینه کردقراچورلو:

انسان همیشه به دنبال دریافتن علتها و معلولها در حیطه ی علوم نیست، گاهی اوقات می خواهد از خواندن یا دیدن چیزی لذت ببرد، و یا به دلیلی بعضی مسایل را، خود جستجو کندو در این صورت می تواند وقت گرانبهای خود را برای خواندن داستان، نمایشنامه، شعر و یا دیگر انواع ادبی بگذارد. ادبیات، هنری است که می تواند این نقش مهم را به عهده داشته باشد؛ زیرا در عین اینکه می تواند درک عمیقی از زندگی بدهد، می تواند لذت بخش و سرگرم کننده هم باشد.چون نویسنده تجربیات خود را از زشتی ها و زیبایی های زندگی با دقت و هدف خاصی و با توجه به حالات انسانی بیان می کند و از این رهگذر، تجربیات خود را به دیگران انتقال می دهد. هر قدر در درک و بیان مطالب موفق تر باشد و احساس خود را به همراه خلاقیت و به شیوایی در قالبهای متفاوت مانند: شعر، نثر ، رمان، نمایشنامه و غیره بریزد، نتیجه کار جذاب تر و ماندگارتر خواهد بود.

نویسنده ای که از این خصوصیات بهره می گیرد، گویای دوره تاریخی خود و تفکر خاص آن دوره می باشد؛ زیرا در تاریخ زندگی نویسنده، مسایل اجتماعی؛اقتصادی و فرهنگی که در جامعه رخ می دهد، از زندگی مردم و او جدا نیست. او با دقت فراروان در امور زندگی بشر، و در اصل، به زندگی و تفکر خود غنا می بخشد و درک و دانش خود را پرورش می دهد و دنیای انسانهای کنونی را جلوی چشمان آنها می آورد و خواستار این است که مخاطبانش هرچه بیشتر چشمان خود را باز نگه دارند. او در نوشته هایش، در پی نصیحت کردن یا ارائه ی شیوه ی زندگی نیست؛ قصدش تنها ارائه دقیق تر زندگی است. زیرا فقط در این صورت است که می تواند به درکی فراتر و عمیق تر از گذشته دست یابد. درک بیشتر زندگی دیگران، موجب درک بیشتر موقعیت انسان زمان خودش می شود.

انسان از زمان کودکی با زندگی آشنا می شود. سختیها، نرمشها، پستیها و بلندیها، همگی به اشکال مختلف روی خودشان را به او نشان می دهند، و او از همان اوان درگیر دنیای خود می شود. آشنایی او با ادبیات، درک این مسائل را آسان تر می کند و او را درگیر زندگی پرجنب و جوش تری خواهد کرد. نیز انگیزه ای قوی در او ایجاد می کند و درک واقعیتهای زمانه را در مراحل بعدی زندگی برایش آسان تر و امکان پذیرتر می کند، ادبیات بخشی از فرهنگ انسانی است که می تواند در عرصه های جهانی نیز مورد توجه باشد. می تواند شخص را با فرهنگهای مختلف  زندگی پهناور جهانی آشنا سازد؛ زیرا در هر گوشه از آن، نشانه های خاصی وجود دارد که ممکن است در ذهنیت ما وجود نداشته باشد و این زندگی دیگران است که زندگی ما را غنا می بخشد.

امیلی دیکنسون شاعر بزرگ آمریکایی می گوید: «هیچ سفینه ای مثل کتاب نیست چون ما را به همه سرزمینهای دوردست می برد.» و اکنون در زمان ما عرصه های دیگری باز شده اند که می توانند به عرصه کتاب و کتابخوانی کمک کنند و ما باید از این فرصت کم نظیر در جهت اعتلای اهداف خود- که همانا درک جهان کنونی و مردم و در نهایت خود ماست- استفاده کنیم.

ادبیات را می توان قسمت زنده ای از زندگی دانست که نویسنده، شعرها، داستانها، نمایشنامه ها، و ... را از تجربیات، افکار و احساسات مردم در امتزاج با درک خلاق خود منعکس می کند، نوشته ای زنده باقی می ماند که در فرهنگ مردم جای داشته باشد. و این همه می تواند در هر نقطه ای از جهان اتفاق بیفتد. او با راهیابی به فرهنگ و زبان آنها، به زندگیشان رسوخ می کند و نوشته های خود را بنا می کند. هنر ادبیات در خود جادویی دارد که خواننده را مجذوب می کند، به خواننده اعتماد به نفس می دهد و نقطه های کور زندگی را آشکار می کند و به این طریق به درک عمیق آن کمک می کند، اعمال متفاوت انسانها را معنا می بخشد و رفتارشان را قابل درک می کند، به انسان کمک می کند که در تخیل خود بهتر، کامل تر و عمیق تر زندگی کند.

ادبیات مانند گوی بلورینی است که در آن می توان زندگی های متفاوت را دید. در حقیقت این نوشته ها جوابی است به خواسته های نویسنده که در آن درد و رنج، شادی و غم، و تفکر و عقیده خود را بیان می کند. نویسنده در انسان ها دقیق می شود، نکات مشترک خود را در مردم می یابد و همچون یک خصوصیت انسانی از آن بهره می گیرد، تا آن را تقویت کند و یا بر آن بتازد.

سعدی شاعر بزرگ ایران هفتصد سال پیش این شعر را سرود:« تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت»این شعر در عین سادگی راه و رسم زندگی انسانی را نشان می دهد. او با کلمات ساده و اندک، جادویی کرده است که همه را مجذوب و وادار به پیروی صادقانه از انسانیت می کند.

هنر نویسنده در نشان دادن تمام این خصوصیات زندگی است.او زبان را هنرمندانه به کار می برد و خلاقیت خود را در قالبهای مختلف هنری عرضه می کند.

سعدی شاعر بزرگ ایران هفتصد سال پیش این شعر را سرود:« تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت»

این شعر در عین سادگی راه و رسم زندگی انسانی را نشان می دهد. او با کلمات ساده و اندک، جادویی کرده است که همه را مجذوب و وادار به پیروی صادقانه از انسانیت می کند.

همینگوی هدف خود را از نوشتن چنین بیان می کند:

«از میان چیزهایی که اتفاق می افتد و از میان چیزهایی که وجود دارد و از میان تمام چیزهایی که شما می دانید و تمام آن چیزهایی که نمی توانید بدانید، چیزی را خلق می کنید که نشانی از وضعیت کنونی ندارد؛ بلکه چیزی کاملا نو و واقعی تر و زنده تر از هر حقیقتی است و اگر شما به حد کافی آن را بپرورانید، به آن ابدیت بخشیده اید. به این دلیل می نویسد و نه به هیچ دلیل دیگری.»

و برای دست یابی به این هدف او صفحه اول کتاب پیرمرد و دریا را دویست بار نوشته و پاره کرده است.

نویسنده ادبی با این کار خود به حدی از اعتلا می رسد که می تواند دنیایی را به خود جذب کند، نویسنده ای که در جستجوی یافتن خویش است از طریق جستجو در دیگران خود را می یابد، داستان زندگی آنها را می نویسد، اما خود از مقوله آنها جدا نیست و فقط از این راه می تواند افکار و عقاید خود را ماندگار کند و آنها را به دیگران انتقال دهد.

نویسندگان مختلف هر کدام در ذهنیت خاص و دنیای فرضی خود گرفتارند و دنیایی را در ذهنیت خود می سازند که انسانهای دیگر امکان ساختن آن را ندارند. ادبیات دنیایی است که در آن هر انسانی به تفکر وادار می شود. تکیه گاهی است که زندگی در آن موج می زند. نویسنده ای که این دنیا را به نحو احسن نشان می دهد، دنیای افکار خود را جاویدان می سازد.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: ادبیات داستانی- شماره 106