تبیان، دستیار زندگی
گذشته گرایی و داشتن حس نوستالژیک نسبت به آن یکی از ویژگی های انکار ناپذیر اجتماعی و فرهنگی ماست و بازتاب و تأثیر آن را به خوبی می توان در ادوار مختلف تاریخی کشورمان حس کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گذشته گرایی در ادبیات


گذشته گرایی و داشتن حس نوستالژیک نسبت به آن یکی از ویژگی های انکار ناپذیر اجتماعی و فرهنگی ماست و بازتاب و تأثیر آن را به خوبی می توان در ادوار مختلف تاریخی کشورمان حس کرد.

یادداشتی بر “گذشته گرایی در ادبیات”

ادبیات به عنوان یکی از ارکان هنری و فرهنگی جوامع به خوبی می تواند منعکس کننده ی تفکرات و بینش یک ملت باشد.

اگرچه تری ایگلتون چنین عنوان می کند که:

«می توان گفت که رابطه ی ادبیات با شیء، خود رابطه ی بازتابی متقارن و یک به یک نیست، شیء کژدیسه می شود، انکسار می یابد و محو می شود.

شاید بیشتر به شیوه ی باز آفرینی اجرای تئاتری از متن می ماند تا آیینه ای که شیء را بازتاب می کند.»

(ایگلتون،1383:ص80)

اما نمی توان تأثیر و بازتاب متقابل ادبیات و اجتماع را نسبت به هم نا دیده گرفت.

به طور محسوس تأثیر اجتماع و وقایع آن در آثار ادبی ادوار مختلف قابل مشاهده است و  همچنین تأثیر ادبیات بر اجتماع نیز غیر قابل انکار می نماید، مثلاً تأثیر شعر رودکی بر امیر بخارا، تأثیر شاعران مشروطه بر دوران خود و تأثیر شاعران جنگ تحمیلی و …

(ر.ک یگانه)

با در نظر گرفتن  این تأثیر متقابل می توان ویژگی و بینش مورد بحث را در جای جای ادبیات فارسی مشاهده کرد که در عین حال نیز همین بازتاب ها به نوبه ی خود در شکل گیری باز اندیشی گذشته گرایانه در فرهنگ ما مۆثر است.

«یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست

آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود»

(حافظ:غزل 235)

نمونه ی این چنین اشعار چه عاشقانه و چه انتقادی در ادبیات ما فراوان است.

داشتن حس نستالژیک نسبت به دوران درخشان گذشته اتفاق تازه ای نیست و نمونه ی بارز آن در اشعار شاعر معاصر، اخوان ثالث به خوبی قابل مشاهده است.

«پوستینی کهنه دارم من

یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبارآلود

سال خوردی جاودان مانند

مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود

(اخوان ثالث:میراث)

«باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست

داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید»

(اخوان ثالث:باغ بی برگی»

این گذشته گرایی ها گرچه در اصل بنای ارتباط با تاریخ و همچنین تثبیت موقعیت یک ملت را در بین ملل دیگر از لحاظ تمدن و فرهنگ تشکیل می دهد، اما زمانی که به اندیشه و رفتار اجتماعی بدل شود آثار مخرب انکار ناپذیری در پی خواهد داشت که اگر پرده ی تعصب را از پیش چشم برداریم به خوبی می توانیم نمونه های آن را در اطرافمان مشاهده کنیم.

حتی شاعر عارف مسلکی مثل سهراب نیز از این گذشته اندیشی در امان نمی ماند و حسرت زمانی را در شعر خود به تصویر می کشد که انسان با طبیعت رابطه ی نزدیک تری داشت.

«روزی که

دانش لب آب زندگی می کرد

انسان

در تنبلی لطیف یک مرتع

با فلسفه های لاجوری خوش بود

در سمت پرنده فکر می کرد

با نبض درخت، نبض او می زد

مغلوب شرایط شقایق بود»

(سپهری: از آبها به بعد)

گذشته از این نمونه های کتبی، نمونه های زیادی از گذشته گرایی و گذشته اندیشی را می توان به خوبی در زندگی عادی و گفتارها و رفتارهای اجتماعی مشاهده کرد.

دل بستگی شدید به یادبودها و یادگاریها، مرده پرستی های افراطی و به دور از منطق، یاد کرد های شکوهمند از دوران قبل از اسلام یا دوران آغازین ظهور اسلام و … همه و همه مثال هایی هستند که در عمق بینش اجتماعی و فرهنگی ما ریشه دوانده اند و متأسفانه در بیشتر موارد ایجاد کننده سکون و انحطاط در جامعه می باشند.

این گذشته گرایی ها گرچه در اصل بنای ارتباط با تاریخ و همچنین تثبیت موقعیت یک ملت را در بین ملل دیگر از لحاظ تمدن و فرهنگ تشکیل می دهد، اما زمانی که به اندیشه و رفتار اجتماعی بدل شود آثار مخرب انکار ناپذیری در پی خواهد داشت که اگر پرده ی تعصب را از پیش چشم برداریم به خوبی می توانیم نمونه های آن را در اطرافمان مشاهده کنیم.

به نظر می رسد سیستم آموزشی کشور نیز دستخوش همین گذشته گرایی ها باشد، مثلاً رشته ی تحصیلی نگارنده، زبان و ادبیات فارسی مبلغ بی چون و چرای سنت و گذشته گراییست و به جای پرداختن به مباحثی مثل ادبیات مدرن، جامعه شناسی و نقد ادبی، زبان شناسی و … بیش از هجده واحد عربی و تکرار مکررات ادبیات سنتی فارسی را به خورد دانشجویان می دهد..

گذشته از این در بیشتر مواقع برای فرار از مشکلات کنونی یا سخن از حس حسرت بار نسبت به گذشته های دور و درخشان به میان می آید و یا تأثیرات مخرب گذشتگان مد نظر قرار می گیرد که در هر دو صورت هیچ سود قابل ملاحظه ای برای امروز و فردای جامعه در بر ندارد.

به هر حال گذشته گرایی چه در موارد تغزلی و عاشقانه و چه در موارد انتقادی یکی از بن مایه های آثار ادبی ما به شمار می آید و در بر دارنده ی تأثیر متقابل جامعه و ادبیات بر یک دیگر است و به خوبی چهارچوب تفکرات و بینش جاری در فرهنگ ما را به تصویر می کشد.

همانطور که گفته شد این آثار از نگرش گذشته گرایانه ی جامعه نشأت گرفته اند و به نظر می رسد بار ها و بار ها تأثیرات مخرب خود را در نسل کنونی و نسل های دیگر به جای خواهد گذاشت.

منابع :

1,ایگلتون،تری.1383, مارکسیسم و نقد ادبی، ترجمه ی اکبر معصوم بیگی. تهران: دیگر.

2,جوادی یگانه، محمد رضا. جامعه شناسی ادبیات.

aryaadib.blogfa.com/post-736.aspx‎

3,حاف1 خواجه شمس الدین محمد.1384, دیوان حاف1 به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی. تهران: زوار.

4,اخوان ثالث،مهدی.1387, آخر شاهنامه. چاپ بیستم.. زمستان.

5,کاخی،مرتضی.1370 باغ بی برگی. چاپ اول. ناشران.

6,سپهری،سهراب.1368, هشت کتاب. چاپ هفتم. تهران: طهوری.

بخش ادبیات تبیان


منبع: عقربــه / آیدا مجید آبادی