تبیان، دستیار زندگی
زندگی مشترک پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و خدیجه (سلام الله علیها) درس‌آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیامبر و خدیجه، الگوی ادب و عاطفه

سیمای همسری پیامبر (ص) با خدیجه کبری (س)


زندگی مشترک پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و خدیجه (سلام الله علیها) درس‌آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند.


کتابشناسی پیامبر اکرم (ص)

عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا و توجه به امور معنوی، عشق و علاقه به پیامبر (صلی‌الله علیه وآله)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) و خدیجه (سلام الله علیها)، ایثار و وفاداری نسبت به یکدیگر، همه و همه، درس‌های آموزنده‌ای است برای جویندگان سعادت.

شخصیت حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

خدیجه را نباید تنها یک بانوی سرمایه‌دار دانست که شتران حامل مال‌التجاره را به مناطق مختلف می‌فرستاد، و سودهای کلان بدست می‌آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاک‌دامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود.

این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاک‌دامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می‌شد. «و کانت تُدعی فی الجاهلّیة بالطّاهره لشدّة عفاف‌ها و صیانت‌ها».(1)

خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود کرده است که پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) به کمال وی شهادت داده و فرموده است: «کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الاّ أربع: آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (صلی‌الله علیه وآله)».(2) مردان بسیاری قله کمال را فتح نموده‌اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قله دست پیدا کرده‌اند: آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (صلی‌الله علیه وآله).

این بانوی با معرفت، آنچنان حقیقت‌شناس و تیزبین است که در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا را تصدیق می‌کند، و مدال پرافتخار ایمان را بدست می‌آورد.(3) خدیجه از بهترین زنان بهشت و برگزیده خداوند تبارک و تعالی است.(4)

مقام این بانوی بزرگ به اندازه‌ای رفیع است که پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) خطاب به وی فرمودند: «یا خدیجة انّ اللّه عزّ و جلّ لیباهی بکِ کرام ملائکته کلُّ یومٍ مرارا».(5) خدیجه؛ خداوند عزوجل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می‌کند. و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجة فاقرء علیهاالسلام من رب‌ها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنة» (6). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژده خانه‌ای در بهشت را به او بده.

زمینه ازدواج با رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله)

خدیجه از پیش مانند سایر مردم، محمد (صلی‌الله علیه وآله) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درستکار می‌شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت کرد تا مسوولیت یکی از کاروان‌های تجارتی وی را بپذیرد و شاید هم می‌خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بیازماید. به هر حال، محمد (صلی‌الله علیه وآله) مسوولیت کاروان را پذیرفت. خدیجه هم غلام مورد اعتماد خود مَیْسره را همراه حضرتش نمود تا هم کمک کارش باشد و هم هنگام بازگشت، گزارش سفر را از وی دریافت کند.

علایم نبوت در سفر تجارت

در بازگشت کاروان تجاری، آن چیزی که بیشتر از خیر و برکت و سود تجارت این سفر به سرپرستی محمد (صلی‌الله علیه وآله)، نظر خدیجه را به خود جلب نمود، گزارش دل‌انگیز میسره بود: ... در بین راه به صومعه راهبی رسیدیم. امین کاروان زیر سایه درختی که نزدیک صومعه بود قرار گرفت. راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه کسی است که زیر این درخت آرمیده است؟

گفتم: مردی از قریش، از اهل حرم.

گفت: تا کنون جز پیامبران خدا کسی زیر این درخت قرار نگرفته است!

خدیجه بسیار متعجب شد و تشنه شنیدن سخنان میسره، که وی اضافه کرد و گفت: در بین راه، هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را دیدم که آمده‌اند و بر سر امیر کاروان سایه افکنده‌اند و او زیر سایه فرشتگان حرکت می‌کرد.(7)

این گزارش، آنچنان قلب خدیجه را از عشق به رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) آکنده نمود که بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش، ورقة بن نوفل رسانید، و جریان را با وی در میان گذاشت. ورقة بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد، محمد (صلی‌الله علیه وآله) همان پیامبری است که بعثتش به این امت وعده داده شده است و من اوصاف وی را در کتاب‌ها خوانده‌ام.(8)

حضرت خدیجه

عشق سرشار خدیجه به محمد (صلی‌الله علیه وآله)

آن گزارش میسره و این نوید ورقة بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد (صلی‌الله علیه وآله) در دل خدیجه ایجاد کرد که بی‌صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت: «یا بن‌عم، انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک».(9) ای پسرعمو، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانت‌داری، حسن‌خلق و راست‌گویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم. آنگاه برای ازدواج با پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) اعلام آمادگی کرد. این عمل خدیجه نشان‌دهنده این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار.

بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عقبه بن‌ابی‌معیط و صلت بن‌ابی‌یهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت (10). اما در برابر شخص با کمالی چون رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله)، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود تعیین کرد. امام صادق (ع) می‌فرماید: در جلسه خواستگاری، خدیجه (سلام الله علیها) وقتی ملاحظه کرد عمویش ورقة بن‌نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمی‌آید، بی‌درنگ گفت:

«یا عمّاه انّک و ان کنت اولی به نفسی منّی فی‌الشهود، فلست اولی بی من نفسی، قد زوجّتک یا محمد نفسی و المطّهر علیّ فی مالی» (11) عموجان ممکن است در مسایل دیگر اختیار مرا داشته باشید، ولی اینجا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمد من خودم را به همسری شما درآوردم و مهر را هم خودم از مال خود قرار می‌دهم.

این کار خدیجه، عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) می‌رساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی که وراء همه امور مادی است، عشق به کمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبی‌هاست، و در یک کلام، عشق به خداست.

این بانو می‌داند که همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین می‌گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُکونُ لِمحمّدٍ قرینةً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه» (12) خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد (صلی‌الله علیه وآله) گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.

محبت و علاقه دو جانبه

عشق و علاقه خدیجه به رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) یک‌طرفه نبود، بلکه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب (ع) در خطبه عقد چنین بیان کرد: «و له فی الخدیجة رغبة ولها فیه رغبة» (13) خدیجه و محمد، هر دو علاقه‌مند به یکدیگر هستند.

چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی

که یک ســـر مهربانی دردســـــر بی

همان گونه که خدیجه نسبت به رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه‌مند شده بود، رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) نیز کمالات خدیجه (سلام الله علیها) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می‌دانست؛ و لذا با اینکه وی قبلاً دو شوهر دیگر کرده، و از نظر سنی بنا به قولی 15 سال از رسول خدا بزرگ‌تر بود (14) او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسب‌تر دید و با وی ازدواج نمود و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می‌داد.

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی‌داد «یثنی علیها و یفضّلها علی سائر امّهات المۆمنین و یبالغ فی تعظیم‌ها» (15). او را ستایش می‌کرد و بر سایر همسران خود برتری می‌داد و در بزرگداشت و تکریم او تلاش زیاد می‌نمود.

ادب خدیجه در برابر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله)

بررسی زندگی مشترک رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) و خدیجه (سلام الله علیها) نشان می‌دهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسان‌های با کمال می‌باشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمی‌کشید، بلکه با افتخار، ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: «یا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقیر لاأملک الاّ ما تجودین به علیّ و لیس مثلک من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأة یکون حال‌ها کحالی و مال‌ها کمالی». شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم. کسی دارای موقعیت تو، رغبت به کسی مثل من پیدا نمی‌کند. من جویای همسری‌ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.

بانوی با کمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: «واللّه یا محمد ان کان مالک قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک به ماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املک بین یدیک و فی حکمک لا امنعک منه شیئا».

به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد. من و سرمایه‌ام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.

آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:

واللّه ما هب نسیم الشمال؛ الاّ تذکرت لیالی الوصالی؛ ولا أضامن نحوکم بارق؛ الاّ توهمت لطیف الخیال؛ جور اللیالی خصّنی بالجفا؛ منکم و من یأمن جور اللیالی؛ رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا؛ لا بّد لی منکم علی کل حال (16)

به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال می‌اندازد؛ و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می‌گیرد، می‌پندارم که آن نور شبح و سایه شما است؛ درد و جور شبانه‌ای از (فراق) شما کشیده‌ام، و چه کسی (دلداده‌ای) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد؛ ترحم و دلسوزی کنید و عطوفت به کار گیرید، که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.

ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) یک امر عادی و طبیعی است، در حالی که با اندک توجهی می‌شود دریافت که ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است. وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد می‌کند.

این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می‌شود. خدیجه هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده می‌کند، به دو غلام خود، میسره و ناصح می‌گوید: «اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترک لا یۆمر، فلیکن کلامکما به لطف و أدب و لا یعلوا کلامکما علی کلامه».

من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید و بالای حرف او حرفی نزنید.

حضرت خدیجه

قدردانی رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) از خدیجه (سلام الله علیها)

اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می‌کند، رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) نیز از خدیجه به نحو شایسته‌ای قدردانی می‌نماید و برای خدیجه احترام خاصی قائل می‌شود، که در اینجا به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود.

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه مخالفت نمی‌نمود. مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود، «فسألت خدیجة رسول‌اللّه(صلی‌الله علیه وآله) ان یزوّجه و کان رسول‌اللّه لا یخالفها»، خدیجه از رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) خواست که زینب را به وی تزویج کند و رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویّه حضرت بر این بود که مخالفت خدیجه نمی‌نمود.(18)

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود که قبل از خدیجه، همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(19)

این قدردانی رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی‌شد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می‌کرد و از وی تجلیل به عمل می‌آورد. با آنکه همسران دیگری داشت، هر وقت به یاد خدیجه می‌افتاد از وی به خوبی یاد می‌کرد و گریه می‌نمود.

روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد می‌کنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم» (20). او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب می‌نمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی که شما چنین نیستید.

عایشه می‌گوید: من بعد از این با ذکر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) عزیز می‌کردم.

عشق و عاطفه رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) به همسر با کمالش به حدّی رسیده بود که دوستان خدیجه نیز از آن بهره‌مند بودند.

عایشه می‌گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) شد و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن که از محضر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) خارج شد، پرسیدم: این زن چه کسی بود که این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) فرمود: این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود، زیاد نزد ما می‌آمد.(21)

این‌ها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه (سلام الله علیها) و فداکاری‌های آن بانوی بزرگ بود. خدیجه‌ای که داخل خانه پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) پناه آن حضرت به حساب می‌آمد و تمام ناراحتی‌ها و شکنجه‌های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می‌نمود.

خدیجه‌ای که مادر فرزندانش، یعنی: قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام‌کلثوم بود، و از همه مهم‌تر مادر ام‌الائمه زهرای مرضیه (سلام‌اللّه علیها) بود، که اگر هیچ افتخاری برای خدیجه (سلام الله علیها) نبود، جز اینکه وی مادر فاطمه است، برای وی کافی بود.

و این‌چنین بود که از دست دادن خدیجه برای رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) بسیار ناگوار و دشوار بود، به گونه‌ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام، اثر گذاشت که سال درگذشت وی را که قرین وفات حضرت ابوطالب (ع) بود، عام‌الحزن نامید و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می‌افتاد، یا کسی از وی نام می‌برد، چشمان مبارکش پر از اشک شده و از خوبی‌های خدیجه سخن می‌گفت.

پی‌نوشت:

1ـ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.

2ـ تفسیر المیزان، ج 19، ص 346.

3ـ بحار، ج 16، ص 2. سیره ابن هشام، ج 1، ص 257. سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109109.

4ـ بحار، ج 16، ص 2.

5ـ عوالم العلوم، ج 11، ص 41.

6ـ صحیح بخاری، چاپ دارالقلم، ج 5، ص 112.

7ـ سیره ابن‌هشام، ج 1، ص 199.

8ـ همان، ج 1، ص 203.

9ـ همان، ج 1، ص 201.

10ـ بحار، ج 16، ص 22.

11ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح 9.

12ـ بحار، ج 16، ص 23.

13ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح 9.

14ـ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.

15ـ همان، ج 2، ص 110. صحیح بخاری، ج 7، ص 1077.

16ـ بحار، ج 16، ص 55.

17ـ همان، ص 29.

18ـ سیره ابن‌هشام، ج 2، ص 306.

19ـ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.

20ـ بحار، ج 16، ص 8. سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112، 117.

21ـ بحار، ج 16، ص 8.

منبع: پیام زن، شماره 71


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: neka57

برگرفته از انجمن: قرآن و عترت