روش های برقراری ارتباط خانه و مدرسه و نقش انجمن و اولیاء
مقاله حاضر مقاله ای کتابخانه ای است در ابتدا با ارایه تعریفی از خانواده و اهمیت نقش خانواده در فرزندان به خصوص در مقطع ابتدایی پرداخته و سپس ضرورت ارتباط خانه و مدرسه را بررسی کرده و سپس به موانع مشارکت اولیا در مدرسه پرداخته و به ارایه راه کارهایی برای افزایش تعامل والدین با مسئولان مدرسه پرداخته است.
مقدمه
خانواده، نخستین نهاد اجتماعی است که تأمین کننده ی نیازهای روانی و جسمانی افراد است. کودک از همان ابتدایی شیرخوارگی از محیط خانواده متأثر می شود و در بزرگسالی نیز این تأثیر پیچیدگی خاص خود را پیدا می کند. خانواده در رشد شخصیت فرزندان، تحکیم ارتباط میان اعضای خود و اعتلای فرهنگ جامعه و. . . نقش و اهمیت به سزایی دارد.
فرزند در خانه و در دامان والدین رشد می کند و آماده ی ورود به مرحله ی دیگری می شود. خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد اصلی تعلیم و تربیت هر جامعه ای محسوب می شود. وضعیت موجود هر جامعه ای نتیجه یادگیری دیروز افراد در خانه و مدرسه است و وضعیت فردای هر جامعه در نتیجه سرمایه گذاری هایی است که امروز روی دانایی افراد در خانه، مدرسه و جامعه انجام می گیرد.
یک اصل مهم دانایی می گوید: آینده یافتنی نیست، بلکه ساختنی است اگر به دنبال ساختن آینده جامعه هستی بین خانه و مدرسه پل ارتباطی و دانش افزایی بزن و اجازه بده این پل از جامعه بگذرد.
در تعریفی از راجرز خانواده چنین تعریف شده است: خانواده، نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطات داخلی را ایفا می کند و دارای اعضایی است که وضعیت ها و مقام های مختلفی را در خانواده و اجتماع احراز کرده و با توجه به محتوای وضعیت ها، افکار و ارتباطات خویشاوندی که مورد تأیید جامعه ای است که خانواده جزء لاینفک آن است، ایفای نقش می کند.
اهمیت نقش خانواده در فرزندان
نفوذ والدین در کودکان تنها محدود به جنبه های ارثی نیست، بلکه در آشنایی کودک با زندگی جمعی و فرهنگ جامعه نیز خانواده نقش مهمی را ایفا می کند موقعیت اجتماعی خانواده، وضع اقتصادی آن، افکار وعقاید، آداب و رسوم، ایده آل ها، آرزوهای والدین و سطح تربیت آنان در رفتار کودکان نفوذ فراوان دارد.
دوره ابتدایی و نقش پذیری در آن
العِلمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقشِ فِی الحَجَرِ
(درس خواندن و یادگیری در کودکی مانند نقش برسنگ است)
هر که در خردیش ادب نکنند / در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تَر را چنان که خواهی پیچ / نشود خشک جز به آتش راست(سعدی)
یکی از دوره های مهم هر نظام آموزشی در جهان،دوره ی ابتدایی است ؛ دوره ای که رشد و تربیت و تکوین شخصیت کودکان تأثیر به سزایی دارد. این دوره را دوره ی تأدیب، خلاقیت، بروز استعدادهای عمومی و کودکی گفته اند.
دبستان عبارت است از
نقش ارتباط در اولین جایگاه تربیت
یکی از نیازهای اساسی والدین و مربیان در امر تربیت و پرورش اخلاقی کودکان، برقراری ارتباط سالم با آن هاست. ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینه رشد و پرورش اخلاقی نونهالان است. اساس تربیت سالم نونهالان جامعه، بستگی کامل به سلامتی خانواده دارد و سلامتی خانواده مستلزم ارتباط سالم بین اعضای خانواده است.
بیان مسئله وظایف خانواده ها در خصوص وضعیت تحصیلی فرزندان دبستانی خود
خانواده در خصوص وضعیت تحصیلی فرزندان دبستانی خود وظایفی به عهده دارد که چند مورد آن به شرح ذیل می باشد:
عوامل موثر بر یادگیری و وظایف خانواده ها
بسیاری از والدین علاقه مندند در خصوص یادگیری و عواملی که یادگیری را ممکن و یا میزان آن را افزایش می دهد مطالبی بدانند. حتی دانش آموزان مایلند بدانند که چگونه و تحت چه شرایطی یادگیری بهتر صورت می گیرد و آنان چگونه می توانند از زمانی که در اختیار آن هاست، به مطلوب ترین صورت برای یادگیری بیشتر در زمینه ی مورد علاقه ی خود استفاده کنند.
تمامی برنامه های درسی و تمامی تلاش های معلمان به قصد ایجاد رفتار یا نگرشی خاص در افراد صورت می پذیرد ویادگیری پایه و اساس چنین روش ها، رفتارها و نگرش هایی است. یادگیری مهم ترین روش کسب رفتارهای مطلوب است که عواملی مانند آمادگی، تجربیات قبلی، فعالیت دانش آموز نقش محرک های درونی و بیرونی و معلم در آن تاثیر دارد.
گرد آوری اطلاعات ضرورت ارتباط خانه و مدرسه
خانه و مدرسه در انجام وظایف تربیتی مکمل یکدیگرند خانه مدرسه ی اول فرزند و مدرسه، خانه دوم اوست و اگر این دو نهاد روش ها و برنامه های هماهنگ نداشته باشند، در روند رشد کودک اختلال به وجود می آید. دو نهاد خانه و مدرسه نقش اساسی در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان دارند.
بین روش ها و منش های خانه و مدرسه باید همسویی و تشابه وجود داشته باشد و یکی از این دو کانون، کار دیگری را خنثی نکند، بلکه به عنوان دو جریان همدل و مکمل عمل کنند. مدرسه باید پیشاهنگ ارتباط با خانه باشد و با روش های گوناگون اسباب مشارکت فکری اولیا را در امر تعلیم و تربیت فرزندانشان فراهم کند.
روش های برقراری ارتباط میان خانه و مدرسه والدین وظیفه دارند به طور مرتب با مدرسه ارتباط داشته باشند و با کسب اطلاعات کافی از وضع درس و اخلاقی دانش آموزان تصمیم معقولی برای مشارکت در تربیت اتخاذ کنند.
در برقراری ارتباط باید به چند نکته ی اساسی توجه کرد:
حد و تعداد دفعات حضور در مدرسه را نحوه و میزان رسیدگی به وضع دانش آموزان معلوم می کند. گاهی معلمین جلساتی را در زمان های مختلف تشکیل می دهند و از والدین دعوت به عمل می آورد. حضور مرتب در این جلسات ضروری است و به هماهنگی اولیا و مربیان کمک می کند.
همکاری خانه و مدرسه در امور آموزش دانش آموزان
همکاری والدین با مسئولان مدرسه در دوره ی ابتدایی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است. می توان گفت بعد اصلی همکاری این دو را همکاری در مسائل آموزشی و پرورشی تشکیل می دهد.
نخستین نکته اینکه والدین باید نسبت به پایه تحصیلی و عناوین دروس فرزند خودشان اطلاع کافی داشته باشند و با مطالعه مقدمه و مطالب آغازین کتاب های درسی آگاهی نسبی بدست آورند. گاهی در بحث های مقدماتی کتاب های درسی نکاتی درج می گردد که مطالعه ی آن ها برای والدین ضروری است.
شناخت نقاط ضعف درسی دانش آموز و همفکری برای آن ضرورت دیگر ارتباط خانه و مدرسه است. پس از گذشت چند هفته از سال تحصیلی می توان در وضع درسی دانش آموز تامل کرد و نقاط ضعف و قوت او را شناخت.
مطلب دیگرتوجه والدین و معلمان به ویژگی های روانی کودکان و ارتباط آن با پیشرفت تحصیلی آنان است. به عنوان مثال کودکان نیاز به جلب توجه و ابراز خود دارند. آن ها علاقه مند هستند که حاصل کار خودشان را عرضه کنند و بدین وسیله این نیاز در آنان تامین و ارضا شود.
این نیاز در دوران مدرسه از طریق ارایه حاصل کارهای خود در امور درسی جلوه گر می شود. مثلا ممکن است کودکی نقاشی بکشد و آن را نزد پدر و مادر خود بیاورد و ارایه دهد. در مقابل این عمل والدین باید به آن توجه کنند و کودک را مورد تشویق قرار دهند. احتیاج به هدف نیاز دیگر کودک است. اگر کودک بداند که درس را برای چه هدفی می خواند و آثار و نتایج هر یک از مواد درسی به او تفهیم شود علاقه اش به درس خواندن افزایش پیدا می کند.
همکاری خانه و مدرسه در امور رفتاری دانش آموزان
ترس از مدرسه یکی از رفتارهای کودک در دوره دبستان، مخصوصا در پایه اول ابتدایی است. علل مختلفی ممکن است این رفتار را به وجود آورند. گاهی ممکن است دورشدن از خانواده، به ویژه مادر باعث ترس شود، چون در دوره ابتدایی، رابطه عاطفی کودک با خانواده بسیار قوی است و او مایل نیست از پدر و مادر جدا شود.
ترس از مدرسه و غیبت از مدرسه، هم معنا نیستند. ترس از مدرسه با نوعی دل زدگی و تنفر از مدرسه همراه است، ولی غیبت از مدرسه همراه با چنین حالت عاطفی نیست، بلکه به علل مختلف ممکن است کودک در طول سال تحصیلی چند دفعه در کلاس درس خود حضور پیدا نکند و این امر باعث عقب ماندگی تحصیلی او شود. گاهی ممکن است بیماری کودک موجب غیبت شود.
هرچند بیمار شدن دلیل موجهی برای غیبت است، ولی بعضی از مادران به دلیل یک سرما خوردگی یا سرفه و یا خس خس کردن خفیف، مانع از رفتن فرزندشان به مدرسه می شوند، در حالیکه او را همراه با خود به بیرون می برند!
در چنین خانواده هایی گاهی با یک سردرد جزئی، از رفتن کودک به مدرسه ممانعت می شود و گاهی نیز تشویق می گردد که وی علایم یک بیماری را بزرگ تر از آنچه هست، نشان دهد. علت دیگر غیبت از مدرسه، ممکن است کار کردن باشد.
بعضی خانواده ها از این بابت شکایت دارند که چرا فرزندشان در منزل، به پرسش ها به خوبی پاسخ می دهد، ولی در مدرسه نمره کمی از معلم می گیرد. به عبارت دیگر کودک توانایی هایی دارد و درس را نیز به خوبی خوانده است، ولی در اثر عواملی قادر به ابراز توانایی های خود نیست.
گاهی شلوغی کلاس و زیاد بودن عده دانش آموزان مانع از این می شود که معلم بتواند با آن ها ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کند و با شنیدن پاسخ های یک دانش آموز و ارائه توصیه های لازم، از توانایی های او آگاهی پیدا کند و در نتیجه درباره وی به نحو مطلوب داوری نماید.
گاهی هم شلوغی مانع نیست، بلکه معلم روابط انسانی مناسبی با کودک برقرار نمی کند و در نتیجه فضای مناسب برای ابراز وجود و ارایه پاسخ های لازم برای دانش آموز به وجود نمی آید. به عبارت دیگر در اثر فقدان روابط عاطفی سالم، توانایی کودک پنهان می ماند و ممکن است او را به عنوان شاگرد تنبل معرفی کند. ممکن است تحقیر دانش آموز توسط همکلاسی ها موجب اختلال عاطفی در او شود و نتواند در یادگیری مطالب موفقیت به دست آورد و یا آموخته های خود را به خوبی عرضه کند.
گاهی دانش آموزانی که با لهجه متفاوت از دانش آموزان دیگر صحبت می کنند و یا لباس ویژه ای می پوشند، در میان دانش آموزان دیگر احساس غربت می کنند و از جهت عاطفی امنیت خود را از دست می دهند. هرجا که نیازهای عاطفی کودک تامین گردد، برای مطالعه و یادگیری ترغیب می شود و هرجا اختلالات عاطفی پیدا شود، علاقه به درس و یادگیری در او تضعیف می گردد.
موانع مشارکت اولیا در مدرسه
چنانچه مشارکت را گذر از تفکر سنتی اداره ی امور به حساب آوریم، بدیهی است برای تحقق آن دشواری هایی وجود داشته باشد. مشارکت نگاه قدرت طلبانه و ساختارهای سنتی اداره را به مبارزه می طلبد بنابراین طبیعی است خود این ساختارها از جمله موانع اصلی مشارکت به حساب آیند.
موانع مشارکت اولیا در امور مدرسه در قالب انجمن اولیا و مربیان را می توان از دو منظر مورد توجه قرارداد.
1- موانع مشارکت اولیا از سوی مدرسه
2- موانع مشارکت از سوی اولیا
موانع مشارکت از سوی مدرسه
در هر مجموعه ای مدیر به عنوان اثر گذار ترین عامل در موفقیت آن در دست یابی به اهداف قلمداد می شود.
از این رو نگاه مدیر مدرسه به انجمن اولیا و مربیان و مشارکت اولیا در امور مدرسه نقش اساسی در نزدیکی یا دوری اولیا به مدرسه ایفا می کند.
نگاه مشارکت جویانه ی مدیران موجب استفاده ی مطلوب از ظرفیت های اولیا می گردد و آن ها نیز با نگاه خدمت به فرزندان خویش با مدرسه ارتباط صمیمی برقرار نمو ده، در رفع موانع و مشکلات آموزشی و پرورشی، از هر گونه اقدامی دریغ نمی کنند. بر عکس، نگاه منفی مدیران به مشارکت اولیا موجب فاصله گرفتن آن ها از مدرسه می شود و عملاً حل مسایل و مشکلات آموزشی و پرورشی مدرسه به آسانی صورت نمی گیرد.
به طور خلاصه موانعی که از سوی مدرسه بر سر راه مشارکت اولیا در امور ایجاد می شود، به قرار زیر است:
عدم مشارکت اولیا در امور مدرسه به عوامل متعددی بستگی دارد که از جمله ی مهم ترین آن ها عوامل فرهنگی و اجتماعی و عدم آگاهی اولیا نسبت به حقوق خویش است.
بسیاری از اولیا معتقدند که مسئولان مدرسه ارزشی برای عقاید و نظریا ت آموزشی و پرورشی آن ها قایل نیستند. بسیاری از اولیا نیز تعلیم و تربیت را وظیفه ی دولت می دانند و هر گونه مسئولیتی در این زمینه را از خود سلب می کنند. برخی به تجربه دریافتند که مسئولان مدرسه از طریق انجمن اولیا و مربیان مدرسه تنها نگاه اقتصادی به آن ها دارند و در دیگر امور هیچ حقی برایشان قایل نیستند.
عواملی از این نوع و عدم آگاهی اولیا نسبت به حقوق خویش و فرزند خود موجب گردیده است که ارتباط اولیا و مربیان از انسجام لازم برخوردار نباشد. در نتیجه ی این امر عدم موفقیت لازم در تعلیم و تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان بوده است.
به طور خلاصه برخیموانع مشارکت از سوی اولیا عبارتند از:
نتیجه گیری
رابطه خانه و مدرسه تعاملی دوطرفه است. هر دو نهاد تربیتی باید به نقش خود عمل کنند تا تعلیم و تربیت ثمربخش شوند. وجود معلمان با صلاحیت در مدارس، خلاء وجود پدر و مادر را پر نمی کند و وجود والدین توانا و قابل نیز نمی تواند جای مدرسه را بگیرد.
همکاری و هماهنگی این دو نهاد مهم در یک برنامه واحد و منسجم می تواند ثمربخش باشد. شکل گیری شخصیت و چگونگی رشد روانی کودکان بیش از همه در گرو عملکرد خانه و مدرسه است.
این دو نهاد اجتماعی است که بزرگترین مسئولیت را در رشد و تکامل شخصیت کودکان برعهده دارند. وقتی که رفتار معلمان و اولیای مدرسه و نیز رفتار پدر و مادر و اولیای خانواده باموازین تعلیم وتربیت و روانشناسی کودک و رشد او مطابقت نداشته باشد، سلامت روانی و اجتماعی کودکان به مخاطره می افتد. پس در پرتو همدلی وهمسویی این دونهاد مهم آموزشی و تربیتی یعنی خانه و مدرسه، بسیاری از مشکلات و تنگناهای نظام تعلیم وتربیت حل خواهد شد.
راهکارهای افزایش مشارکت اولیا در مدرسه
برای مشارکت اولیا در امور مدرسه، تدوین راهبردی مبتنی بر سازمان دهی و اتخاذ سیاست ها و خط مشی هایی که بتواند مشارکت حد اکثری اولیا را به دنبال داشته باشد، از اهمیت و ضرورت خاص برخوردار است. البته سیاست مشارکتی باید با سیاست های تغییر نگرش مدیران و اولیا نسبت به برقراری ارتباط با هم افزایش انگیزه در آن ها همراه باشد تا نتایج اثر بخش حاصل شود.
در کنار اقدامات فوق برخی از راه هایی که موجب افزایش مشارکت اولیا می شود عبارتند از: