تبیان، دستیار زندگی
پس از اینکه ابوحامد غزالی بغداد و نظامیه آن را ترک کرد، برادر کوچکتر خود را به جای خویش گذاشت، اما احمد نیز هم مدتی بعد مسند تدریس را رها کرد و در مسیر تصوف نسبت به برادر شور و هیجان بیشتری داشت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز با یار مگو

برادران غزالی (بخش دوم / احمد غزالی)


پس از اینکه ابوحامد غزالی بغداد و نظامیه آن را ترک کرد، برادر کوچکتر خود را به جای خویش گذاشت، اما احمد نیز هم مدتی بعد مسند تدریس را رها کرد و در مسیر تصوف نسبت به برادر شور و هیجان بیشتری داشت.

را ز با یار مگو

با وجود شهرت ابوحامد غزالی و تاثیری که کتابهای او به خصوص "احیاء علوم الدین" در نشر و ترویج طریقت صوفیه داشت، اما برادر کوچکتر او بیش از خودش در عالم تصوف شهرت و اهمیت پیدا کرد. به طوری که در میان عوام صوفیه کراماتی هم به او نسبت دادند تا مرتبت او را در عالم عرفان برتر از برادرش اوحامد غزالی نشان دهند.

شیخ احمد غزالی که کنیه اش ابوالفتوح و لقبش مجدالدین بود بر خلاف آنچه در برخی از روایات آمده است نه امی  بود و نه زاهد خانقاه؛ بلکه عالم فقیهی بود با تمایلات صوفیانه که در عین حال وعظ را بیشتر از تدریس دوست می داشت. در فقه به آن درجه رسیده بود که هنگامی که برادرش امام غزالی، بغداد را به بهانه سفر حج ترک کرد، او را به عنوان نایب خود در نظامیه بغداد به تدریس گماشت. با این حال او مدتی بعد تدریس در نظامیه بغداد را رها کرد و به وعظ و سیاحت و صحبت یا مشایخ صوفیه پرداخت. او که مثل سایر وعاظ غالبا در مسافرت بود ظاهرا بیشتر در ری و قزوین و همدان زندگی می کرد و گه گاه به بغداد می رفت و مجالس وعظ او هم فوق العاده مورد توجه و ازدحام مردم عام می شد.

مجموعه ای از مجالس وعظ او در بغداد به وسیله صاعدبن فارس اللبانی تدوین شد که بالغ بر هشتاد و سه مجلس می شد و در دو جلد تدوین شده است.

نمونه ای از سخنان وی در این مجالس، در کتاب "المنتظم" ابن الجوزی هم نقل شده است و غالبا مشحون (انباشته شده) است از سخنان بلند، گستاخانه و شطحیات.

از جمله اینکه در مجلسی با شور و هیجانی نظیر آنچه از حلاج نقل است، گفت:  مسلمانان، پیش از این شمای را به خدا دعوت می کردم اکنون شما را از او برحذر می دارم. به خدای که نه هیچ زناری بسته شد الا به دوستی او و نه هیچ جزیه یی پرداخته شد الا به عشق او.

در سخنان شیخ احمد غزالی برخی نکات دیده می شود که رنگ تعالیم حلاج را دارد.

معروفترین اثر شیخ احمد غزالی " سوانح العشاق" نام دارد و این اثر آنچنان در بین صوفیه شهرت یافت که دو شاعر بزرگ، عراقی و جامی دو اثر لمعات و لوامع خود را به همان سبک تصنیف کردند.

در بین سایر آثارش جدای از "لباب الاحیاء"، که خلاصه ای از احیاء علوم الدین برادرش امام غزالی است، احمد غزالی آثار متعددی به دو زبان فارسی و عربی دارد.

یک رساله به نام " بوارق الالماع" در باب سماع به او منسوب کرده اند.

یکی از خصوصیات بارز شیخ احمد نسبت به برادرش این است که او اگرچه همانند برادر فقیهانه در مساله ای وارد می شود اما طرز خروج او صوفیانه است. او در این رساله تا حدی مثل برادرش، از روی مبادی فقها سخن می گوید و استناد به آیات و اخبار دارد، اما سماع را برای اهل عرفان در صورت حصول شروط زمان و مکان مناسب نه فقط جایز بلکه واجب می داند.  او سماع را وسیله ای قوی می داند در تصفیه روح و تعالی به مدرکات عالی.

معروفترین اثر شیخ احمد غزالی " سوانح العشاق" نام دارد و این اثر آنچنان در بین صوفیه شهرت یافت که دو شاعر بزرگ، عراقی و جامی دو اثر لمعات و لوامع خود را به همان سبک تصنیف کردند.

احمد غزالی رساله ای هم به نام "التجرید فی کلمه التوحید" دارد و ترجمه فارسی "رساله الطیر" برادرش را هم به او منسوب کرده اند.

شیخ احمد در سال 520 در قزوین وفات یافت و در همانجا دفن شد اما نفخه روحانی او در همدان به "عین القضات" همدانی رسید و باعث شوریدگی و شیدایی او شد.

با دل گفتم كه را ز با یار مگو

زین بیش حدیث عشق زنهار مگو

دل گفت مرا كه هان دگر بار مگوی

تن را به بلا سپار و بسیار مگوی

***

نیكوی دیگر است و معشوقی دیگر. كرشمه حسن دیگر است و كرشمه معشوقی دیگر.  كرشمه حسن را روی در غیری نیست و از بیرون پیوندی نیست.  اما كرشمه معشوقی در و دلال و نازه آن معنی از عاشق مددی دارد و بی او راست نیاید. لاجرم اینجا بود كه معشوق را عاشق در باید.

***

عشق به حقیقت بلا است، و انس و راحت در او غریب است. زیرا كه فراق به تحقیق در عشق دویی است و وصال به تحقیق یكی است.  باقی سر بسر همه پندار وصال است نه حقیقت وصال و برای این گفته اند:

بلاست عشق و منم كز بلا نï‌™رهیزم

چو عشق خفته بود من شوم برانگیزم

مرا رفیقان گویند كز بلا پرهیز

بلا دل است، من از دل چگونه پرهیزم

درخت عشق همی پرورم میانه دل

چو آب بایدش ازدیدگان فرو ریزم

اگر چه عشق خوش و نا خوش است اندُه عشق

مرا خوش است كه هر دو به هم برآمیزم

آسیه ترک بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

جستجو در تصوف ایران، عبدالحسین زرین کوب

تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا