تبیان، دستیار زندگی
کمتر کسی است که با ادبیات روسیه آشنا باشد و نام آنا‌ اخماتوا را نشناسد. او یکی از تاثیرگذارترین شاعران روسیه است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آکمه‌ایسم در روایت

بررسی عناصر روایی در اشعار «آنا آخماتوا»

آکمه‌ایسم در روایت

کمتر کسی است که با ادبیات روسیه آشنا باشد و نام آنا‌ اخماتوا را نشناسد. او یکی از تاثیرگذارترین شاعران روسیه است. در ایران هم نخستین‌بار در سال 1353 اشعار او طی گزیده‌ای توسط عبدالعلی دستغیب به فارسی برگردانده شده و پس از آن‌ مترجمان دیگری ‌چون احمد پوری، احمد اخوت، محمد مختاری و سیروس طاهباز آثار او را به فارسی برگرداندند و فارسی‌زبانان را به جهان شعر او مهمان کردند.

آنا آخماتوا با نام اصلی آنّا آندرییوا گارینکو شاعر و نویسنده روس، یکی از بنیان‌گذاران مکتب شعری آک‌‌مه‌ئیسم١ اوج گرایی است. جایگاه شعر او در جهان به‌گونه‌ای است که امروز او را به‌عنوان یکی از سه‌رأس مثلثی می‌شناسند که ماندلشتام و مایاکوفسکی رأس‌های دیگرش را تشکیل داده‌اند. در مجموع او را یکی از بزرگترین شاعران روسیه در قرن بیستم دانسته‌اند.

به اعتقاد من نوعی شباهت میان لحن شعرهای آنا اخماتوا و مایاکوفسکی وجود دارد البته شاید هم به جهت شباهت لحن مترجمان آثارشان باشد (از آنجایی‌که با زبان روسی بیگانه هستم شاید اظهار‌نظر درستی نباشد) البته بسیاری نیز به‌دلیل اینکه آنا اخماتوا ساده و طبیعی می‌نوشته است نظم‌پردازی‌اش را قابل مقایسه با شاعران معاصری چون مارینا تسوه تایوا و ودلادیمیر مایاكوفسكی دانسته‌اند.

اگر روایت را داستانی در یک قالب ساختاری بدانیم این ساختار می‌تواند به‌شکل اشکال مختلفی مانند شعر نمود یابد. گاهی داستان را هم‌ارز با روایت می‌دانند بنابراین برای بیرون کشیدن عناصر روایی یک شعر ناگزیر به استفاده از مشترکات آن با داستان هستیم. مواردی نظیر توصیف‌ها، شخصیت‌ پردازی، زاویه دید و...

از آنجا که در روایت جنبه‌ی توصیفی آن اهمیت بیشتری نسبت به جنبه تحلیلی آن دارد بنابراین در آثار آنا اخماتوا نیز این جنبه‌ی توصیفی پررنگ جلوه می‌کند توصیف‌ها در آثار آنا اخماتووا توصیف‌هایی مکانی و زمانی است شبیه آنچه در داستان روی می‌دهد. البته این شیوه در ادبیات روسیه رایج به‌نظر می‌رسد مانند نمونه‌های زیر توصیف‌ها به‌دقت و در نهایت دقت صورت گرفته است همان‌گونه که در ادبیات رئالیسم یا رمانتیسم‌ها صورت می‌گرفته است.

گورستان، خرابستان، و ساحل،

آنجاكه رود سرد و آبی می‌درخشد.

خانقاهی بیا بیا: «مرا گفت

ابلهی را برای ازدواج پیدا كن»

از آنگونه است كه شاهزادگان می‌گویند، می‌دانم،

از آنجاکه در روایت جنبه‌ی توصیفی آن اهمیت بیشتری نسبت به جنبه تحلیلی آن دارد بنابراین در آثار آنا اخماتوا نیز این جنبه‌ی توصیفی پررنگ جلوه می‌کند توصیف‌ها در آثار آنا اخماتووا توصیف‌هایی مکانی و زمانی است شبیه آنچه در داستان روی می‌دهد.

در توصیف‌های زمانی نیز این نکته حائز اهمیت است که تأکید بر زمان در نهایت شاعرانگی اثر است

شمع دوم

دارد به پایان می رسد، و بانگ كلاغ‌ها

اكنون از نزدیك طنین می‌افكند.

***

هوا چگونه است- تندر می‌آید یا یخبندان می‌شود؟

اینك، پنجره‌ها یكسره بسته می‌شوند.

***

اینست واپسین آواز، دیدار آخر.

به خانه‌ات نگریستم، یكسره تاریك.

تنها شمع‌های اتاق خواب با لرزشی می‌سوختند.

استفاده از شیوه‌های زیبایی سخن در آثار او بسیار زیاد است و شاید همین تأکید اوست که آثارش را جهانی کرده است آنقدرکه پس از ترجمه هم اثر زیبایی‌اش را حفظ کرده است و می‌توان کاربرد آرایه‌ها را دید. انتخاب‌هایی که به زیبایی هرچه تمام‌تر صورت گرفته است. گرچه پس از ترجمه ما فقط بخشی از آرایه‌های معنوی به‌کار رفته در این اثر را درمی‌یابیم و استفاده از آرایه‌های لفظی اثر بر ما پوشیده باقی می‌ماند. از طرفی از نظر فنی هم آخماتووا مانند سایر شاعران هم‌عصرش در حال شکستن وزن‌های عروضی در شعر بوده است. گرچه او پا را از حد مجاز نحوی دستور زبان روسیه فراتر نگذاشت اما روشی را برقرار کرد که معمولاً به‌عنوان «روش آخماتووا» پذیرفته شده ‌است و به تعبیری «ترکیب دوهجایی‌ها و سه‌هجایی‌ها» نام دارد و همچنین از دیگر کارهای او افزایش دامنه‌ی حد و مرزهای قافیه‌ای بوده است و آن‌چه را قبلاً قافیه‌ی آزمایشی می‌نامیدند او تثبیت کرد. درک ظرایف موسیقیایی شعر آخماتووا فقط با دانستن زبان روسی و شنیدن آن امکان‌پذیر است و ترجمه‌ی آن به زبان‌های دیگر بسیار دشوار و شاید محال باشد.

بركه‌ی نقره‌ای مات می‌درخشد-

یا

و همان‌گونه كه دود كاهلانه پخش می‌شود،

زوزه‌های غم‌افزا برفرازش آواز می‌خوانند:

«آه، سپاسگزار سپهرها باش -سرانجام

نخستین‌بار تنها با دلبندت به‌سر می‌بری»

راوی بیشتر آثار «اول شخص» است شیوه‌ای که معمولاً برای تاثیرگذاری بیشتر و همراهی مخاطب به‌کار برده می‌شود. انتخاب این زوایه‌دید در شعر زاویه‌ی دید مرسومی است. چراکه بنا بر ویژگی‌هایی که این راوی، می‌تواند رفتن به درون شخصیت‌ها راه یابد و با گفتگوهای درونی، احساسات و سایر تکنیک‌ها پیوند مۆثرتری بین خود و مخاطب ایجاد کند. راوی اول‌شخص قدرت بیانگری بیشتری دارد و بسیار برای انواع شعر مناسب می‌باشد برخلاف داستان که ممکن است محدودیت زیادی در بیان اتفاق‌ها داشته باشد چرا؟ در این نوع روایت، سیر حوادث و ویژگی شخصیت‌های دیگر داستان، با قضاوت و مشاهدات یک‌طرفه‌ی راوی، به‌طور منظم و عینی، بیان می‌شود. از سوی دیگر نقطه‌ی قوت راوی اول شخص، این است که در صورت پرداخت دقیق، خواننده می‌تواند لحظه به لحظه با راوی پیش برود و بوسیله درك احساسات شخصیت خود را درون داستان احساس کرده، با او همذات‌پنداری کند و آنا اخماتووا هم استادانه از این روای استفاده کرده است.

هنگامی‌كه هراس درمی‌غلتد و كرخت می‌كند،

چاكُنِباخ*** را به‌خاطر می‌آورم،

اما اینجا مردی پشت سرم می نشیند...

نقشش همسری مشتاق نیست

***

استفاده از تکنیک‌های روایی آنا اخماتووا به ‌شکل بارزی دیده می‌شود گرچه آنا اخماتووا برخلاف مایاکوفسکی شاعری است که شعرهایش در نهایت ایجاز است اما در این نوع شعرها هم روایت اهمیت ویژه‌ای دارد.

پی نوشت:

١. جنبشی در روسیه که از نمادگرائی روئید و واکنشی در برابر عرفان و زبان پر اشاره و کنایه‌ی آن بود. پیروان این جنبش می‌خواستند مجسم بودن و بی‌واسطگی را به‌ زبان شاعرانه برگردانند. (با این شعار که) «گل سرخ را بستائیم که زیباست، نه آن‌که رمز پاکی است.» شعر غنائی لطیف آن‌ها ترکیبی است از واژگان کهن شاعرانه و زبان ساده‌ی روزمره.

منابع:

1.آنا اخماتووا و چشمه‌های گل آلودش‌، آنا اخماتووا، برگردان شاپور احمدی، نسخه اینترنتی

2.شعر بی‌قهرمان، آنا اخماتووا، برگردان شاپور احمدی نسخه‌ی اینترنتی

بخش ادبیات تبیان


منبع: كانون فرهنگی چوك- ‌غزال مرادی