فاجعه ای که تن آدم را می لرزاند
یكى از وظایف نظارتى و مراقبتى دستگاه حكومت این است كه متوجّه مزاحمها باشد. شما فرض كنید در فرهنگ عمومى یك عامل و یك آسیب مهمّى به نام طلاق مثلاً وجود دارد.
حالا اگر چنانچه فرض كنیم در مجموعهى كشور یك تبلیغاتى شروع بشود كه بنیان خانواده را سست میكند و به طلاق مىانجامد، خب شما مجبورید جلوى این را بگیرید؛ یعنى اگر چنانچه میخواهید طلاق در جامعه رواج پیدا نكند، بایستى به این معنا توجّه بكنید؛ یعنى باید جلوى این چیزى كه بهطور طبیعى مردم را، جوان را، دختر را، پسر را میكشاند به بىمیلى به خانواده و بىاعتنایى به كانون خانواده و بىاعتنایى به همسر، بگیرید... بنابراین ما مسئولیّت شرعى داریم، مسئولیّت قانونى داریم در قبال فرهنگ كشور و فرهنگ عمومى كشور.
سخنان فوق را رهبر انقلاب در تاریخ 19 آذر امسال در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کردند. موضوع بحران خانواده و مسائل زناشویی آن قدر جدی است که آیت الله خامنه ای همواره نسبت به آن هشدار می دهند. باور کنید آمارها و خبرهایی که از ازدواج ها و طلاق ها و جمعیت وجود دارند نگران کننده است و مسوولان باید فکری برای این موضوع کنند. رهبر انقلاب در این باره گفتند :" مسئله اختلاط زن و مرد كه اسمش را گذاشتند تساوى - كه متأسّفانه تساوى نیست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگینى است كه وجود دارد و امروز جوامع را و بیشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا كرده و حالا اندیشمندانشان فهمیدهاند كه این مسیر یك مسیرى است كه اصلاً پایان ندارد؛ یعنى همینطور [این] حركت ادامه دارد و سیرىناپذیرىِ طبع انسانى این حركت انحرافى را تا ناكجاآباد خواهد برد - یكى از اصول خودشان میدانند؛ اگر قبول نداشته باشید، شما را طرد میكنند، رد میكنند، مذمّت میكنند؛ یعنى آنها بیشتر از ما، متعصّبانهتر از ما پایبندند به یك چیزهایى كه غیر معقول است. یا از این قبیل كارها، این بالماسكههایى كه در كشورهاى غربى معمول است كه چقدر هم فجایع حاصل میشود كه حالا داستانش سرِ دراز دارد... (در مورد) مسئله آسیبهاى اجتماعى و علل فرهنگى آن كه من اشاره كردم به مسئلهى طلاق، مسئلهى موادّ مخدّر، فسادهاى مالى، مسئلهى جنایت... مسئلهى جمعیّت.
یكى از خطراتى كه وقتى انسان درست به عمق آن فكر میكند، تن او می لرزد، این مسئله جمعیّت است؛ كه من به آقاى دكتر هاشمى هم بهنظرم یك جملهى كوتاهى گفتم، با آقاى دكتر روحانى هم مفصّل صحبت كردیم؛ مسئله جمعیّت را جدّى بگیرید؛ جمعیّت جوان كشور دارد كاهش پیدا میكند. یك جایى خواهیم رسید كه دیگر قابل علاج نیست. یعنى مسئلهجمعیّت از آن مسائلى نیست كه بگوییم حالا ده سال دیگر فكر میكنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتى نسلها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست."
به روابط زن و مرد ایرانی می خندند
اینکه دشمنان ایران از بحرانی شدن وضعیت خانواده ایرانی خوشحال می شوند شکی نیست. آنها با حساسیت بالایی خبرها و آمارهای مربوط به جمعیت و ازدواج و طلاق را دنبال کرده و در رسانه هایشان با ذوق و شوق منتشر می کنند.
مسئله اختلاط زن و مرد كه اسمش را گذاشتند تساوى - كه متأسّفانه تساوى نیست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگینى است كه وجود دارد و امروز جوامع را و بیشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا كرده و حالا اندیشمندانشان فهمیدهاند كه این مسیر یك مسیرى است كه اصلاً پایان ندارد؛ یعنى همینطور [این] حركت ادامه دارد و سیرىناپذیرىِ طبع انسانى این حركت انحرافى را تا ناكجاآباد خواهد برد
به عنوان نمونه چندی پیش مطلبی با عنوان "روابط زن و مرد ایرانی در آستانه تحول" در یکی از رسانه های فارسی زبان اروپایی منتشر شد و به سرعت در سایت های معاند منعکس شد. شاید باور نکنید اما آنها در این مطلب از چند آماری که واقعی هم بود استفاده کردند و چنین مطلبی منتشر کردند:"تحول عظیم اجتماعی در ایران چالشی به مراتب بزرگتر از بحران رابطه با آمریکا است. کوچکشدن خانوادهها، افزایش میزان طلاق، کاهش ازدواج و ورود زنان به بازار کار چهره جامعه را برای همیشه تغییر خواهد داد.همه آمارهایی که این روزها منتشر میشوند، حکایت از تحول عظیم اجتماعی دارند. جامعه شناسان میگویند تغییراتی که امروز جامعه شاهد آن است، برای همیشه چهره ایران را تغییر خواهد داد. تغییراتی که چندان هم خوشنایند "دکترین اسلامی" حاکم نیست." این گزارش غربی برای ادعای خود چند مثال می زند: "کوچک شدن خانوادهها: خانوادههای ایرانی دیگر به بزرگی گذشته نیستند. خانوادههای تشكیل شده از حیث تعداد اعضا دچار تغییر و تحول بنیادی شدهاند. حركت خانوار ایرانی از 5 و 6 نفره در دهه 60 و اوایل هفتاد بهسوی 2 و 3 در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 نشان از تعریف جدید ایرانیان از خانواده دارد. دستخط مشکلات اقتصادی، زندگی شهری و میزان تحصیلات در این تعریف بوضوح دیده میشود.
بزرگشدن کودکان بدون پدر و مادر در روستاها:در بسیاری از مناطق روستایی بهخصوص روستاهای نزدیک به شهرها، مردان و زنان برای یافتن کارهای فصلی راهی شهر میشوند و کودکان نزد پدر و مادربزرگ میمانند. چنین وضعیتی در کنار مشکلات عاطفی، گسستهای خانوادگی را نیز به همراه دارد.
کاهش ازدواج:روند کاهش ازدواج در حالی که از سال 1390 برای نخستین بار رشد منفی نشان داد در سال 91 نیز ادامه یافت. ازدواج درسال 91 به میزان منفی 1 / 5 درصد رسید که این نسبت درنقاط روستایی 9 / 5 درصد بوده است.
افزایش سن ازدواج: مشکلات اقتصادی بویژه بیکاری شدید در میان جوانان و تغییرات ارزشی و هویتی جوانان باعث بالارفتن سن ازدواج به بعد از 25 سالگی شده است. به گفته مدیر کل دفتر اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال سهم ازدواجهای بالای 35 سال برای مردان و بالای 30 سال برای زنان در محدوده زمانی سالهای 84 تا 91 دوبرابر شده است. افزایش طلاق: در طی سالهای 1383 تا 1390 در مجموع 868 هزار و 312 زوج در ایران از هم جدا شدند. میزان طلاق در سال 91 نسبت به سال قبل 6 درصد افزایش یافت.
اینکه دشمنان ایران از بحرانی شدن وضعیت خانواده ایرانی خوشحال می شوند شکی نیست. آنها با حساسیت بالایی خبرها و آمارهای مربوط به جمعیت و ازدواج و طلاق را دنبال کرده و در رسانه هایشان با ذوق و شوق منتشر می کنند. به عنوان نمونه چندی پیش مطلبی با عنوان "روابط زن و مرد ایرانی در آستانه تحول" در یکی از رسانه های فارسی زبان اروپایی منتشر شد و به سرعت در سایت های معاند منعکس شد
طلاق عاطفی: یک نوع خانواده مبتنی بر نوعی طلاق نیز در دهه گذشته رشد زیادی داشته است. طلاق عاطفی به این معنا که زن و شوهر عملا از هم جدا هستند و هیچ رابطهی عاطفی ندارند، اما به دلایل اجتماعی، اقتصادی و یا خانوادگی مثل حمایت از فرزندان با هم زندگی می کنند.
تغییر هویتزنان: نظام ارزشی زنان ایرانی علیرغم همه محدودیتها در سالهای گذشته تغییر کرده است. افزایش چشمگیر زنان تحصیل کرده نگاه آنان به شیوه زندگی سنتی را تغییر داده است. آنان دیگر حاضر نیستند علیرغم تحصیلات عالیه به کنج خانه رانده شوند.
تحولی دیگر: افزایش ازدواج دختران با پسران کم سن و سالتر از خود تحولی جدید است. در 7 / 10 درصد ازدواجهایی که در سال 91 در ایران ثبت شده، سن زن بیشتر از مرد است. جالب اینکه این تحول در روستاها نیز دیده میشود و حتی درصد آن از شهرها کمی بالاتر است. از کل ازدواجهایی که در نقاط روستایی صورت گرفته 11 درصد از کل آمار را این ازدواجها تشکیل میدهند. خانوادههای غیر قانونی: اکنون خانواده در ایران دیگر نهادی متشکل از مرد و زن نیست که عقدنامهی شرعی و قانونی داشته باشند و زن مکلف به تمکین به شوهر باشد. در سالهای اخیر دختران و پسران به زندگی با هم پرداختهاند و به هم تعهد عاطفی دارند، اما رسما ازدواج نکردهاند. این خانوادهها در ایران غیر قانونی هستند."
چه کسی چه کار کند؟
همان طور که ملاحظه کردید موضوع جدی است. موضوع فرهنگسازی به کلیشه تبدیل شده اما حالا مساله دفاع از فرهنگ است. رهبری موضوع دفاع از فرهنگ را مطرح کرده و خواهان توجه مسوولان شده اند. مسوولان نیز وظایف بسیار سنگینی در مورد این آسیبهای اجتماعی دارند. امیدواریم با تغییر و تحولاتی که در سطح کلان مملکت به وجود آمده، این آسیبها مورد توجه قرار گیرد و برای این بحرانها قبل از اینکه تبدیل به فاجعه شود، راهکاری اندیشیده شود. به خدا فاجعه نزدیک است.
محسن جندقی بخش اجتماعی تبیان