تبیان، دستیار زندگی
عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانی است که آثارش دفاع و حمایت کردن از خویشان و مطلق متعلقان است، چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی، یا تعلق وطنی و آب و خاکی، یا غیر آن...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایی که تعصب لازم است!!


عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانی است که آثارش دفاع و حمایت کردن از خویشان و مطلق متعلقان است، چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی، یا تعلق وطنی و آب و خاکی، یا غیر آن...


تعصب

«تعصب» و «عصبیت» یکی از موضوعات اخلاقی است. در اصل از ریشه «عصب» به معنای رگ‌ها و پی‌هایی است که مفاصل را به هم ارتباط می‌دهد.[1] سپس هرگونه ارتباط و به هم پیوستگی را تعصب و عصبیت نامیده‌‌اند.[2]

«عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانی است که آثارش دفاع و حمایت کردن از خویشان و مطلق متعلقان است، چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی، یا تعلق وطنی و آب و خاکی، یا غیر آن... و این از اخلاق فاسده و ملکات رذیله‌ای است که منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعمالی گردد، و خود آن فی نفسه مذموم است. گرچه برای حق باشد. یا امر دینی باشد و منظور اظهار حق نباشد، بلکه منظور غلبه خود یا هممسلک خود یا بستگان خود باشد. اما اظهار حق و ترویج حقیقت و اثبات مطالب حقه و حمایت برای آن یا عصبیت نیست، یا عصبیت مذمومه نیست».[3]

گفتنی است که تعصب غالباً در همان معنای مذموم به‌ کار رفته که مورد نکوهش است.

در بررسی آیات قرآن گوشه‌‌ای از ادعاهای بی‌‌دلیل جمعی از یهود و نصارا را می‌‌بینیم که نتیجه‌‌اش انحصارطلبی و سپس تعصب است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ»؛[4] یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى [نزد خدا] ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند [و بر باطلند]»؛ در حالى‌که هر دو دسته، کتاب آسمانى را می‌‏خوانند [و باید از این گونه تعصب‌ها برکنار باشند].

این آیه شریفه سرچشمه اصلی تعصب را، جهل و نادانی معرّفی کرده است؛ زیرا افراد نادان همواره در محیط زندگی خود محصورند و غیر آن‌‌را قبول ندارند، به آیینی که از کودکی با آن آشنا شده‌‌اند هر چند خرافی و بی‌‌اساس باشد سخت دل می‌‌بندند و غیر آن‌‌را منکر می‌‌شوند.[5]

در روایات نیز از تعصب به عنوان یک صفت مذموم، شدیداً نکوهش شده است؛ که در این فرصت به بیان چند نمونه اکتفا می‌کنیم.

1. امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می‌کند: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّةِ»؛[6] هر کس در دلش ذره‌ای تعصب باشد خداوند او را روز قیامت با اعراب جاهلی مبعوث می‌کند.

دین اسلام مسئله غیرت و تعصب را –چه در اندیشه و چه در رفتار- باطل معرفی نکرده، بلکه اصل آن‌را حفظ نموده است؛ زیرا غیرت ریشه در فطرت انسانی دارد و اسلام هم دین فطرت است. البته در جزئیات تعصب دخالت کرده و فرموده آن‌قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است حق بوده، ولی شاخ و برگی که اقوام به آن داده‌‌اند باطل است

2. امام علی(علیه السلام) بارها روی مسئله تعصب تکیه کرده و مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر داشته و می‌فرماید: «أَمَّا إِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلَى آدَمَ لِأَصْلِهِ وَ طَعَنَ عَلَیْهِ فِی خِلْقَتِهِ فَقَالَ أَنَا نَارِیٌّ وَ أَنْتَ طِینِی‏»؛[7] ابلیس به خاطر ریشه خود که از آتش بود بر آدم تعصّب ورزید، و او را نسبت به خلقتش سرزنش کرد، و گفت: من از آتشم و تو از خاکى.

3. آن حضرت در خطبه قاصعه که آن‌را در شهر کوفه[8] برای برحذر داشتن مردم از تعصبات قومی و قبیله‌ای ایراد کرده بود، به آنها می‌گوید ریشه این تعصب‌ها از شیطان است؛ چرا که اولین کسی که تعصب به خرج داده شیطان بود که  گفت من از آتش هستم و آدم از خاک  است و من زیر بار سجده بر او نمی‌روم.

بنابر این از نگاه امام علی(علیه السلام) ریشه تمام تعصبات نابجا از شیطان است: «پس آتش عصبیت و کینه‌‌هاى جاهلیت را که در دل‌هایتان پنهان است خاموش کنید؛ چرا که این کبر و خودخواهى در فرد مسلمان از خاطره انگیزی‌هاى شیطان و ایجاد نخوت‌ها و فسادها و وسوسه‏هاى او است».[9]

4. «وَ أَمَّا الْأَغْنِیَاءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الْأُمَمِ فَتَعَصَّبُوا لِآثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ فَقالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِین»؛[10] اما ثروت‌مندان ناز پرورده امت‌ها، به نعمت‌هاى فراوان خود تعصب به خرج دادند، و گفتند: «اموال و اولادمان از همه افزون‌‏تر است، و ما را عذابى نخواهد بود».[11]

5. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِیمَانِ مِنْ عُنُقِهِ»؛[12] امام صادق(علیه السلام) فرمود: کسى که تعصب داشته باشند یا برایش تعصب به خرج دهند -در صورتى که به آن تعصب راضى باشد- رشته ایمان را از گردن خویش باز کرده است؛ یعنی از دایره ایمان بیرون می‌رود. اما کسی که دیگری برای او تعصب به خرج دهد؛ چرا از دایره ایمان خارج می‌شود، شاید به جهت رضایت داشتن او به تعصب آن فرد باشد که با او در جزا شریک است. چنان‌که در حدیث آمده است؛ کسی که به کار قومی راضی باشد از آنها به شمار می‌آید: «وَ قَالَ (علیه السلام) الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ [الرِّضَا] الرِّضَى بِه».[13]

برای برحذر داشتن مردم از تعصبات قومی و قبیله‌ای ایراد کرده بود، به آنها می‌گوید ریشه این تعصب‌ها از شیطان است؛ چرا که اولین کسی که تعصب به خرج داده شیطان بود که گفت من از آتش هستم و آدم از خاک است و من زیر بار سجده بر او نمی‌روم

شایان توجه است که تعصب و غیرت در دین و علاقه به قوم و قبیله و کمک و تعاون نسبت به آنها در جایی که حمایت از ظلم نباشد، از تعصبات مذموم نیست. چنان‌که امام سجاد(علیه السلام) در باره پرسش از عصبیت می‌فرماید «سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) عَنِ الْعَصَبِیَّةِ فَقَالَ الْعَصَبِیَّةُ الَّتِی یَأْثَمُ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا أَنْ یَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَیْراً مِنْ خِیَارِ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ لَیْسَ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُحِبُّ الرَّجُلُ قَوْمَهُ وَ لَکِنْ مِنَ الْعَصَبِیَّةِ أَنْ یُعِینَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْم‏»؛[14] عصبیتى که صاحبش به سبب آن گنه‌کار است؛ این است که کسى به سبب آن افراد بدکار از قوم خود را از نیکان قوم دیگر بهتر بداند، ولى تنها دوست داشتن بستگان به معنای عصبیت نیست، بلکه کمک کردن به بستگان برای ظلم و ستم به دیگران از جمله عصبیت است.

بنابر این، دین اسلام مسئله غیرت و تعصب را –چه در اندیشه و چه در رفتار- باطل معرفی نکرده، بلکه اصل آن‌را حفظ نموده است؛ زیرا غیرت ریشه در فطرت انسانی دارد و اسلام هم دین فطرت است. البته در جزئیات تعصب دخالت کرده و فرموده آن‌قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است حق بوده، ولی شاخ و برگی که اقوام به آن داده‌‌اند باطل است.[15]

پی نوشت ها:

[1]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 568، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، 1412 ق؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 602، دار صادر، بیروت، 1414 ق.

[2]. المفردات فی غریب القرآن، ص 568؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 144، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1360 ش.

[3]. امام خمینی، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث)، ص 145 – 146، مۆسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ چهل و چهارم، 1386ش.

[4]. بقره، 113.

[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 406 – 407، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.

[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 308، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم 1407ق.‏

[7]. شریف الرضی، نهج البلاغة، ص 295، هجرت، قم‏، چاپ اول، 1414ق‏.

[8]. کوفه شهری عشایری و قبله‌ای بود؛ بین قبایل و عشایر تعصب‌های عشایری تحریک شده و تعصب‌های جاهلیت و عشایری در زمان علی بروز پیدا کرده بود؛ از این جهت امام علی(علیه‌السلام) خطبه قاصعه را در مذمت عصبیت ایراد کرده است.

[9]. همان، ص 288.

[10] همان.

[11]. سبا/ 35

[12]. کافی، ج ‏2، ص 307.

[13]. نهج البلاغة، ص 499.

[14]. کافی، ج ‏2، ص 308- 309.

[15]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏4، ص 420، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: اسلام کوئست

مطالب مرتبط:

چهره نگاری دو گروه به روایت قرآن

انسان بی غیرت، قلب وارونه است!

دو عامل انحراف خوارج !

دو ویژگی مهم خوارج؟!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.