شبهه: خداوند هر کاری می تواند بکند اما نمی کند!
با توجه به اینکه خداوند قادر مطلق است، حتی در هر شرایط زمانی و مكانی، مردگان را زنده می كند، مثل قضیه حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ آیا از نظر عقلی امكان دارد خدا در یک شرایط خاص جای دو نفر را با هم عوض كند؟
در مبانی خداشناسی هیچ شکی وجود ندارد که خداوند، قادر مطلق است: "اِنَّ اللَّهَ عَلَی كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٍ"[نحل ، آیه77]. ولیکن خداوند، حكیم مطلق هم هست؛ یعنی كارهای بیهوده و بی فایده انجام نمی دهد.
مثلاً در قضیه حضرت ابراهیم كه پرنده های مرده را زنده كرد، حكمتش این بود كه به تقاضای خلیلش جواب مثبت داده تا درجه یقین پیامبرش را بالا ببرد تا با قاطعیت و ایمان بیشتر بتواند مردم را هدایت كند. اما در موارد غیر منطقی؛ مثلاً بیان شود که: آیا خدا قادر است جایگاه دو نفر را با یكدیگر عوض كند؟
اگر مراد این باشد كه در عالم آخرت، پاداش یكی را به دیگری و عقوبت دیگری را به اولی بدهد، هرگز خدا این كار را انجام نمی دهد، گر چه قدرت دارد، ولی چون حكیم و عادل است، هرگز عقوبت دیگری را به گردن غیرش نمی اندازد.
قرآن می فرماید: "ستمكاران دوست دارند تمام آن چه را روی زمین است، مالك باشند و همانند آن بر آن افزوده شود تا آنها را در عوض عذاب الهی فدا كنند (ولی هرگز چنین نخواهد بود. هر كس باید مجازات خود را ببیند)".[زمر، آیه 47]
باز می فرماید: "وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی؛ [انعام ، آیه 164] هیچ كس گناه دیگری را بر دوش خود نمی كشد". و "وَ لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍغ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ؛ [جاثیه ، آیه 22] هر شخصی مجازات اعمال خود را متحمل می شود و به ناحق مجازات نمی شوند".
بنابراین، در دنیا و در قیامت هر كسی مجازات اعمال خویش را می بیند و كسی به جای دیگری مجازات نمی شود. عدالت و حكمت خداوند اقتضا می كند كسی را به جای دیگری مجازات نكند.
اگر مراد از تعویض جای دو نفر این باشد كه روح زید را مثلاً در جسم عمرو قرار دهد و جان عمرو را در جسم زید، اولاً سۆال می شود: برای چه خدا این عمل را انجام دهد؟ حكمتش چه باشد؟ خدا امر لغو و بیهوده ای انجام نمی دهد.
یعنی اینچنین کاری به نوعی از طرف خداوند محال منطقی است در نهایت اگر چنین كاری شد، جسم زید می شود مال عمرو و كالبد عمرو می شود كالبد زید. دیگر نمی توان گفت بدن عمرو را روح زید تصرف كرده و عكس آن، به خاطر این كه انسانیت هر انسانی به روح او بستگی دارد، نه به جسم.
معنای اصطلاحی حكمت
امّا در اصطلاح قرآن و روایات و حكماء و علماء و متكلمان حكمت در مورد خداوند به چند معنا اطلاق شده است
1. حكمت علمی: عبارت است از برترین علم به برترین معلوم كه مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. البته به این معنا، حكمت از علم خداوند و حب الهی به كمال و خیر كه صفت ذاتی است نشأت میگیرد. یعنی خداوند كه كمال مطلق و منشأ خیرات است علم دارد به كمال و خیر خودش، این معنای حكمت علمی است.
چنان كه فخر رازی در این مورد گفته:
ان الحكمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم فالحكیم بمعنی العلیم؛ یعنی حكمت عبارت است شناخت برترین معلومات به واسطه برترین علوم. پس حكیم به این معنا یعنی علیم.[2]
2. استحكام و انسجام در آفرینش و تدبیر جهان (به این معنا كه جهان آفرینش با اتقان و استحكام خاصی آفریده شده و طراح این جهان آن چنان كاردان و حكیم بوده كه هرچیز را به جای خویش به بهترین صورت ممكن قرار داده است.
جهان چون چشم و خد و خال ابروست
كه هر چیزی به جای خویش نیكوست
و آیه كریمه قرآن: «الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ »[3]؛ خداوند كسی است كه هر چیزی را به نحو احسن خلق فرمود.
و هم چنین آیه: «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى»؛[4] خداوند كسی است كه خلق نمود و هماهنگی بخشید و اندازهگیری كرد و راهنمایی فرمود، ناظربه این معنای حكمت است.
علامه حلی معنای یاد شده از حكمت را چنین بیان كرده است: حكمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام كاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حكیم است.[5]
3. پاكی و پیوستگی خداوند از افعال قبیح و ناروا
به این معنا كه خداوند كار زشت و قبیح انجام نمیدهد و این خود به دلیل این است كه عوامل پدید آورنده كارهای زشت و قبیح (كه عبارتند از جهل به زشتی عمل و یا نیاز به آن و یا عجز از انجام ندادن آن است) در خدای تعالی وجود ندارد و خدای بزرگ از این عوامل، پاك و منزه است.
فخر رازی نیز در این مورد گفته است: حكمت عبارت است از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست.[6]
4. غایتمند بودن افعال الهی
به این معنا كه هر فعلی كه از خداوند سر میزند دارای غایت و هدفی است. كار لغو و بیهوده و عبث از خداوند صادر نمیشود كه این معنا چیزی است كه از آن تعبیر به فعل حكیمانه خداوند میشود.
آیه كریمه قرآن كه میفرماید: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلاً»؛ ما آسمان و زمین و آنچه بین آن دو هست بیهوده و لغو نیافریدیم (اشاره به این معنای حكمت دارد).
خلاصه معنای اصطلاحی حكمت: خداوند متعال كه عالم به همه چیز است نظام هستی را به صورت كامل و احسن آفریده، به طوری كه هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینكه كار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاك و مبراست.
و امّا اینكه در بحثهای كلامی معمولا عدل و حكمت با هم آورده میشود، به جهت ارتباط و پیوستگی است كه بین این دو موضوع وجود دارد و گرنه به یك معنا نمیباشند، بلكه معنای حكمت اعم از معنای عدل است چرا كه عدل فقط شامل فعل خداوند میشود.
پی نوشت ها :
[1] . مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژة حكم.
[2] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، ص 192.
[3] . سجده، 7.
[4] . اعلی، 2 و 3.
[5] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، ص 193.
[6] . عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، ص 193.
فرآوری: محمدی بخش قرآن تبیان
منابع:
رهروان ولایت
اندیشه قم