تبیان، دستیار زندگی
﴿ اِنّی بُعِثتُ ِلاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق ﴾ من مبعوث شدم تا مکارمِ اخلاق را تمام کنم . آیا می توان گفت: پیغمبری که برای تمام کردنِ مکارم اخلاق مبعوث شده است، خداوند او را به خاطرِ برخورد بد با فرد فقیر، مورد سرزنش قرار می دهد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا خداوند، پیامبر را سرزنش کرده؟!

شبهه

در آیات اوّلیة سوره عبس، خداوند پیغمبر را به خاطر روی گردانی از فردی نابینا(عبدالله ابن امّ مکتوم) مورد عتاب و سرزنش قرار داده و این نشان می دهد که پیغمبر اسلام معصوم نبوده است بلکه در بعضی از مواقع گناهی انجام می داد که مورد عتاب و سرزنش خداوند قرارمی گرفت.

جواب:

قبل از بیانِ جواب، به دو نکته إشاره می کنیم:

نکتة اوّل : این إشكال در حقیقت متوجّه بعضی از مفسّرینِ أهل سنّت است كه آیات ابتدائی سورة عبس را خطاب به پیغمبر دانسته و این شبهه را درست كرده اند. در بعضی تفاسیر أهل سنّت، در مورد این آیه، چنین نقل شده است: روزی پیغمبر اکرم با تنی چند از بزرگان قریش در گفتگو بود تا آنها را به اسلام دعوت کند ( که بسیار گفتگوی مهمّی بود، چون اگر آنها ایمان می آوردند، یقیناً به تَبَعِ آنان، جمعیتِ بسیاری به اسلام ایمان می آوردند ). عبدالله ابن امّ مكتوم که نابینا و ظاهراً فقیر هم بود، وارد مجلس شد و تقاضا می کرد تا پیغمبر برای او قرآن بخواند و سخن خود را مکرّر تکرار می کرد و آرام نمی گرفت، زیرا دقیقاً متوجّه نبود که پیغمبر با چه کسانی مشغول صحبت است. او آن قدر کلام پیغمبر را قطع کرد تا آنكه حضرت ناراحت شدند و آثار نا خشنودی درچهرة پیغمبر نمایان گشت و در دل گفت: این سران عرب با خود می گویند : پیروانِ محمّد فقط نابینایان و بردگان هستند و لذا از عبدالله روی گرداند و به سخنانش با سرانِ قریش ادامه داد که آیه نازل شد و پیغمبر را به خاطرِ این رفتار مورد سرزنش قرار داد!

نکته دوّم: ما برای درک بهتر جواب، آیات مورد بحث را ذکر می کنیم :

( عَبَسَ وَتَوَلَّى ) چهره درهم کشید و روی گردانید (1) ( أَن جَاءهُ الْأَعْمَى ) چون که نابینا نزد او آمده بود (2) ( وَمَا یدْرِیكَ لَعَلَّهُ یزَّكَّى )  تو چه می دانی؟ شاید او برای تزکیة خودش آمده باشد (3) ( أَوْ یذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى )  یا متذکّر گردد و این تذکّر او را نفع دهد (4) ( و امّا مَنِ اسْتَغْنَى ) امّا آن کسی که توانگری خود را به رُخِ مردم می کشد (5)   ( فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى ) تو ، به او روی خوش نشان می دهی. (6)

امّا جوابِ اشكال:

موردِ خطاب بودنِ پیغمبر اكرم در آیاتِ اوّلیة سورة عبس، با آیات و روایاتی در تضادّ است که ما به آنها إشاره می کنیم :

اوّل: اگر واقعاً سه آیة اوّلِ سورة عبس خطاب به پیغمبر باشد، با آیات بعدی ( یعنی آیة 5 و 6  که می فرماید: آن کسی که توانگری خود را به رُخ مردم می کشد، پس تو به او روی خوش نشان می دهی ) سازگار نیست، چون بر هیچ کس پوشیده نیست که پیغمبر اكرم  هرگز چنین برخوردی را با مال اندوزان متکبّر نداشتند بلکه همیشه از آنها دوری می جستند.

در روایاتِ فراوانی وارد شده كه: پیغمبر حتّی با مشرکین هم با گشاده روئی برخورد می کرد و با همه، خصوصاً فقیران مهربان بود

دوّم: خداوند تبارک و تعالی در آیة 4 سورة مباركة قلم به صورت مطلق

پیغمبر اکرم  را دارای ملکات اخلاقی دانسته و می فرماید: ( إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ) همانا تو اخلاق عظیم و برجسته اى دارى که بر آن مسلّطی.

این آیه أندکی قبل از سورة عبس نازل شده است. آیا می توان به خداوند نسبت جهل داده و گفت : خداوند که پیغمبر را دارای ملکات اخلاقی دانسته، از بعضی از صفات اخلاقی او ( به مانند برخورد او با عبدالله ابن امّ مكتوم در آینده ) مطّلع و با خبر نبوده است و عجولانه حكم به تسلّط اخلاقی پیغمبر داده است؟!

سوّم: خداوند در آیة 159 سورة مباركة آل عمران می فرماید: ( وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ ) اگر سنگدل و خشن بودی، هر آینه مردم از اطرافِ تو پراکنده می شدند. دو نکته در اینجا قابل تامّل است، اوّل این كه : غلیظ القلب به کسی می گویند که محبّتی از خود نشان ندهد. دوّم این كه : کلمة ( لَوْ ) در كلام عرب، دلالت بر منتفی بودن شرط دارد یعنی در آیة شریفه، شرطِ کلام ( عدم محبّت از سوی پیغمبر ) کاملاً منتفی است. با این بیان، موردِ خطاب بودنِ پیامبر در آیات ابتدائی سورة عبس، با این آیه نیز کاملاً در تضادّ است .

چهارم: حدیث مشهور نبوی که می فرماید: ( اِنّی بُعِثتُ ِلاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق ) من مبعوث شدم تا مکارمِ اخلاق را تمام کنم[1]. آیا می توان گفت: پیغمبری که برای تمام کردنِ مکارم اخلاق مبعوث شده است، خداوند او را به خاطرِ برخورد بد با فرد فقیر، مورد سرزنش قرار می دهد؟

از همه این موارد که بگذریم، شما در تاریخ موردی را یافت نمی کنید که گفته باشد پیغمبر اکرم با کسی با لحنِ تند و یا خشن صحبت کرده باشد و با بی توجّهی و روی گردانی به خواستة کسی جواب داده باشد بلکه در روایاتِ فراوانی وارد شده كه: پیغمبر حتّی با مشرکین هم با گشاده روئی برخورد می کرد و با همه، خصوصاً فقیران مهربان بود. [2]

خلاصه جواب : از قرائن داخلی و خارجی سورة مباركة عبس در می یابیم که آن کسی که از عبد الله ابن امّ مكتوم روی گرداند، پیغمبر اکرم  نبوده بلکه فردی از بنی اُمیه بود که نزد حضرت نشسته بود و خداوند در آیاتِ ابتدائی سورة مباركة عبس، آن مرد را از این عمل زشت و ناپسند باز داشت. بنا براین، آیاتِ ذكر شده أصلاً خطاب به پیغمبر اكرم نیست تا كسی بخواهد عصمت پیغمبر را بواسطة آن زیر سۆال ببرد.

حضرت محمد

و در آخر ...

در دنیای امروزی كه بیش از هر زمانِ دیگر، حملات ناجوانمردانه ای توسّط از خدا بی خبران در سرزمین غرب، بر علیهِ رسول اكرم صورت می گیرد، نیاز است تا به شمّه ای از سیرة اخلاقی آن حضرت إشاره كنیم و با حقائقِ زندگی آن بزرگوار، بیشتر آشنا شویم:

غمخوار و همراهِ مردم

غزالی می گوید: رسول خدا از همه مردم بخشنده تر بود . هیچ دینار و درهمى شب نزد او نمى ماند و اگر وجهى زیاد مى آمد و كسى را پیدا نمى كرد كه آن مبلغ را به او برساند، به خانه نمى رفت تا آن را به نیازمندش برساند . از بیماران در دورترین نقطة شهر عیادت مى كرد.

با تهیدستان همنشین و با مستمندان هم خوراك مى شد و بر كسى ستم روا نمى داشت. هر كس از او معذرت مى خواست، عذرش را مى پذیرفت. هیچ مستمندى را به سبب بى چیزى و درماندگى اش تحقیر نمى كرد و هیچ شاهى را به سببِ سلطنتش أهمیت نمى داد. براى هر دو در پیشگاه خدا یك نوع دعا مى كرد.

در میدان نبرد به او عرض كردند: یا رسول اللّه! چرا دشمنان را نفرین نمى فرمائید؟ فرمود: همانا من براى رحمت و هدایت مبعوث شده ام نه براى نفرین. از قُوتِ سالانة خود به فقراء مى پرداخت و چه بسا كه خود پیش از پایان سال به همانچه كه به فقراء بخشیده بود، احتیاج پیدا می كرد.

بر خلافِ رهبرانى كه هنگام احساس خطر، اوّل جان خود را از حادثه به در مى‏برند و پا به فرار مى‏گذارند، پیامبر  اکرم در مكّه ماندند و به برخى مسلمانان فرمانِ هجرت به حبشه را صادر فرمودند و به هنگامِ هجرت به مدینه نیز اوّل مسلمانان را فرستادند و بعد خودشان هجرت نمودند.

حضرت على علیه السلام مى فرماید: هرگاه كار بر ما دشوار مى شد و با دشمن رو به و مى شدیم، به رسول خدا پناه مى بردیم و هیچ كس به دشمن نزدیكتر از آن حضرت نبود.

رفتار پیامبر اكرم با همنشینانش دائماً خوشرو و خندان و سهل الخلق و مُلایم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیبجو و مدیحه گر نبود. هر كس به درِ خانة او مى آمد، نومید باز نمى گشت . سه چیز را از خود رها كرده بود : 1- مجادلة در سخن 2- پُرگوئى  3- دخالت در كارى كه به او مربوط نبود.

سه چیز را در مورد مردم رها كرده بود: 1- كسى را مذمّت نمى كرد. 2-كسی را سرزنش نمى كرد. 3- از لغزش ها و عیوب پنهانى مردم جستجو نمى كرد.

هرگاه فرد غریب با خشونت سخن مى گفت، تحمّل مى كرد و به یارانش مى فرمود : هرگاه كسى را دیدید كه حاجتى دارد، به او عطا كنید. هرگز كلامِ كسى را قطع نمى كرد تا سخنش پایان گیرد.

ساده زیستی

هر لباسى كه ممكن بود، مى پوشید. گاهى پارچه اى به دور خود مى پیچید و گاهى بُرد مخصوص یمنى و گاهى جُبّة پشمى. هر پوشیدنى اى را كه از راه مباح در اختیار داشت، مى پوشید . بر پشت مركب خود، برده و غیر برده را سوار مى كرد و بر هر مركبی كه ممكنش بود از قبیل اسب و شتر سوار مى شد و گاهى پیاده و با پاى برهنه، طی مسیر  می كرد. هرگز دو نوع غذا مقابل رسول خدا گذاشته نشد مگر اینکه از یک نوع خوردند و نوع دیگر را صدقه دادند.

از آنچه خدا به او داده بود، تنها به مقدار قُوتِ سالانة خود از ساده ترین چیز یعنی خرما و جُو برداشت مى كرد و بقیة آن را در راه خدا صدقه مى داد. اگر خرمایى بدونِ نان به دستش مى رسید، میل مى كرد . اگر شیر بدون نان مى یافت، به آن اكتفا مى كرد. در وقتِ غذا خوردن تكیه نمى داد و روىِ سفره نمى نشست بلكه حوله اى زیر پاهایش مى انداخت .

تواضع

تواضع و فروتنی

پیامبر اكرم سخت متواضع بود. وقتی با أصحاب در مجلسی می نشست، چنان بود كه گویى یكى از آنهاست، به طورى كه شخصِ ناشناسى كه مى آمد، نمى دانست پیامبر  كدام فرد است تا این كه مى پرسید و معرّفی اش می كردند. عاقبت، أصحاب از آن حضرت خواستند به گونه اى بنشیند كه شخصِ غریب او را بشناسد. این بود كه آن حضرت سكّویى از گِل درست كرد تا روى آن بنشیند.

در پاسخ دادنِ به سخن زیر دستان و افراد تهیدست تكبّر نمى ورزید . در مجالس، هر جا كه جائى برای نشستن بود، مى نشست و برای او بالا یا پائین مجلس فرقی نداشت. بدون شتابزدگى و آرام راه مى رفت، نه از روى تكبّر .

وقتی كسی میهمان او می شد، جامه اش را پهن مى كرد و او را بر روى آن مى نشاند . كسى با او صمیمى نشد مگر این كه تصوّر می كرد از همه كس نزد آن حضرت گرامى تر است . أصحابِ حضرت چون مى دانستند ناراحت مى شود، براى او از جا بلند نمى شدند .

در محیط خانه

پیامبر اكرم  با همة عظمت و موقعیتِ ممتازش، در منزل همراهِ خانواده كار می كرد و به همراه بقیة افرادِ منزل به كارهای خانه می پرداخت.

هیچ گاه پیامبر اکرم از بستر ایراد نگرفت . اگر فرشى مى انداختند، مى خوابید و اگر نمى انداختند، روى زمین مى خوابید .

با دستِ خویش كفشش را وصله مى زد و جامه اش را مى دوخت و از همه با حیاتر بود. به چهرة كسى خیره نمى شد و دعوت آزاده و برده را مى پذیرفت .

هر گاه دخترش فاطمه ( سلام الله علیها ) بر پدر وارد می شد، رسول خدا جلوى پاى دخترش بلند می شد و او را می بوسید و در جاى خود می نشانید.[3]

احترام به أخلاق نیكو

بعد از به وقوع پیوستنِ یکی از جنگهائی که در ایّام هجرت اتفاق افتاد، أسیری که محکوم به إعدام بود را به نزد پیغمبر آوردند .حضرت رو به آن اسیر کرده و فرمود:

جبرئیل به من خبر داد که تو به دیگران طعام   می دهی و از میهمانِ وارد برخود پذیرائی می نمائی و بر پیشامد های ناگوار صبر می کنی و غرامت و بدهکاری که به عهدة افراد قرار گرفته و از پرداخت آن عاجز هستند را می پردازی. من بدین جهت تو را آزاد می نمایم.  شخص أسیر عرض کرد : آیا خدای تو این کارها را دوست دارد ؟! حضرت فرمود : آری . آن شخص بلا فاصله گفت: ( اَشهَدُ اَن لَا اِلهَ اِلّا الله وَ اَنَّکَ رَسُولُ الله ). آری ! قسم به خداوند که هیچ گاه کسی را از کمک مالی خود ردّ نکردم [4].

( اِنّی بُعِثتُ ِلاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق ) من مبعوث شدم تا مکارمِ اخلاق را تمام کنم[1]. آیا می توان گفت: پیغمبری که برای تمام کردنِ مکارم اخلاق مبعوث شده است، خداوند او را به خاطرِ برخورد بد با فرد فقیر، مورد سرزنش قرار می دهد؟

عفو و بخشش

هَبّار ابن أسود از دشمنانِ سر سختِ رسول اكرم بود و از هر گونه آزار و أذیتّی در حقّ پیغمبر و مسلمانان دریغ نكرد. آزار و اذیت او به حدّی بود كه  زینب دختر پیغمبر اکرم  را چنان ترساند که او فرزندی که در رَحِم داشت را سقط کرد.

بعد از فتح مکّه، هبّار ابن أسود نزد پیغمبر  اکرم آمد و بعد از اداء شهادتین، شروع به عذر خواهی کرد و گفت : ای پیامبر خدا! ما مشرک بودیم و خداوند به وسیلة تو، ما را به اسلام هدایت کرد و به برکت تو، ما را از هلاکت رهائی بخشید. اکنون از نادانیِ من و از آنچه از ناحیة من به شما بدی رسیده است، بگذر و مرا عفو کن.

حضرت رسول با خوشروئی به او فرمودند: من تو را بخشیدم و خداوند به تو نیکی فرمود و بدان كه: (الاسلامُ یجُبُّ مَا قَبلَه ) اسلام با آمدنش، گذشته ها را بُرید و کنار گذاشت .[5]

آرى اگر این أخلاق كریمه و این ملكاتِ فاضله نبود، آن ملّت عقب ماندة جاهلى و آن جمعِ خشنِ انعطاف ناپذیر، هرگز در آغوش اسلام قرار نمى گرفتند بلكه همه پراكنده مى شدند. چه خوب است كه این اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى پرتوى از خُلق و خوى پیامبر اکرم مشاهده شود.

خداوند، هم توفیق عمل به رفتار و كردار رسول خدا را به ما عنایت فرماید و هم دشمنان جاهلی كه این زندگی سراسر لطف و رحمت را غیر از این جلوه می دهند، به راه راست هدایت فرماید.

پی نوشت:

1 - روح المعانی ج 3 ص 149/ التفسیر الوسیط ج15 ص 41

2- تفاسیر مجمع البیان و المیزان و نمونه ذیل تفسیر آیات 1 تا6 سوره مبارکه عبس

3- تمام مطلب برگرفته از کتاب راه روشن (ترجمه کتاب محجه البیضاء مرحوم فیض کاشانی)ج4 ص 149به بعد

4- کافی، ج4 صفحه 51(الوافیج6 صفحه 508)

5-سفینه البحار، ج1،ص412

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: پاسخ به شبهات اینترنتی، هادی کردان

مطالب مرتبط:

نگاهى به راهبردهاى ارزشى پیامبر اکرم در مسیر وحدت اسلامى(2)

مهر احمدى

مهرورزی در سیره رفتاری پیامبر اعظم (ص)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.