تبیان، دستیار زندگی
در بخش چهارم از سری مقالات مروری بر دستور زبان فارسی، درباره کلمه و ویژگی هایش صحبت شد، در این مقاله به ادامه مبحث دستور زبان فارسی می پردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلمه در دستور زبان فارسی

(صرف فارسی/ بخش 5)


در بخش چهارم از سری مقالات "مروری بر دستور زبان فارسی"، درباره کلمه و ویژگی هایش صحبت شد، در این مقاله به ادامه مبحث دستور زبان فارسی می پردازیم.

کلمه در دستور زبان فارسی

کلمه فعلی و غیر فعلی:

کلمه بر دو نوع است:

1.      کلمه فعلی: کلمه ای که از ریشه یا ماده فعل گرفته شده باشد. مانند: سازه، آرام، کشش، دانا، راننده، دانشجو

2.       کلمه غیر فعلی: کلمه ای که این چنین نباشد را می گویند، مانند: پدر، ستمگر، گلاب

کلمه فعلی خود بر دو قسم است: کلمه ای که خود فعل باشد، مانند: رفتم، می رود، برو و دیگر اینکه غیر فعل باشد، مانند: دانا و برداشت.

کلمه کوتاه، بلند و بینابین:

کلمه گاهی کوتاه است مانند: "و"

گاهی بلند است مانند: "اجازه داده نشده بود".

و گاهی متوسط است مانند: "کلاهدار".

کلمه زنده و مرده:

یک کلمه ممکن است مرده و یا زنده باشد. زنده بودن کلمه به آن معناست که آن کلمه اکنون رایج است و کلمه مرده یا منسوخ به کلمه ای می گویند که سابق رایج بوده و اکنون به کار نمی رود. مانند: "پُس" به معنی پسر.

برخی از کهن گرایان دوست دارند که کلمات مرده زبان را زنده کرده و آنها را بکار برند، این کار تنها یک تعصب غیر علمی است و سبب نامفهومی و آشفتگی زبان می شود.

کلمه بومی و قرضی(اقتباسی):

کلمات از لحاظ اصل و منشاء بر دو قسم اند:

1.      کلمات بومی: کلماتی که اصلشان در همان زبان است؛ مانند کلمات فارسی تبار درست و رنج

2.      قرضی یا اقتباسی: کلماتی که از زبان های دیگر وارد شده اند؛ مانند کلمات عربی، آرامی، یونانی، فرانسوی، انگلیسی و... در فارسی.

ورود کلمات قرضی در زبان امری طبیعی و سبب تقویت آن زبان می شود به شرط آنکه از حد خارج نشود. بنابراین زبان خالص در جهان وجود ندارد و زبان پاک چیزی جز زبان ناتوان و ناقص نیست. به همین دلیل کسانی که برای پاک کردن زبان از عناصر قرضی و اقتباسی می کوشند به خطا می روند، چرا که از اندیشه ای کهن و غیرعلمی پیروی می کنند.

کلمه از نظر نقش:

کلمه از نظر نقشی که در سخن دارد به دو قسم تقسیم می شود:

1.      کلمه مستقل: کلمه ای که به تنهایی بکار می رود و از لحاظ آوایی، املایی، معنایی و دستوری نیز مستقل باشد؛ مانند: انسان، خورشید، سریع و میرود.

2.      کلمه نامستقل: کلماتی که از برخی جهات مانند جهات املایی و آوایی مستقل و از نظر معنایی و دستوری استقلال ندارند. اینگونه کلمات به خصوص آنهایی که حرفند، اغلب نقش دستوری کلمات یا جمله واره ها یا گروه ها را مشخص می کنند.

ورود کلمات قرضی در زبان امری طبیعی و سبب تقویت آن زبان می شود به شرط آنکه از حد خارج نشود. بنابراین زبان خالص در جهان وجود ندارد و زبان پاک چیزی جز زبان ناتوان و ناقص نیست. به همین دلیل کسانی که برای پاک کردن زبان از عناصر قرضی و اقتباسی می کوشند به خطا می روند، چرا که از اندیشه ای کهن و غیرعلمی پیروی می کنند.

کلمه مستقل بر دو قسم است:

یکی آنکه مقترن بر زمان است که آن را فعل می گویند و در گذشته، حال و یا آینده به وقوع می پیوندد. نوع دیگر آن مقترن بر زمان نیست و به چهار گروه 1. اسم، 2. صفت، 3. قید و 4. صوت تقسیم می شود.

کلمه نامستقل هم به دو گروه 1. حروف و 2. غیر حروف تقسیم می شود که حروف خود بر چهار قسم است: 1. حرف ربط (پیوند)، 2. حرف اضافه (متمم ساز)، حرف ندا و 4. حرف تفسیر

کلمه از نظر ساختمان:

کلمه از نظر ساختمان به دو گروه تقسیم می شود:

1.      کلمه بسیط: یا نخستین یا یک سازه ای که از یک سازه بوجود می آید، مانند: پدر و مادر

2.      کلمه غیر بسیط: یا دومین یا ثانوی که از بیش از یک سازه بوجود می آید، مانند: کارگر، گلاب

کلمه غیر بسیط خود بر چهار قسم است:

الف) مشتق: کلمه غیر بسیطی که از بنیاد و ضمیمه های اشتقاقی ساخته شده باشد(با پسوند و یا پیشوندهای اشتقاقی)، مانند: ستمگر، دانا

ب) شبه مشتق: کلمه ای که از ضمیمه های صرفی بوجود آمده باشد، مانند: گلها، مردان، میرود که از ضمیمه های صرفی "ها"، "ان" و "می" حاصل شده است.

ج) مرکب: آن است که از کلمه ها یا نیم کلمه ها و یا ترکیب هردو با هم بوجود آمده باشد، بطوری که اجزای ترکیب، خاصیت صرفی یا نحوی یا آوایی یا معنایی خود را از دست داده باشند، مانند: گلاب (مرکب از "گل" و "آب") و یا پرس و جو (مرکب از دو نیم کلمه "پرس" و "جو" و "و").

د) پیچیده: کلمه ای که هم مرکب باشد و هم مشتق؛ مانند: روانشناسی و دادستانی

ادامه دارد.....

آسیه بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشید ورد