تبیان، دستیار زندگی
«درون للوین دیویس» شانزدهمین فیلم بلند برادران کوئن (جوئل و اتان) که ابتدا در اواخر اردیبهشت امسال در جشنواره معتبر کن فرانسه پخش شد و پس از مدتی در جشنواره تلوراید آمریکا هم به نمایش درآمد،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوئل و اتان

درباره کار آخر برادران کوئن و شانس های دراسکار 2014


«درون للوین دیویس» شانزدهمین فیلم بلند برادران کوئن (جوئل و اتان) که ابتدا در اواخر اردیبهشت امسال در جشنواره معتبر کن فرانسه پخش شد و پس از مدتی در جشنواره تلوراید آمریکا هم به نمایش درآمد

جوئل و اتان

«درون للوین دیویس»  شانزدهمین فیلم بلند برادران کوئن (جوئل و اتان) که ابتدا در اواخر اردیبهشت امسال در جشنواره معتبر کن فرانسه پخش شد  و پس از مدتی در جشنواره تلوراید آمریکا هم به نمایش درآمد، زودتر از 16 آذر در آمریکا  و کانادا و 4دی ماه در بخشی از اروپای غربی اکران عمومی نخواهد شد اما از حالا انتظار ها از این فیلم برای فتح شماری از جوایز برتر سال و منجمله اسکار زیاد است. آیا این توقعات  به حق است؟ به جای دادن پاسخی صریح به این سوال اطلاعاتی را ارائه می دهیم و قضاوت را به خواننده های این اسطوره می سپاریم.

متمرکز بر کاراکتری با همین نام با بازی اسکار ایزاک است. او با گیتار زدن و نواختن موسیقی هایی عامه پسند در کلوب های گرین ویچ ویلج که از مراکز گشت و گذار هنرمندان معمولا کم درآمد و در جستجوی شهرت آمریکا است، امرار معاش می کند، او از نظر خودش، یک پا باب (دیلن) نوازنده و خواننده مشهور و قدیمی آواهای folk  در آمریکا است ولی از دیدگاه دیگران چیزی حداکثر در سطح داناوان (دیگر خواننده همین آواها با شهرت و اعتباری بسیار کمتر از دیلن) است. برآورد صحیح تر این است که وی را هنرمندی معمولی در صد اوج گیری در گرین ویچ ویلیج بشمریم. او به شیکاگو می رود تا آخرین گام های تهیه آلبوم جدیدش را که «درون للون دیویس» نامگذاری کرده است بردارد و با عرضه و موفقیت این آلبوم، تبدیل به باب دیلن شود ولی قضایا به همین سادگی ها هم نیست.

این فیلم از کتابی به نام شهردار خیابان مک دوگال نوشته الیجا والد و دیو ون رونک اقتباس شده است اما کاملا مبتنی بر آن نیست و بیش از آن که عین آن باشد، فقط ردها و نشانه هایی دارد. ون رونک از نوازندگان حقیقی این آواها و پاتوق اش گرین ویچ ویلیج بود و کارهای دیلن، جک الیوت و جانی میچل را دوست داشت و در نتیجه قصه اش نه یک داستان صرف بلکه بر اساس وقایع و حقایق این مرکز هنری و آدم های دورو آن است و فقط از تخیل شکل نمی گیرد. خود اسکار ایزاک هم که رل اصلی را در این فیلم برادران کوئن بازی می کند، یک گیتاریست حرفه ای بوده که در سال های اخیر با بازی در فیلم های «درایو» «sucker Punch» و «ما» به آرامی در میان هنرپیشه ها هم جا افتاده است. او با فرستادن یک نوار درباره نحوه کارش با گیتار و نشانگر نواختن موسیقی توسط وی برای برادران کوئن، رل اول این فیلم را گرفت. اتان کوئن معترف است تا قبل از پیدا شدن سروکله اسکار ایزاک، در پیدا کردن هنر پیشه ای برای کاراکتر فوق واقعا مشکل داشتند و رنج ثمر زیادی بوده بودند. کوئن ها از همکاری خود در بسیاری از فیلم هایشان تی. بون . برنت خواستند که موسیقی متن پر ترانه این فیلم را تنظیم و ارائه کند و از مارکوس مامفورد هم تقاضا کردند تعدادی از نواهای سنتی و folk  به کار رفته در این فیلم را به گونه ای از نو تنظیم کند که هم بوی کهنهگی ندهد و هم برای ایزاک جدیدتر و قابل نواختن باشد. حاصل کار فیلمی شسته و رفته است که نه موزیکال است و نه غیر موزیکال و فضای اختصاصی آثار برادران کوئن را دارد و همان قدر متمرکز بر سوژه و آدم های خود است که روی جزییات و مشخصه های محیطی محل های وقوع اتفاقات که جملگی نقاطی واقعی اند تمرکز دارد.

جوئل و اتان

با این اوصاف و به لطف پیشینه مساعدی که جوئل و اتان کوئن در این حرفه و منجمله درآکادمی علوم سینمایی و هنرهای تصویری یعنی نهاد اهدا کننده اسکار دارند، نامزدی این فیلم در چند شاخه این جوایز بسیار محتمل نشان می دهد و یکی از آنها شاخه بهترین بازیگر مرد نقش اول برای خود اسکار ایزاک است. کاراکتر للوین دیویس با بازی او آدم هنرمند اما شوریده ای است که مشغولیاتی ذهنی او را پیوسته از ارائه تمامی توانش در حرفه موسیقی باز می دارد. شاید این کاراکتر دائما با روحیات درونی خودش در حال ستیز باشد و بر این فکر می کند که چرا در برخی زمینه ها توانایی های موسیقایی وی به حدی که می خواسته است، نمی رسد و در این زمینه به خود نهیب می زند. این نهیب ها و هشدار ها، خنده دار، مسخره و در عین حال تراژیک است و نکات نابی را به ذهن بینندگان متبادر می کند  انگار نوعی رمزگشایی  از دنیای پر اسرار موسیقی است. با این اوصاف بعید است آکادمی اسکار ایزاک را کاندیدای مجسمه طلایی بهترین بازیگر مرد رل اول نکند هر چند حضور قوی و مجدد برخی مسن های این حرفه مثل رابرت ردفورد ( در فیلم «همه چیز از دست رفته است» )، تام هنکس (کاپیتان فیلیپس) و بروس درن (نبراسکا) در عرصه رقابت های امسال این احتمال را که او اصلا کاندیدا هم نشود، به وجود می آورد و اگر هم بشود غلبه بر این رقبای بسیار کار کشته را برای ایزاک سخت می کند. این البته فقط یک نوع نگاه به ماجرا است و در سطور بعدی به نگاه های دیگرهم اشاراتی داریم.

کوئن ها هم شاید مثل معمول شایسته نامزدی اسکار برترین سناریوی اورژینال (به رغم الهام گرفتن از کتابی که نامش را پیشتر آوردیم) باشند و کاندیدایی در شاخه بهترین فیلم نیز به این سبب که تعداد نامزد های این رده از 2009 به این سو از 5 به  10  افزایش یافته است. برای آنها توفیقی دور از ذهن نیست.

این فیلم از کتابی به نام شهردار خیابان مک دوگال نوشته الیجا والد و دیو ون رونک اقتباس شده است اما کاملا مبتنی بر آن نیست ....

در نقطه مقابل تریبون برنت و مارکوس مامفورد برای اسکار بهترین ترانه قانونا بدون شانس اند زیرا اکثر ترانه های این فیلم بازخوانی و اجرای مجدد کارهای کلاسیک و موجود سبک فلک توسط این دو هنرمند هستند و به وسیله آنها خلق نشده اند و شاید فقط ترانه، «لطفا آقای کندی» از طیف این گمانه زنی خارج شود ولی این آوا نیز از کاری مشابه خود توسط میکی وودز تاثیر پذیرفته است.

در رل های مکمل نیز کری مولیگان و جاستین تیمبرلیک که به ترتیب همسر و دوست نزدیک کاراکتر للوین هستند. فروغ قابل توجهی دارند اما قدرت انفرادی و وسعت نقش شان به حدی نیست که فراتر از همگان قرار گیرند و صحنه گردان شوند. هنوز جان گودمن پرتجربه هم در قالب بک تاجر شبیه به دکتر جان بیش از آن که یک بازی ادامه دار سزاوار نامزدی اسکار نقش دوم باشد. بیشتر یک نمایش جنبی و نمکین و قطعه ای کوچک از یک نمایش بزرگ است. با این حال در مورد رای دهندگان آکادمی و نظراتشان هرگز نمی توان اطمینان داشت و ممکن است طوری تحت تاثیر روند و شخصیت ها که از این جمع ها، که از این جمع نیز یک نفر نامزد اسکار رل دوم سال 2013 در مراسمی شود که تاریخ برپایی اش اوایل ماه مارس 2014 (دهه اول اسفند 92) است. اعضای آکادمی عادتی دیرینه و معروف در تسلیم شدن برابر عواطف و یا کاراکترهایی دارند که باید دل به حالشان سوزاند و یا بی پناه به خطر می رسند، حتی اگر هنر پیشه های ایفاکننده این نقش ها آدم های ثروتمند و کم مسوولیت و بی خیال هالیوود باشند.

جوئل و اتان

با این اوصاف باید پرسید سقف پیروزی های محتمل برای فیلم «درون للوین دیویس»چیست ودر پاسخ گفت تا قبل از ظهور و شروع نمایش برخی شکارچیان محتمل اسکارهای 2014 مانند «12 سال بردگی» کار آخر برادران کوئن می توانست برای تصاحب اسکارهای اصلی این سال صاحب بخت جدی باشد اما جالا استیو مک کویین خالق «12 سال بردگی» همان قدر اقبال دارد و چند فیلم عمده دیگر سیزون اسکار هم ممکن است عکس العمل هایی فراتر از محاسبات اولیه را موجب شوند. شاید اسکار ایزاک حتی تسلیم پیرمردهایی نشود که قبلا نامشان را آوردیم، اما اینک برای غلبه بر چی وتل اژیو فور بازیگر اصلی فیلم مک کویین مشکل خواهد داشت و اسکار بهترین بازیگر مرد سال مختص او نشان نمی دهد. شاید هم باید امیدوار بود که رای دهندگان آکادمی سنن و سماجت معمول خود را کنار بگذارند و احساسات شخصی خود در حمایت از پیرمردان دوباره درخشان شده ای همچون رد فورد، هنکس و درن را نادیده بگیرند و حق چی وتل اژیو فور را نیز کنار بگذارند و به اسکار ایزاک مستعد برای دریافت مجسمه طلایی برترین بازیگر سال رای بدهند زیرا او نمایشی را در للوین دیویس ارائه داده که هم سرگرم کننده، هم عمیق و روحی است.

«درون للوین دیویس» مثل بسیاری از آثار قبلی برادران کوئن تیره، تلخ و توام با آلام روحی و در عین حال دارای نوعی حس کمیک  است و ادغامی از این رویکردهای متفاوت بدست می دهد که فقط امثال جوئل و اتان کوئن می توانند آن را فراهم آورند. سناریوی فیلم گاه با جان و روح تماشاگر بازی می کند و طراحی صحنه رمانس رمان وقوع اتفاقات (اوایل دهه 1960) را به خوبی می رساند. حاصل کار، اثری هنری است که زمان و تاریخ مصرف ندارد و از همین حالا یک کار ماندگار و شبه کلاسیک معناگرا شده است شاید این در عین حال یک ایراد هم در این فیلم باشد زیرا 3 دهه است که کارهای کوئن ها را با همین اوصاف می بینیم و چون فرقی بزرگ به لحاظ تم و محتوا و جهت با اکثرکارهای قبلی آنان ندارد نو به نظر نمی رسد و رای دهندگان با آن احساس آشنایی قبلی می کنند  این جدید برای فیلمی که است و قرار است فتوحاتی تازه داشته باشد، یک نقصان است. در عین حال می توان استدلال آورد که آکادمی هم هیچ گاه به طور خاص و وسیع به دنبال نو گرایی نبوده و به اصول قدیمی و مورد تایید همیشگی اش وفادار مانده است.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه بانی فیلم / وصال روحانی