تبیان، دستیار زندگی
یکی از مسائلی که جای آن در تدریس دروس مکاسب و رسائل و کفایه خالی است، آشناییِ طلّاب با علمای فنّ و کتب آنها و حتی کتب روایی و عدم اهتمام برخی اساتید به رفع این نقیصه می باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت آشنایی طلاب با میراث فقهی و فقهای شیعه

ضرورت آشنایی طلاب با میراث فقهی و فقهای شیعه
یکی از مسائلی که جای آن در تدریس دروس مکاسب و رسائل و کفایه خالی است، آشناییِ طلّاب با علمای فنّ و کتب آنها و حتی کتب روایی و عدم اهتمام برخی اساتید به رفع این نقیصه می باشد.

یکی از مسائلی که جای آن در تدریس دروس مکاسب و رسائل و کفایه خالی است، آشناییِ طلّاب با علمای فنّ و کتب آنها و حتی کتب روایی و عدم اهتمام برخی اساتید به رفع این نقیصه می باشد.

به عنوان مثال، وقتی مرحوم شیخ در همان ابتدای مکاسب می فرماید: روی فی الوسائل و الحدائق عن الحسن بن علیّ بن شعبة فی كتاب تحف العقول . . .

برخی اساتید به اینکه: در وسائل و حدائق از کتاب تحف العقول نقل شده که . . . اکتفا می کنند و حتی به خود، زحمت بیان نام کامل این سه کتاب را نمی دهند چه برسد به بردن نام مۆلف و توضیح محتوا و سبک کتاب.

چه اشکالی دارد که استاد، هنگام رسیدن به نام وسائل، بگوید: نام کامل آن: تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة‌ و مۆلّف آن: مرحوم محمد بن حسن عاملی معروف به شیخ حُرّ عاملی است که در سال 1104 قمری وفات کرده است یعنی حدود 7 سال قبل از وفات مرحوم مجلسی صاحب بحار الانوار.

چه مانعی دارد که استاد هنگام رسیدن به نام حدائق، بگوید: نام کامل آن: الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة‌ و مۆلف آن: مرحوم یوسف بن احمد بحرانی است که وفاتش در سال 1186 قمری است.

و چه خوب است که وقتی استاد به نام تحف العقول می رسد، بگوید: نام کامل این کتاب، تحف العقول عن آل الرسول – صلی الله علیه و آله - است و مرحوم حسن بن علی بن شعبه حرّانی متوفای قرن چهارم، روایات آن را جمع آوری نموده است.

پرداختن استاد به معرفی اجمالیِ محتوای کتاب نیز بسیار مفید است. مثلاً استاد می تواند درباره کتاب وسائل الشیعه بگوید: این کتاب، حاویِ روایات فقهی اهل بیت است که به ترتیبِ کتابهای فقه، از طهارت تا دیات، باب بندی شده و در بردارنده‌ی حدود 20 هزار حدیث است که مرحوم شیخ حرّ عاملی آن را از کتب اربعه (کافی، فقیه، تهذیب، استبصار) و بیش از هفتاد کتابی که مورد اعتمادش بوده، از جمله کتاب تحف العقول، جمع آوری نموده است که هیچ فقیهی هنگام استنباط فقهی از مراجعه به آن بی نیاز نیست. و مناسب است در همین جا به کتاب مستدرک الوسائلِ مرحوم محدّث نوری اشاره شود که روایاتی که از صاحب وسائل فوت شده، در باب مناسب خودش، ذکر نموده است که به هجده جلد رسیده است! کتاب وسائل در طبع قدیم، 20 و در طبع جدید که نرم افزار جامع فقه نیز بر اساس آن است، به سی جلد بالغ شده است که متأسفانه آدرسهای مکاسب چاپ کنگره، بر طبق طبع 20 جلدی است که مراجعه به منبع را کمی دشوار ساخته است. مثلاً همین روایت اول مکاسب را، در حاشیه، به جلد 12 وسائل صفحه 54 آدرس داده اند؛ در حالی که در طبع سی جلدی و نرم افزار جامع فقه در جلد 17 صفحه 83 است. یعنی باید به جلدهای ذکر شده در پاورقی حدود 5 جلد اضافه کرد تا به طبع جدید رسید.

یا مثلاً هنگام برده شدنِ نام کتاب حدائق و تحف العقول، در مورد محتوا و سبک مۆلّف هر یک، برای طلاب توضیح مختصری داده شود و نیز درباره فقه رضوی و دعائم الاسلام.

همچنین، وقتی به در اولین بحث مکاسب محرمه ( بیع ابوال مأکول اللحم ) برای اولین بار به نام سید مرتضی می رسد، نام کامل این فقیه بزرگوار را برای طلاب بگوید: علی بن الحسین ابن موسى بن محمد بن موسى بن ابراهیم بن الامام موسى الكاظم – (علیه‌السلام) - مشهور به سید مرتضى که از شاگردان شیخ مفید و وفاتش در سال 436 قمری بوده و صاحب کتابهایی از قبیل: «الشافی فی الامامة» و«الذخیرة» و«جمل العلم والعمل» و«الذریعة» و «الإنتصار» و«شرح القصیدة البدیعة» و«الطیف والخیال» و «الشهاب فی الشیب والشباب» و «الغرر والدرر» است. که کتاب فقهی او که شیخ در مکاسب بارها از آن نام می برد، «الإنتصار فی انفرادات الامامیة» است.

واقعاً زشت است که یک طلبه از میراث فقهی و فقهای جلیل القدر بی اطلاع باشد و مثلاً نداند که کتاب حدائق یک کتاب فقهی استدلالی است یا یک کتاب روایی و حدیثی؟ یا سیّد مرتضی از فقهای چه قرنی است و کتاب فقهی معروف او کدام است؟ یا نداند مۆلّف جواهر الکلام کیست و فقط ایشان را با عنوان صاحب جواهر بشناسد!

ممکن است اساتید محترم بگویند: بیان اینگونه مطالب وقت زیادی می گیرد و در نتیجه نمی توانیم مقدار معیّن شده برای محدوده را بخوانیم. عرض می کنم: لازم نیست مثلاً همه‌ ی مطالبِ راجع به وسائل یا سیّد مرتضی در یک جلسه بیان شود. کافی است هر گاه استاد به نام شیخ طوسی، یا سید مرتضی یا کتابِ تذکره علامه حلی یا شرایع محقق حلّی رسید، به بخشی از مطالبی که درباره ‌ی کتاب یا فقیه مورد نظر می داند، اشاره کند و در نتیجه پس از چند ماه، طلاب با همه کتب فقهی و فقهایی که نامشان در مکاسب آمده، آشنایی نسبتاً کاملی پیدا می کنند و چه بسا اشتیاق پیدا کنند که با مراجعه و انس با کتابهای تراجم مفصّلی از قبیل ذریعه‌ی مرحوم آقابزرگ طهرانی یا کتابهای مختصری مانند الکُنی و الألقابِ مرحوم شیخ عباس قمی که در نوع خود بی نظیر است، آشنایی کامل تری با میراث فقهی و فقها پیدا نمایند.

به نظر می رسد وظیفه‌ی اساتید، تنها تفهیم مطالب فقهی و اصولی به طلاب نیست، بلکه باید کاری کنند که طلاب، مشتاق این دو علم شوند. اگر مزه ی فقه را بچشند، لذت آن را با هیچ لذّت مادی عوض نمی کنند؛ همان گونه فقهای ما چنین بودند.

یکی از فامیلهای یزدی ما که طلبه نبود و از یزد به قم برای دیدن اقوام آمده بود، به دیدن مرحوم آیت الله گلپایگانی رفته بود و وقتی برگشته بود با اِعجاب زیادی تعریف می کرد که:

وقتی در محضر ایشان بودیم، یکی از علما وارد شد و یک موضوع فقهی را مطرح کرد و آقای گلپایگانی شروع کردند با او به بحث درباره ی آن موضوع. تعبیر فامیل ما این بود که: دیدم این پیرمرد مثل یک نوجوان 16 ساله شروع کرد به بحث و اشکال و جواب! جوری با شوق و ذوق و اشتیاق بحث می کرد که گویا یک نوجوان است نه یک پیرمرد!

آری فقهای ما اینچنین بودند و لذت علم را چشیده بودند

در کتابی خواندم که از آیت الله سید موسی زنجانی نقل کرده بود که: روزی عقربی مرحوم میرزای بزرگ را گزید، به طوری که صدای ناله ایشان از دور شنیده می شد. شاگردان ایشان برای این که تا حدودی از فکر درد بیرون آید، از علاقه شدید ایشان به مسائل فقهی استفاده کرده و یک فرع فقهی را با ایشان مطرح می کنند. مرحوم میرزا مشغول بحث و جواب شد که حدود 2 یا 3 ساعت طول کشید و در این مدّت درد به کلّی فراموششان شده بود!

اما چگونه می توان طلاب را عاشق فقه نمود، نمی دانم. شاید شرط اول آن باشد که خود استاد این چنین باشد،و گرنه:

ذات نایافته از هستی، بخش     کِی تواند که شود هستی بخش؟!؟


نویسنده:احمدیاسر وافی یزدی

تهیه و تنظیم:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان