تبیان، دستیار زندگی
ملودرام های اجتماعی در سینمای ایران همواره از ارج و قرب بسیار برخوردار بوده و تعدادی از بهترین های سینمای ایران از گذشته تا به امروز را در خود جای داده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«دربند» و نفسی نه چندان عمیق !

نگاهی دیگر به  فیلم" دربند "ساخته ی پرویز شهبازی


ملودرام های اجتماعی در سینمای ایران همواره از ارج و قرب بسیار برخوردار بوده و تعدادی از بهترین های سینمای ایران از گذشته تا به امروز را در خود جای داده است.

دربند

مخاطبان سینمای ایران در دهه های مختلف روی خوش به ملودرام های اجتماعی نشان داده اند كه بدون شك بخش مهمی از آن به كیفیت والای برخی از این آثار بازمی گردد كه بدون شك فیلم «دربند» ساخته پرویز شهبازی در زمره آنها قرار می گیرد.

وی پیش از این در «نفس عمیق» قدم های محكمی را در این راه برداشته و تلاش بسیار برای نزدیك شدن به مرز واقعیت و فاصله گرفتن از خیال منحصر به پرده سینما كرد.

«نفس عمیق» با همه كاستی هایی كه در تماشای چندباره آن در گذر ایام به چشم می آید، قصه یك خطی اش را خوب و درست روایت كرده و مخاطب را با قهرمان هایش همدل می سازد. همین امر ناگزیر مخاطب را اعم از عام و خاص به مقایسه میان «نفس عمیق» و «دربند» كشانده و ضعف های فیلمنامه دومی را بیش از پیش نمایان می سازد.

دختری به نام «نازنین» از شهرستانی نزدیك به تهران برای تحصیل در رشته پزشكی به تهران آمده و با مواجه شدن با معضل پرشدن ظرفیت خوابگاه دانشجویی با بحرانی بزرگ مواجه می شود.

شهبازی تا به اینجا در ایجاد تنش و در بیم و امید ماندن مخاطب موفق عمل كرده اما در ادامه قادر به تكامل بخشیدن به آن نیست.

آشنایی «نازنین» با «سحر» و متعاقب آن همخانه شدنش با او، قهرمان فیلم را از بحران بی سرپناهی به سمت بحرانی بزرگ تر(غرق شدن نازنین در مشكلات پیچیده سحر)سوق می دهد.

بگومگوی «نازنین» با «سحر» نقطه عطف نخست فیلمنامه «دربند» است كه خوب نوشته و اجرا شده است.

اما در نیمه دوم فیلم به یكباره این فضای باورپذیر و روابط میان شخصیت ها جای خود را به هرج و مرجی عجیب داده و تناقض های رفتاری نازنین مخاطب را در بهت و حیرت فرو می برد.

در واقع شهبازی هرچه را كه در نیمه اول فیلم بافته در نیمه دوم رشته كرده و فیلم را به دو پاره كاملا متفاوت تبدیل كرده است.

نازنین در ابتدا شخصیت مستقل و صاحب استقلالی است كه حتی برای تامین هزینه های زندگی اش هم خانواده اش را به دردسر نینداخته و از راه تدریس خصوصی امرار معاش می كند.

اما یك چنین شخصیتی با آن پس زمینه پس از دعوای شدید با همخوانه اش و آشتی پس از آن به یكباره تغییر ماهیت داده و در یك فداكاری باورنكردنی پشت سفته های بدهی سحر را امضا می كند!.

شهبازی بدون توجه به تصویری كه ازكلانشهر تهران ارائه كرده، قهرمانش را وارد مخمصه ای می كند كه مخاطب برای پذیرش آن با مشكلات عمیقی روبروست!.

شهبازی برای پیشبرد داستان خود به شخصیت های فرعی قدرتمندی نیاز داشته كه در این زمینه نیز تا حدود زیادی ناموفق عمل كرده است. جمع دوستانه سحر و الباقی با وجود برخی اغراق ها پذیرفتنی به نظر رسیده و مخاطب را در پذیرش آنها متقاعد می سازد.

در حقیقت موانعی كه بر سر راه قهرمان فیلم (نازنین) گذاشته شده از دل فیلم برنیامده و كاملا تحمیلی به نظر می رسد. در این بین تنها سحر شخصیت باورپذیری داشته و خباثت موجود در رفتارش نیز از جنس واقعیت است. استعاره های كمرنگ به كار رفته در خلق این شخصیت نیز به اصطلاح گل درشت جلوه نكرده و در خدمت نقش قرار دارد.

شهبازی برای پیشبرد داستان خود به شخصیت های فرعی قدرتمندی نیاز داشته كه در این زمینه نیز تا حدود زیادی ناموفق عمل كرده است. جمع دوستانه سحر و الباقی با وجود برخی اغراق ها پذیرفتنی به نظر رسیده و مخاطب را در پذیرش آنها متقاعد می سازد.

در این بین علاقه یكی از آنها (فرید) به نازنین كه سر آخر باعث نجات او از دست سفته های طلبكارش می شود، گنگ از كار درآمده و غیرمنتظره جلوه می كند.

رفتن نازنین سروقت چمدان سحر و دیدن پاسپورت او كه مهر ویزا هم خورده، تیر خلاص شهبازی به فیلم و قهرمانش است. چرا كه نازنین با بلاهتی باورنكردنی پاسپورت را سر جایش گذاشته و از خانه بیرون می رود در حالی كه از قصد سحر مبنی بر فرار از كشور آگاهی دارد.

از اینجا به بعد تمامی بلاهایی كه به سر نازنین می آید اهمیتش را برای مخاطب از دست داده و جلوی همذات پنداری اش با وی را می گیرد. این امر برای فیلمی از جنس «دربند» ضربه مهلكی است كه آسیبی جدی به پیكره آن وارد كرده وخاطره خوبش از فیلم قبلی فیلمساز (نفس عمیق) را نیز خدشه دار می كند.

دربند

با همه اینها آنچه كه دربند را سرپا نگه داشته و مخاطب را تا به آخر در سینما نگه می دارد، كارگردانی استاندارد شهبازی است كه اوج آن را در صحنه بیرون آمدن نازنین از دفتر خدمات توریستی در اواخر فیلم مشاهده می كنیم.

همینطور سكانس پایانی و تصادف شدید اتومبیل فرید كه فیلم هم با آن آغاز شده كه ترانه معروف پدر و پسر با صدای «یوسف اسلام» (كت استیونز) تاثیرگذاری و كوبندگی آن را دوچندان كرده است.

بخش مهمی از موفقیت فیلم «نفس عمیق» به انتخاب بازیگران ناشناخته اش بازمی گردد كه این بار در دربند به شكلی دیگر تكرار شده است.

«نازنین بیاتی» برای ایفای نقش نازنین علاوه بر برخورداری از چهره ای معصومانه، رگه هایی از استعداد بازیگری را هم دارد كه در برخی صحنه های «دربند» به خوبی به چشم می آید.

«پگاه آهنگرانی» هم پس از مدت ها در نقشی به یادماندنی درخشیده و توانسته از نقش های به شدت خنثی این سال هایش فاصله بگیرد.

پرویز شهبازی در همان سكانس آغازین دربند همچنان دلبستگی هایش به «نفس عمیق» را نشان داده و مخاطبش را به آن ارجاع می دهد. اتفاقی كه به خودی خود ضعف به حساب نمی آید اما توقعی را در مخاطب ایجاد می كند كه در پایان كار برآورده نمی شود.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : ایرنا