تبیان، دستیار زندگی
اجر بیشمار و مهم تر از آن، نتایج عمیق و گسترده ای كه از این منظر به سوی جامعه سرازیر می گردد، ائمه(ع) را وادار می كرد كه در آشكار و نهان به مردم خدمت نمایند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عالم دین؛ خادم مردم

اجر بیشمار و مهم تر از آن، نتایج عمیق و گسترده ای كه از این منظر به سوی جامعه سرازیر می گردد، ائمه(ع) را وادار می كرد كه در آشكار و نهان به مردم خدمت نمایند.

اسلام بنای خود را بر محوریت روابط اجتماعی افراد و بسترسازی ایجاد جامعه آرمانی نهاده، تا در سایه آن سعادت فردی انسان نیز تامین گردیده و مسیر حیات طیبه سهل الوصول تر گردد. اساسا انسان بر حسب ساختار وجودی خویش، موجودی اجتماعی است كه بخش بزرگی از هویت خود را در متن اجتماع می یابد. چنین نگاهی به روابط انسانی، موجب شده تا بسیاری از گزاره ها و آموزه های وحیانی قرآن، متوجه تبیین و تفسیر معنا و مفهوم روابط انسانی، جایگاه، اهمیت و قوانین مربوط به آن شود و دقیقا در همین نقطه است كه نوكری و خدمتكاری دیگران، به معنای یك مسئولیت و وظیفه انسانی و طبیعی و تنها راه رهایی از دوزخ فراق و رسیدن به بهشت مطرح می شود.

خدمت به مردم و كوشش در رفع حوائج آنان، در متن فرهنگ دینی ستوده گردیده، تا حدی كه در روایات، دستگیری از دیگران و گره گشودن از مردم، نسبت به برخی اعمال عبادی نظیر حج یا عمره مستحب، از ثواب والاتری برخوردار است.مرحوم كلینی(ره) ضمن نقل روایتی از ابان بن تغلب، این حقیقت را به شكل بسیار زیبایی بیان می نماید: « ابان بن تغلب می‌گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: هرکس خانه خدا را طواف کند، خداوند عزّوجلّ شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناه از او می‌آمرزد و شش هزار درجه به وی عطا می‌فرماید و شش هزار حاجت از او برآورده می‌سازد. سپس فرمودند: «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُۆْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً» گره‌گشایی از کار یک مۆمن، ده برابر این طواف فضیلت دارد!»(1)

اجر بیشمار و مهم تر از آن، نتایج عمیق و گسترده ای كه از این منظر به سوی جامعه سرازیر می گردد، ائمه(ع) را وادار می كرد كه خود در این مسیر پیشقدم شده و در آشكار و نهان به مردم خدمت نمایند. همان گونه كه امام سجاد(ع) بارها ناشناخته در میان كاروان های حاجیان قرار می گرفت، تا به خدمتكاری ایشان مشغول شود و هرگاه شناخته می شد، از آنان جدا و به كاروانی دیگر می پیوست، همچنین امام صادق(ع) در مكه و منی به خدمت خلق مشغول می شد و دمی از آن كناره نمی گرفت. وی شبانه روز خویش را وقف خدمتكاری به مردم كرده بود و هركسی از خوان علم وعملش به مقدار نیازش بهره مند می شد.

در این باره جمیل می گوید: « از امام صادق(ع) شنیدم كه فرمود: المۆمنون خدم بعضهم لبعض قابل جمیل: قلت: وكیف یكونون خدما بعضهم لبعض؟ قال: یفید بعضهم بعضا؛ مۆمنان خدمتگزار یكدیگرند. گفتم چگونه؟ فرمود: به یكدیگر فایده و سود می رسانند.(2) مقام معظم رهبری (حفظه الله) در شرح این این حدیث گهربار می فرمایند : « «مومنین خدمتكاران یكدیگرند، خدم جمع خادم است. یعنی با همین تعبیری كه در فارسی می گوییم خدمتكار، محترمانه اش خدمتكار است و غیرمحترمانه و عوامانه اش نوكر است نه خدمتگذار كه معنایش متفاوت است. شخصی كه نزد حضرت بود می گوید: تعجب كردم چطور همه خدمتكار همدیگرند، به تعبیر عرفی یعنی همه نوكرهمند!؟ و كیف یكون خدم بعضهم لبعض؟ این چه جوری می شود یعنی مثلا بروند خانه های هم خدمتكاری كنند!؟، قال: یفید بعضهم بعضا؛ به یكدیگر فایده برسانند؛ پس فایده رساندن مۆمنین به خدمتكاری است، منتی نیست، نكته این است. چه در عرض هم باشیم مثل مردم كوچه و بازار و چه آن كسی كه به حسب جایگاه اجتماعی پست و منصبی دارد اگر فایده ای داشت خدمتكار است و دیگر منتی ندارد بر مردم. نكته این حدیث به نظر ما فقط این نیست كه فایده برساند، بلكه باید منتی هم نباشد و خدمت و فایده اش را با منت گذاشتن باطل نكند.»(3)

نتیجه اینكه خدمت به خلق خدا و رفع گرفتاریهای آنها در حد وسع و امكان، در ردیف عبادات بزرگ شمرده شده و به تعبیری از جمله عباداتی محسوب می شود كه عارفان عالم و عالمان سالك، همواره تلاش می نموده اند در انجام آن گوی سبقت را از یكدیگر ربوده و از این طریق در مسیر عبودیت خداوند، ره صد ساله را یك شبه طی نمایند. در مورد مرحوم شیخ هادى نجم آبادى(ره)، كه اهتمام ویژه ای به این امر اجتماعی داشت گفته اند كه : « مردى كابلى مانند دیگران به مجلس شیخ حاضر مى شد، هنگامى كه مریض شد به شیخ پیغام داد: من مرض وبا گرفته ام و چون كسى را ندارم براى رضاى خدا به بالینم بیائید، شیخ بسا سالها بود كه جائى نرفته بود، آهنگ عیادت بیمار غریب نمود و به من گفت : تو هم بیا، به همراه شیخ به عیادت بیمار وبا زده رفتیم ، دیدیم بیمار از شدت استفراغ و اسهال چندان توانائى ندارد در آن چند دقیقه، بیمار دو بار به پاى خود توالت رفت ، بار سوم دیگر یاراى رفتن نداشت شیخ گفت : على محمد خان این مرد غریب است و قادر به حركت نیست، وى را سرپا بگیر كه پیش خدا بى مزد نیست ، او را سرپا گرفتم ولى از شدت عفونت حالم بهم خورد، سپس وى را شسته و خوابانیدم، پس از چندى باز هم آن مرد غریب را اسهال گرفت، این بار خود شیخ برخاست و او را بغل كرد و به توالت برد، من هر چه اصرار كردم كه من جوانم و شما پیرید، این كار را به من واگذارید، گفت : برایت زحمت است و تا زمانى كه كابلى جا و مكانى نداشت، خود شیخ پرستارش بود، پس از جان كندن هم او را به خاك سپرد.

مرد غریب هنگام مرگ در ضمن وصیت، دو سند طلب خود را كه از یك بازرگان و یك مرد زردشتى داشت به شیخ سپرد و در ضمن گفت : یك برادر در هند دارم ، مرد زردشتى هر چند روز یك مرتبه خدمت آقا مى آمد و مى گفت : آقا این پول را قبول كنید و مرا از دین خلاص نمائید، آقا مى فرمود: اول باید صاحبش را پیدا كنم آن وقت بگیرم و به صاحبش بدهم .

شیخ از سردار عبدالوهاب كابلى جویا شد وى گفت : در روستائى از خاك پنجاب زندگى مى كند. بالاخره شیخ آن پول ها را قبول نكرد.»(4)


پی نوشت‏ها:

1.كلینی، کافی،قم، اسوه، ج 2، ص 194

2.همان ، ج2، ص167

3.پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

4.مرتضی مدرسی، سیماى بزرگان، تهران، انتشارات شرق، ص 278

منابع:

سیماى بزرگان

تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان