حکمت تهدید پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن
تغییر قبله، آزمایشى براى مردم بود تا معلوم شود كه مردم تسلیم فرمان خدا هستند یا تسلیم راهى كه به آن عادت كردهاند.
در این مقاله سه مطلب مهم قرآنی بطور اجمالی مورد بررسی قرار می گیرد:
1 ـ تفاوت تفسیر به رأى و فهم مصادیق مختلف از آیات قرآن با تکیه بر ظاهر آیات، چیست؟
تفسیر به رأى آن است كه معنایى را بر قرآن تحمیل كنیم، بدون آنكه از ظاهر قرآن دلیلى داشته باشیم؛ ولى اگر با تكیه بر ظاهر قرآن مصادیق جدیدى نقل كنیم، تفسیر به رأى نیست.
به چند نمونه دقت كنید:
الف) امام معصوم علیه السلام در حدیثى در ذیل آیه، «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» (عبس، 24) مىفرماید: مراد از غذا، علمى است كه انسان مىآموزد؛ یعنى یكى از مصادیق طعام، طعام علمى و معنوى است.
ب) در حدیث مىخوانیم: امام معصوم علیه السلام براى خرید لباس احرام حج، به بازار رفتند و این آیه را تلاوت فرمودند: «وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً» (توبه، 46) یعنى اگر قصد رفتن به میدان جهاد داشتند، خود را آماده مىكردند.
امام این آیه را در مورد حج نیز بكار مىبرد؛ زیرا آمادهباش براى حج و جهاد ، دو مصداق از یك حقیقت و آن انجام تكالیف الهى مىباشد. (هدایة الامّة، ج 5، ص 14)
ج) نجاشى به خاطر شرابخوارى در ماه مبارك رمضان، صد ضربه شلاق خورد؛ هشتاد ضربه به خاطر شراب و بیست ضربه به خاطر رعایت نكردن احترام ماه رمضان.
او از حضرت على علیه السلام ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعرى گفت. طارق بن عبدالله رئیس قبیلهى نجاشى نزد حضرت على علیه السلام گلایه كرد كه چرا شما بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمىشوید! شخص معروفى مثل نجاشى نباید شلاق بخورد! ما این گونه رفتار را تحمّل نمىكنیم. امام این آیه را تلاوت فرمود: «وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ» (بقره، 45) طارق نیز به معاویه و دشمنان على پیوست با اینكه همه مىدانیم این آیه مربوط به نماز است؛ ولى حضرت على خود را یكى از مصادیق آیه دانست.
این موارد مصادیقی بود که امام معصوم از آیات قرآن استنباط کرده است اما تفسیر به رأی آن است که ما بدون داشتن دلیل از ظاهر قرآن مفهومی را بر قرآن تحمیل کنیم.
2 ـ چرا در برخى آیات نسبت به پیامبراكرم صلی الله علیه و آله عتاب و تهدید آمده است؟
علت اینكه در بعضى آیات قرآن پیامبراكرم صلى الله علیه و آله مورد عتاب و تهدید قرار مىگیرد، مىتواند امورى باشد از جمله:
1. این نشانهى وحى بودن قرآن است؛ زیرا اگر قرآن ساختهى پیامبر باشد، انسان در نوشته خود هرگز خودش را توبیخ نمىكند.
2. این نشانهى حق محورى مكتب است و مىگوید كه با هیچكس تعارف ندارد و قانون براى همه یكسان است؛ حتى اگر اشرف مخلوقات هم خلاف كند با او برخورد مىشود.
3. از آنجا كه گاهى طرفداران انبیاء، آنان را فرزند خدا و یا در ردیف او مىدانند، این توبیخ و تهدیدها مانع غلوّ طرفداران افراطى مىشود تا آنان دربارهى پیامبر مبالغه نكنند و بدانند كه او نیز مورد عتاب و توبیخ است.
4. درس عبرتى براى دیگران است كه اگر خداوند با پیامبرش اینگونه است، پس بهتر است ما حساب كار خودمان را بكنیم.
بنابراین اگر قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید:
«لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ » (تحریم، 1)؛ چرا حلالى را بر خود حرام كردى؟
«لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ» (توبه، 43)؛ چرا اجازه مرخّصى به افرادى دارد؟
«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ» (زمر، 65)؛ اگر شرك ورزى، تمام اعمالت نابود مىشود.
و موارد دیگر، همه این عتابها به دلیل اموری است که ذکر کردیم.
چرا قبله مسلمانان از بیتالمقدس به كعبه تغییر كرد؟
انسان، با هر سلیقه و فكرى كه باشد به سویى رو مىكند «وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا» (بقره، 148) مسلمانان در آغاز به سوى بیتالمقدس نماز مىخواندند؛ ولى در این عمل دو راه بهانه براى یهودیان بر علیه مسلمانان باز بود:
الف) یهودیان در كتاب خود خوانده بودند كه پیامبراسلام به دو قبله نماز مىخواند و مىگفتند: چون این شرط در حضرت محمد صلى الله علیه و آله نیست، پس او پیامبر موعود تورات نیست.
ب) چون عبادت مسلمانان به طرف بیتالمقدس است، پس آنان دنباله رو یهود هستند؛ ولى همین كه فرمان تغییر قبله از بیتالمقدس به سوى كعبه آمد، هر دو بهانه از دست یهود گرفته شد.
قرآن دلیل تغییر قبله را اینگونه بیان مىكند «لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ» (بقره، 150) تا براى مردم (یهودیان) علیه شما حجت و استدلال نباشد. «وَلأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْكُمْ» (بقره، 150) و تا در آینده نعمت خودم را بر شما تمام كنم.
در هنگام تغییر قبله، در سال دوم هجرى، خداوند وعده داد كه نعمتم را بر شما تمام خواهم كرد. «وَلأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْكُمْ» و در فتح مكّه در سال هشتم هجرى نیز همین تعبیر تكرار شد كه نعمتم را بر شما تمام خواهم كرد.
«وَلأُتِمَّ نِعْمَتِی» در سال دهم هجرى و در غدیرخم كه حضرت على علیه السلام به امامت منصوب شد، آیه نازل شد كه اكنون نعمتم را تمام كردم. «وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی» (مائده، 3) یعنى وعدههاى سال دوم و هشتم را عملى كردم.
گویا عزت و استقلال مسلمانان گام به گام است؛
گام اول استقلال قبله و جهتگیرى، پس از آن، پیروزى و شكستن بتها و در مرحلهى آخر، تعیین جانشین و پیشواى دینى.
به علاوه تغییر قبله، آزمایشى براى مردم بود تا معلوم شود كه مردم تسلیم فرمان خدا هستند یا تسلیم راهى كه به آن عادت كردهاند.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منبع: کتاب پرسش و پاسخهای قرآنی ج 1 ـ محسن قرآئتی