تبیان، دستیار زندگی
استادان بزرگی چون حضرات آیات عظام میرزا محمد حسین شیرازی ، میرزا حبیب الله رشتی ، محمد طه نجف ، سید صدر الدین كاظمینی ، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید محمد كاظم طباطبایی یزدی مرتبه علمی اش را ستودند و او را از گواهی اجتهاد و روایت بهره مند ساختند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نورالله اصفهانی(١)

نورالله اصفهانی(1)
استادان بزرگی چون حضرات آیات عظام میرزا محمد حسین شیرازی ، میرزا حبیب الله رشتی ، محمد طه نجف ، سید صدر الدین كاظمینی ، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید محمد كاظم طباطبایی یزدی مرتبه علمی اش را ستودند و او را از گواهی اجتهاد و روایت بهره مند ساختند.

سال 1278برای اسلام و ایران سالی مبارك بود. پنجمین فرزند آقا محمد باقر مسجد شاهی (فقیه نامور اصفهان ) دیده به جهان گشود و خاندان رازی را در شادمانی فرو برد. مجتهد گرانپایه شهر، نوزاد نیكبخت این سال را مهدی نامید. مهدی كه بعدها به «نورالله» شهرت یافت در سایه عنایتهای ربانی روزگار كودكی را پشت سر گذاشت و رفته رفته در شمار دانش آموزان جای گرفت او از محضر ملا محمد نقنه ای بهره برد و سپس در محفل علمی پدر حضور یافت . مهدی در 1295 ق . راه عراق پیش گرفت تا اندوخته های علمی اش را ژرفا بخشد و تجربه های عرفانی اش را به كمال رساند. او چندی در نجف اقامت گزید و سرانجام مراد خویش را در سامرا یافت. به آن دیار الهی كوچید و در شمار شاگردان مرجع پاك رای شیعه حضرت آیة الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی جای گرفت .

سرور دانش پژوهان اصفهان در این شهر از محضر فقیه فرزانه حضرت حاج میرزا حبیب الله رشتی نیز كامیاب شد و تا 1299 ق. در حریم ملكوتی كاظمین به دانش اندوزی پرداخت . در ماههای پایانی این سال برادر ارجمندش آقا محمد تقی همراه گروهی از مۆمنان و دانشوران ایرانی در راه زیارت خانه خدا به سامرا رسیدند نورالله فرصت را غنیمت شمرد و در ركاب برادر مجتهدش رهسپار حجاز شد.

در سایه ستارگان

سفر حج با همه خاطرات شیرینش شتابان پایان یافت و سرور جوانان سپاهان دیگر بار به كتابها و نوشته هایش پیوست تا در سامرا فارغ از وابستگی ها و دغدغه های روزگار به درس و پژوهش بپردازد. ولی دریغ كه چرخ چنین نمی پسندید. پدر دانشورش در شامگاه تاسوعای 1301 ق . به كربلا رسید، سپس به نجف شتافت ، نزدیك آرامگاه علامه شیخ جعفر كاشف الغطا جایگاهی برای دفن پیكر خویش برگزید و سرانجام در شب پنجشنبه پنجم صفر 1301 ق . دیده از جهان فرو بست .

هر چند از دست دادن پدری چنان گرانمایه بر گوهر یگانه سپاهان دشوار و جانكاه بود، عطش آموختن و تحقیق را در وی شعله ورتر ساخت . او می دانست كه هیچ چیزی مانند دانش و پرهیزگاری روان پدر را آرامش ‍ نمی بخشد. پس با انگیزه ای قوی تر به تلاش پرداخت . تلااشهای شبانه روزی آن دانشجوی روشن بین سرانجام در حدود 1304 ه .ق به بار نشست و او در شمار دانشمندان و فقیهان جای گرفت .

بدین ترتیب استادان بزرگی چون حضرات آیات عظام میرزا محمد حسین شیرازی ، میرزا حبیب الله رشتی ، محمد طه نجف ، سید صدر الدین كاظمینی ، میرزا حسین بن میرزا خلیل تهرانی و سید محمد كاظم طباطبایی یزدی مرتبه علمی اش را ستودند و او را از گواهی اجتهاد و روایت بهره مند ساختند.

طلوع خورشید

سال 1304 ق برای سپاهان نشینان سالی فراموش ناشدنی بود. در یكی از روزهای این سال خجسته حاج آقا نورالله مجتهد پرتوان و روشن بین خاندان رازی به زادگاهش گام نهاد و در آن دیار ایمان پرور به تدریس ‍ پرداخت . تدریس و تربیت دانش پژوهان تا حدود 1307 ق ادامه یافت . در این سال اقدام بی شرمانه گروهی از بابیان سده در توهین به مقدسات مسلمانان و ترویج انحراف و بی دینی در میان ناآگاهان جامعه كاسه صبر رهبران مذهبی شهر را لبریز ساخت . مردم مۆ من به اشاره فقیهان بیدار و پیروان باب را از سده بیرون كردند.

بابیان از دربار یاری جستند شاه فرمان داد تا آن گروه تبهكار تحت حمایت نیروهای دولتی قرار گیرند. بنابراین مفسدان در سایه سر نیزه های قوای انتظامی به سمت سده حركت داده شدند تا در لانه های خویش استقرار یابند. مۆمنان به رهبری حاج سید محمد رحیم ( آقا سدهی) ندای آقا محمد تقی نجفی را لبیك گفتند، به خیابانها گام نهادند و به رویارویی با مفسدان پرداختند. در این درگیری هفت تن جان باختند و بابیان گریختند. كارگزاران حكومت شرح رخداد را به تهران گزارش دادند و اندكی بعد آقا نجفی همراه برادرانش شیخ محمد تقی ثقة الاسلام و حاج آقا نورالله به تهران فرا خوانده شد.

در وادی شبزدگان

مسافرت دانشوران بزرگ سپاهان به مركز حكومت قاجار دو ماه به درازا كشید. مردم پایتخت به پیشوازشان شتافتند و ناصرالدین شاه را با ناكامی روبرو ساختند. شاه كه حضور برادران فقیه اصفهان و اقامه نماز جماعت آقا نجفی در مسجد سید عزیزالله را به سود خویش نمی دید از در دوستی درآمد و پس از شش ماه آنها را به اصفهان باز گرداند.

البته این تنها رویارویی برادران روشن بین خاندان با ناصرالدین شاه به شمار نمی آید. در پنجشنبه بیست و هشتم رجب 1308 ق . امتیاز خرید و فروش ‍ تنباكو و توتون كشور به مدت پنجاه سال در انحصار یك كمپانی انگلیسی قرار گرفت . شیران بیدار بیشه سپاهان یكباره به خروش آمدند. آقا محمد تقی نجفی با همكاری برادران گرانقدرش حاج آقا نورالله و آقا محمد علی و دیگر دانشوران شهر تنباكو را تحریم كردند و مردم را به اعتراض فرا خواندند.

در پی این اقدام قلیان در همه جا كنار گذاشته شد. روحانیان شهر به رهبری آقا نجفی تلگرافی به دربار ارسال كرده ، خواستار لغو پیمان تنباكو شدند. ناصرالدین شاه كه فرزندان شیخ محمد باقر را سبب همه آشوبها و بیگانه ستیزی ها می دانست ضمن ارسال تلگرافی به آقا نجفی وی را چنین تهدید كرد:

«...بی جهت عالم آسوده را آشفته نكنید و مردم با خون خود بازی نكنند و آسوده مشغول دعاگویی و رعیتی باشند.»

آقا نجفی بی آنكه از تهدید شاه بهراسد به اعتراض ادامه داد و سرانجام با اوج گیری خیزش مردم ، ظل السلطان گروهی از مۆمنان و روحانیان شهر را تبعید كرد. تبعید شدگان به اشاره آقا نجفی راه سامرا پیش گرفتند و با بازگویی حوادث كشور نزد مرجع بزرگ شیعه ، زمینه فتوای مشهور تحریم تنباكو را فراهم آورد.

ادامه دارد...


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان