تبیان، دستیار زندگی
قتل، فقط قتل نفس و گرفتن حیات از انسان نیست بلکه انسان با اطلاعات اشتباه و بر پا نهادن سنتی غلط موجبات گمراهی عده‌ای را فراهم می سازد که این گمراهی وی به مراتب سختر از گرفتن حیات اوست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قتل دست جمعی بدون اثر جرم


«مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا » (مائده/ 32) "دین سبب (به سبب وقوع چنین فاجعه‏اى) بر بنى اسرائیل (و همه ملت‏ها در طول تاریخ) نوشته و مقرّر داشتیم كه هر كس انسانى را جز براى قصاص نفس یا فسادى كه در روى زمین كرده بكشد (یا از اسلام به كفر درآورد) چنان است كه گویى همه مردم را كشته (و گمراه ساخته و در جهنمى مخصوص قاتلان بى‏گناهان خواهد بود)، و هر كس انسانى را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد یا از كفر به اسلام آورد) گویى همه مردم را زنده كرده (و هدایت نموده) است."

چگونه است در قرآن خداوند مهربان قتل نفسی را معادل با قتل تمام انسانها دانسته اند؟ آیا خداوند در این آیه منظور و مقصودی غیر از ظاهر آیه دارد؟


نجات

یک انسان برابر با تمام انسانها؟

آنچه در وهله اول از سیاق آیه به نظر می آید ، مراد از قتل نفس همان کشتن و گرفتن حیات از یک انسان است.

برخی از مفسرین در بیان آیه وجوهى گفته‏اند كه شاید وجه بهترش اینست كه چون كسى یك نفر را بكشد ، احساسات عمومى را جریحه دار می كند و همه مردم دشمن او می شوند، پس مثل این است كه همه مردم را كشته و كسى كه یك نفر را زنده كند یا هدایت نماید، خدا پاداش زنده كردن و هدایت نمودن همه مردم را به او دهد، زیرا به سبب احسانى كه به برادر آنها كرده، همه را خرسند و شادمان نموده ، پس گویا همه را زنده كرده است. (أصول الكافی/ترجمه مصطفوى / ج‏3 /300)

شاید منظور آن است كه افراد بشر از نظر خداى سبحان به حكم یك پیكرند ؛ قاتل یك نفر مثل قاتل همه و محیى یكى مانند احیا كننده همه است. (قاموس قرآن / ج‏2 / 211 )

پس تك تك اشخاص این نوع، افراد یك نوعند، و شاخه‏هاى یك تنه درختند، در نتیجه یك فرد از این نوع از انسانیت همان را دارد كه هزاران فرد آن را دارند، و هزاران فرد از این حقیقت همان را دارند كه یك فرد دارد، و تنها غرض خداى تعالى از خلقت افراد این نوع و تكثیر نسل آن ، این است كه این حقیقت كه در تك تك افراد عمرى كوتاه دارد، هم چنان در روى زمین باقى بماند، به همین منظور نسلى را جانشین نسل سابق مى‏كند، تا نسل لا حق مانند سابق خداى را در روى زمین عبادت كند.

بنابر این اگر یك فرد از این نوع كشته شود خلقت خدا تباه شده، و غرض خداى سبحان كه بقاى انسانیت نسل بعد از نسل بود ، باطل شده است، و قاتل در مقام معارضه و منازعه با مقام ربوبى بر آمده است. (ترجمه المیزان/ ج‏5/ ص/ 516)

جامعه انسانى در حقیقت یك واحد بیش نیست و افراد آن همانند اعضاى یك پیكرند، هر لطمه‏اى به عضوى از اعضاى این پیكر برسد اثر آن كم و بیش در سایر اعضاء آشكار می گردد ؛ زیرا یك جامعه بزرگ از افراد تشكیل شده و فقدان یك فرد خواه ‏ناخواه ضربه‏اى به همه ی جامعه بزرگ انسانى است.

فقدان او سبب مى‏شود كه به تناسب شعاع تأثیر وجودش در اجتماع محلى خالى بماند، و زیانى از این رهگذر دامن همه را بگیرد.

همچنین احیاى یك نفس سبب احیاى سایر اعضاى این پیكر است، زیرا هر كس به اندازه وجود خود در ساختمان مجتمع بزرگ انسانى و رفع نیازمندی هاى آن اثر دارد ؛ بعضى بیشتر و بعضى كمتر. (تفسیر نمونه/ ج‏4/ ص 356)

قتل، فقط قتل نفس و گرفتن حیات از انسان نیست بلکه انسان با اطلاعات اشتباه و بر پا نهادن سنتی غلط موجبات گمراهی عده‌ای را فراهم می سازد که این گمراهی وی به مراتب سختر از گرفتن حیات اوست

قتل فقط نابودی حیات نیست

آیه 32 سوره مائده تأویلی عظیم تر از تأویل پیشین دارد و حیات انسان را به حیات جسمانی اش محدود نمی کند.

روایت كرده‏اند از سماعه، از امام جعفر صادق علیه السلام كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: چیست‏ معنى قول خداى عزوجل: «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا »؟

حضرت فرمود كه: «هر كه نفْسى را از ضلالت بیرون آورد به سوى هدایت، گویا كه آن را زنده ساخته، و هر كه آن را بیرون برد از هدایت به سوى ضلالت، گویا كه آن را كشته است». (تحفة الأولیاء (ترجمه أصول كافى) / ج‏3 /  527)

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «و هر كس سنّت حقّ و درستى را پایه‏گذارى نماید، پاداش آن براى او است، و اجر هر كه عمل بدان كند نیز تا روز قیامت براى او خواهد بود، و هر كه سنّت‏گذار باطلى باشد، بار گناه آن بر دوش خود اوست، و گناه هر كه مرتكب آن شود نیز تا روز قیامت بر دوش او خواهد بود»

براى این كلام نبوىّ شاهدى از قرآن است كه: مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا

و براى لغت «إحیاء» در این موضع تأویل باطنى دارد كه ظاهرى نیست، و آن «إهداء» مى‏باشد، یعنى: «كسى كه فردى را هدایت نماید»، زیرا هدایت سبب حیات ابد است. (الإحتجاج/ترجمه جعفرى/ ج‏1 / 557)

روایت كرده‏اند از سماعه، از امام جعفر صادق علیه السلام كه گفت: به آن حضرت عرض كردم كه: چیست‏ معنى قول خداى عز و جل: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ ... فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً». و حضرت فرمود كه: «هر كه نفْسى را از ضلالت بیرون آورد به سوى هدایت، گویا كه آن را زنده ساخته، و هر كه آن را بیرون برد از هدایت به سوى ضلالت، گویا كه آن را كشته است»

مداد عالم برتر از خون شهید

با توجه به تفاسیر ارائه شده از آیه مزبور حال می توان، نقش و جایگاه عالم و هدایتگری را بهتر از پیش دریافت.

رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) فرموده: چون روز رستاخیز شود ، مداد دانشمندان با خون هاى شهداء و كشته ‏شدگان در راه خدا سنجیده مى‏شود، پس مداد علماء بر خون هاى شهداء ترجیح و برترى داده مى‏شود.

حضرت موسى بن جعفر (بر ایشان تحیّت و درود باد) فرموده: یك فقیه و داناى به احكام شرعیّه كه یتیم و تنها مانده از ایتام و تنها مانده‏هاى از ما (آل محمّد، صلوات اللَّه علیهم) كه از ما و از دیدن ما جدا شده‏اند را نجات و رهائى دهد ، به تعلیم و یاد دادن آنچه را آن یتیم به آن نیازمند است سخت تر است‏ بر شیطان از هزار عبادت‏كننده، زیرا عبادت‏كننده همّت و قصدش خود او است و بس، و این فقیه همّت و خواسته‏اش خود او است با بندگان و كنیزان خدا (مردها و زن ها) براى اینكه ایشان را از دست شیطان و ارادتمندان و كارگردانان او نجات و رهائى دهد، پس آن فقیه نزد خدا از هزار هزار مرد عبادت‏كننده و از هزار هزار زن عبادت‏كننده أفضل و برتر است. (بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه كتاب العقل و العلم و الجهل)/ترجمه‏ فارسى/149)

با این اوصاف می توان گفت قتل، فقط قتل نفس و گرفتن حیات از انسان نیست بلکه ، انسان با اطلاعات اشتباه و بر پا نهادن سنتی غلط موجبات گمراهی عده‌ای را فراهم می سازد که این گمراهی وی به مراتب سخت تر از گرفتن حیات اوست. و گاه این قتل آنقدر آرام و بی صدا انجام می‌گیرد که قاتل نیز متوجه فعل خویش نبوده و در این میان گاه ابزار کار او بسیار کوچک و ساده اما کشنده است، مانند کلامی در حد یک جمله و یا سکوتی در حد چند ثانیه.

آن كس كه به جهل و كفر خود محكم بود

بر لوح دلش نقش هدایت كم بود

دیدیم كه در قعر جهنم جا كرد

وز فوت و فناى او ، جهان خرم بود

مریم پناهنده   

بخش قرآن تبیان


منابع:

1)     ترجمه المیزان/ ج‏5

2)     تفسیر نمونه/ ج‏4

3)     بنادر البحار (ترجمه و شرح خلاصه كتاب العقل و العلم و الجهل)  /  ترجمه‏فارسى

4)     الإحتجاج / ترجمه جعفرى  /  ج‏1

5)     تحفة الأولیاء (ترجمه أصول كافى)  /  ج‏3

6)     قاموس قرآن  /  ج‏2

7)     أصول الكافی / ترجمه مصطفوى / ج‏3

8)     دیوان أمیر المۆمنین علیه السلام   / میبدی، زمانی

مطالب مرتبط:

فلسفه قصاص

پاداش چشم پوشی از قصاص

مشیت الهی در هدایت و گمراهی!