گفتگو با نگار جواهریان
این روزها پیشبینی در مورد سریال <زیر تیغ> نقل محافل است. هركس با طبع خود آخر سناریویی را كه دو قسمت بیشتر از آن باقینمانده است را مینویسد....
نگار جواهریان بازیگر شخصیت فخری كه سابقه حضور در چندین كار سینمایی را در كارنامه دارد، یكی از انتخابهای بجای هنرمند است كه در كنار بازیگران با تجربه این مجموعه حضوری هرچند كوتاه(به قول خودش) اما تأثیرگذار دارد، از یكی- دو قسمت گذشته تا انتهای كار، حضور فخری را علیرغم سن و سال كم (دختری كه آماده كنكور میشود) در روند اتفاقات قصه پررنگتر خواهیم دید. او به تازگی بازی در فیلم <جعبه موسیقی> (فرزاد مؤتمن) را به پایان رسانده و در جشنواره فجر بیست و پنجم با فیلم <پابرهنه در بهشت> (بهرام توكلی) حضور داشته است.
هنگام پخش سریال زیر تیغ شما مشغول چه كاری هستید؟
-بعد از زیر تیغ، فیلم <نسل جادویی> را داشتم كه الان آماده است اما در جشنواره اكران نشد. بعد از آن هم كار آقای مؤتمن فیلم جعبه موسیقی را داشتم كه چندی پیش فیلمبرداری آن به اتمام رسید. البته فیلم پابرهنه در بهشت كار آقای توكلی را هم در جشنواره داشتم. هماكنون مشغول بازی در فیلم آقای بهنام بهزادی به نام <تنها دوبار زندگی میكنیم> هستم. بعد از زیر تیغفعالیت تلویزیونی نداشتم.
شاید بهترین سوال برای شروع صحبت درباره مجموعه زیرتیغ، صحبت در مورد نحوه انتخاب شما برای بازی در این سریال است.
-زمانیكه قرار بود آقای هنرمند كارشان را شروع كنند آقای مانفرد اسماعیلی دستیارشان بودند. با من تماس گرفتند، من به دفترشان رفتم آقای هنرمند مرا دیدند. مدتی گذشت بعد از شش- هفت ماه تماس گرفتندكه میخواهیم كار را شروع كنیم.(البته آن زمان دیگر آقای اسماعیلی نبودند) فیلمنامه را گرفتم و ...
احتمال دارد قبل از آن آقای هنرمند كار مرا دیده باشند، بعد از خواندن فیلمنامه با آقای هنرمند صحبتی داشتم و آن این بود، با اینكه نقش كوتاه است اما جذابیتش برای من این است.
این دختر با سن كم و با اینكه مشغول درس خواندن برای كنكور است اما همین دختر كوچك در روند داستان تأثیر خوبی میگذارد. و به نظر من این تناقض كه او در ابتدا حضور كمرنگی دارد اما در ادامه حضوری مؤثر پیدا میكند، قشنگ است.
یكی از نكات قابل بحث در مجموعه زیر تیغ روابط خوب و قابل لمس موجود میان افراد هر دو خانواده است كه در برقراری ارتباط تماشاگر با مجموعه بسیار مؤثر بوده است. از شكلگیری این ارتباط میان كاراكترها صحبت كنید.
-راجع به زیر تیغ باید بگویم در مدتزمانی كه پیوسته و ناپیوسته هفت یا هشتماه طول كشید، روابطمیان آدمها چه پشت صحنه و چه جلوی دوربین بسیار عالی بود. چه بازیگران و چه عوامل فنی در خدمت یكدیگر و آقای هنرمند بودند تا كار به نتیجه مطلوبش دست پیدا كند. بدون هیچاغراق و تعارفی باید بگویم كه از صبح كه عوامل سر صحنه میآمدند حالا چه لوكیشن خانه محمود چه خانه ما، همه برای بهتر شدن كار یكدیگر به هم كمك میكردند. ما هر روز بدون استثناء، قبل از اینكه مشغول تصویربرداری بشویم در اتاق آقای هنرمند دور میز مینشستیم و چندبار دورخوانی میكردیم و هر بازیگر بازی خودش را به دیگری نشان میداد. نظرآقای هنرمند را هم برای تصحیح بازی میگرفتیم و آماده رفتن جلوی دوربین میشدیم. اینقدر به این سیستم آقای هنرمند عادت كرده بودم كه بعد از این كار سرهر كار دیگری هم كه میرفتم دلم میخواست با آن شیوه كار شود و همیشه با خودم میگفتم چطوری از این به بعد من میتوانم بدون تمرین و دورخوانی جلوی دوربین بروم. این شیوه باعث شد هم بدانم پارتنرم جلوی دوربین چه حركتی انجام میدهد و هم بازیگر مقابل من میدانست كه حركت من چیست. ما تمام بازی خود را قبل از اینكه جلوی دوربین برویم و با نور و صدا تمرین كنیم یكبار در دورخوانی با هم هماهنگ میكردیم. در كل ما یك پیشزمینه از بازیها داشتیم و به اضافه آن در فاصلهای كه از اتاق آقای هنرمند تا جلوی دوربین میرفتیم باز هم فرصت فكر داشتیم.
این جلسات دورخوانی و تمرین تا انتهای كار ادامه پیدا كرد یا...
-بله تا انتهای كار، حتی وقتیكه تعداد بازیگران در یك سكانس زیاد بودند مثل صحنههای عزاداری كه تقریباً همه بازیگران اصلی حضور داشتند.
آقای هنرمند معمولاً فیلمنامه را بازنویسی میكردند. یادم میآید یك روز صبح در اواخر كار، وقتی ایشان صحنه بازنویسی شده را آوردند و برای گروه خواندند(آن سكانس بازی خانم معتمدآریا و خانم جدیكار كه بیشتر زنانه بود) اشك همه درآمد و تحتتأثیر قرار گرفتند.
خود هنرمند، فیلمنامه بازنویسی شده را میخواند؟
-بله به خاطر جزئیات تصحیح شده كه خیلی در كار بازیگران تأثیر داشت، ما خیلی همراه این فیلمنامه بودیم، یادم میآید از روزهای دو یا سوم عید بود از یك روز تعطیلی دوباره كارمان را شروع كردیم. با اینكه تمام افراد شرایط روحی خودشان به خاطر ایام نوروز را داشتند، وقتی به لوكیشن میآمدند، حس و حال سریال و فضای داستان را میگرفتند.
از چگونگی شكلگیری رابطه خودتان با فریبا جدیكار به عنوان یك مادر و دختر در كنار این اتفاق صحبت كنید.
-راجع به رابطه من و خانم فریبا جدیكار كه نقش مادر مرا در این مجموعه بازی میكردند هم مثل بقیه گروه، ارتباط بسیار خوب و صحیح برقرار شد. جدا از فیلم، رابطه من و خانم جدیكار بسیار خوب بود كه تا الان هم این مسئله ادامه پیدا كرده است. من به عنوان یك كوچكتر از ایشان راهنمایی میگرفتم و ایشان هم با اینكه پیشكسوتتر از من هستند با من مشورت میكردند. خیلی به هم كمك میكردیم نظرات یكدیگر را در كار هم لحاظ میكردیم. حتی روزهایی كه بعضی از بازیگران آفیش نبودند و در آن سكانسها بازی نداشتند، سر صحنه حاضر میشدند و نظرشان را میدادند. برای همه مهم بود كه در سكانسهایی كه خودشان نیستند، چه اتفاقی رخ میدهد، یادم هست آقای پرستویی در یكی از سكانسهایی كه ما در خانه میگرفتیم و ایشان در زندان بودند، حاضر شدند.
محمدرضا هنرمند چقدر روی برقراری این ارتباط صمیمانه تأثیر و تأكید داشتند؟
-طبیعتاً بسیار زیاد بود، ایشان هم روی این قضیه تأكید زیادی داشتند. چون اصولاً فضایی كه این دو خانواده دارند و محل زندگی آنها در پایین شهر كه البته هنوز هم در بعضی از نقاط آن این بافت حفظ شده است، میطلبد كه روابط اینگونه صمیمانه باشد حالا چه در غم و چه در شادی، مطمئناً راهنماییهای آقای هنرمند و هدایت ایشان در به دست آمدن این صحنهها بسیار مؤثر بوده است. در مورد خود من اینطور بود.
شانس قرارگرفتن در كنار بازیگرانی كه هر كدام میتوانند عامل موفقیت یك اثر تصویری باشند، شاید هراز گاهی برای یك بازیگر اتفاق میافتد، بازی كنار این بازیگران چقدر در كار شما مؤثر بود؟
-من كار خانم معتمدآریا را خیلی دوست دارم، یادم میآید هنگام ساخت فیلم <گیلانه> ساخته خانم بنیاعتماد، من دستیار خانم ژیلا مهرجویی بودم و مدام پشت دوربین میایستادم و كار ایشان را تماشا میكردم، چون واقعاً كارشان را دوست دارم. وقتی در كنار خانم معتمدآریا سر كار زیرتیغ حضور داشتم، كلی از ایشان یاد گرفتم. با آقای پسیانی هم از طریق تئاترهایی كه كار میكردند، آشنا بودم. خیلی هم كارشان را دوست دارم. با اینكه حضورشان در این كار بسیار كوتاه بود، اما حضور كنار ایشان هم تجربه بسیار خوبی برای من بود. با آقای پرستویی كار نكرده بودم، اما تعریف كار كنار ایشان را از همه شنیده بودم. هر جا حرف ایشان میشد، میگفتند امیدوارم با پرویز پرستویی كار كنی. این كه میگویند چه تأثیری داشت، من واقعاً و بدون هیچ اغراقی میگویم، واقعاً تأثیر مثبتی داشت. همین كه كنار با تجربهها كار میكنی، نوع نگاهشان و نوع رفتارشان قبل از اینكه جلوی دوربین بروند را میبینی، برای بازیگر جوانی مثل من كه میخواهم یاد بگیرم، خیلی خوب است.
برای كسی كه بازیگری دغدغهاش است، خیلی میتواند مفید باشد.
علیرغم اینكه سریال زیرتیغ با استقبال تماشاگر تلویزیونی روبرو شده، اما خیلیها معتقد هستند كه گاهی اوقات این شیوه روایت تلخ و اذیت كننده بود؟
-من هم این مطلبی را كه شما به آن اشاره كردید شنیدهام از بیرون، اطراف، دوستان و... البته این تعداد محدود بودند و خیلیها هم معتقد بودند كه طور دیگری نمیتوانست باشد. در مورد خود من باید بگویم در صحنه عزاداری استرس بازی خودم را داشتم. شب كه در خانه آن قسمت را میدیدم اضطراب شدیدی داشتم. با اینكه از اتفاقاتی كه قرار است رخ بدهد مطلع بودم با این حال دلهره شدیدی داشتم و تحت تأثیر بودم و مثل یك تماشاگر كه از هیچ چیزی خبری ندارد سریال را میدیدم. واقعاً سكانس عزاداری، سكانس تأثیرگذاری بود. بخشی از آن مرتبط به نوع مونتاژ و كارگردانی آقای هنرمند است، اما بدون شك موسیقی آقای علیزاده هم نقش بسیار مؤثری داشت. نه به خاطر اینكه موسیقی سریال زیر تیغ است و من هم در آن بازی كردم، كلاً كارهای آقای علیزاده خوب و فوقالعاده هستند و من هم آنها را دوست دارم.
گویا یكی دو صحنه هم از سكانس عزاداری كم شده بود؟
-بله، یكی- دو صحنه از بازی خانم جدیكار و یك صحنه از بازی من كه از پنجره روی تراس میآیم و... حذف شده بود. شاید به همین دلیل كه شما میگویید این اتفاق افتاده بود. حالا من از شما یك سوال دارم: به نظر شما این مسئله چگونه باید نشان داده میشد. این اتفاق بدی كه برای این دو خانواده با آن همه نزدیكی و رفاقت میافتد، این فاجعه را چگونه میتوان نشان داد. كسانی كه معتقد هستند این كار بسیار تلخ و فضای آن غمگین است توقع داشتند آقای هنرمند كیفیت كارش را باید پایین بیاورد تا كارش اذیت كننده نباشد یا اینكه واقعیت را نشان ندهد. به نظر من شادی و غم در كنار هم هستند. اگر كارگردانی بیاید و به خاطر تماشاگر از بازیگرش بخواهد پیازداغش را كمتر كند و كیفیت كار خودش را پایین بیاورد كه نمیشود...
البته كارگردان كار خودش خیلی خوب میداند كه پیام كارش را چگونه القاء كند و شاید نیاز نباشد كه این كم كردن پیاز داغ (به قول شما) از طریق بازیگر باشد و شاید راههای دیگری هم وجود داشته، اما مسئله اصلی ظرفیت تماشاگر تلویزیون ما است كه با توجه به شرایط و روحیات عاطفی حاكم بر جامعه چقدر میتواند این فضا را درك كند. مخصوصاً اینكه مخاطب در ابتدای سریال مثبت بینهایت را در ارتباط میان كاراكترها(سكانس باغ) دیده است و حالا منفی بینهایت... .
-بله، خودتان جواب را گفتید، این یك تعادل و بالانس است. وقتی تماشاگر سكانس باغ و صمیمت میان این دو خانواده را میبیند میتواند آن طرف قضیه را هم ببیند، اما اینكه شما میگویید شاید ظرفیت جامعه و... نمیدانم! این را قبول ندارم! اما برای همین تماشاگر، كارهای دیگری هم تهیه میشود كه با آن میخندد و از طرف دیگر هم تغذیه میشود. به نظر من نمیتوان گفت چون تماشاچی ما از كار روزانه خسته است و مشكلات خودش را دارد ما فقط برای او كار خندهدار و خوشحالكننده تهیه كنیم. به نظر من این كار برای مخاطبی كه حالش بد است و از مسئلهای ناراحت هست هم میتواند مضر باشد. خیلی وقتها ما از ماجرایی ناراحت هستیم و غم ما با گوش دادن یك موسیقی تشدید میشود.
معمولاً اغلب سریالهایی كه میبینیم پایان خوب و موفقی ندارند. بدون این كه پایان سریال زیر تیغ لو برود بگویید كه به نظر شما این سریال پایان موفقی خواهد داشت؟
- بگذارید قبل از این كه جواب سؤالتان را بدهم بگویم كه این هفته اخیر هر كسی مرا میبیند، حالا چه آشنا و چه غیرآشنا، جدا از این كه سراغ آخر كار را میگیرد، پیشبینیهایی هم میكند. اصولاً چون مردم آقای پرستویی را خیلی دوست دارند و ایشان هم یك هنرمند مردمی هستند، پیشبینی میكنند كه نه تنها او قصاص نمیشود، بلكه مشخص میشود كه او قاتل نیست و میگویند یك اتفاق رخ داده كه ما آن را ندیدیم و ...
سیاوش طهمورث هم خیلی باید این روزها مراقب خودش باشد؟
- بله (میخندد) من هم خیلی نگران ایشان هستم. من حس میكنم این سریال پایان خوبی خواهد داشت (البته با توجه به این كه من خودم در این سریال بازی میكنم نباید این حرف را بزنم) اما فكر میكنم تماشاگر از پایان این مجموعه راضی خواهد شد.
آیا فكر میكردید از سوی هنرمند برای بازی در این مجموعه و در كنار بازیگران چهره و محبوب انتخاب شوی و به این خوبی بازیات دیده بشود؟
- ببینید من سال 76، 77 كارم را با تئاتر شروع كردم و هفت، هشت فیلم هم بازی كردم. اصولاً به این فكر نمیكنم كه برای فلان كار انتخاب میشوم یا نه؟ اصولاً دنبال حركت جهشی و پیشرفت ناگهانی خوشایند نیستم! ولی راجع به زیر تیغ باید بگویم كه در سكانسهایی كه نقش بسیار كوتاهی هم داشتم تمام تلاش خودم را كردهام كه به نقش نزدیك بشوم (تا حد توانم) و ممكن است كم و كاستیهایی هم داشته باشد. راجع به این كه موفق بوده یا نبوده من با آن دیده میشوم یا نمیشوم را خودم نمیتوانم نظر بدهم ولی چیزی كه میتوانم بگویم این است كه خیلی از تجربه زیر تیغ خوشحال شدم.
در انتها اگر از زیر تیغ ناگفتهای مانده بفرمایید؟
- جدا از این كه روزهای این سریال روزهای خوبی بود و امیدوارم این روزهای خوب در خود سریال هم آمده باشد و به تماشاگر هم این احساس صمیمیت القا شود و راضیاش كرده باشد امیدوارم افرادی كه از سریال اذیت شدهاند و تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند هم دل بدهند و بقیه آن را هم دنبال كنند. نمیدانم چرا فكر میكنم همینطور هم هست! از همه گروه زیر تیغ هم تشكر میكنم.
حس میكنم سریال < زیر تیغ> پایان خوبی خواهد داشت .البته با توجه به این كه خودم در این سریال بازی میكنم نباید این حرف را بزنم، اما فكر میكنم تماشاگر از پایان مجموعه راضی خواهد شد .
منبع : مجتبی احمدی - بانی فیلم