تبیان، دستیار زندگی
«النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»؛ لعنت و نفرین بر آن پدیدآورندگان و صاحبان آن کوره‏هاى آدم سوزى یا همان خندق‏هاى آکنده از آتش و هیزم و مواد سوختنى بسیار، که آنها را براى سوزانیدن مردم با ایمان و شکنجه آنان فراهم آوردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مۆمنان در برابر کوره‌های آدم‌سوزی!

والدین

مراد از «اصحاب الاخدود» کسانى هستند که در زمین گودالى وسیع ایجاد کردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مۆمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. چنانکه در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز چنین عمل کردند.

امّا اینکه این ستمگران و آن مۆمنان چه کسانى بودند، روایات گوناگونى وارد شده، ولى در قرآن ذکرى از آنها به میان نیامده است.


قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ (4) النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ (5) إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ (6) وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ (7) بِالْمُۆْمِنِینَ شُهُودٌ (8) وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُۆْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ  (بروج/8)

«اَصْحاب‌ِ اُخْدود» نام‌‌ است که‌ آیات 4-8 سوره بروج از آنان‌‌ به‌‌ آمده‌‌ .

«اخـدود» بـه مـعـنى گودال بزرگ یا خندق است، منظور در اینجا خندق هاى عظیمى است که مملو از آتش بود تا شکنجه گران، مۆمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند. (تفسیر نمونه ، ج 26،ص 336)

مراد از «اصحاب الاخدود» کسانى هستند که در زمین گودالى وسیع ایجاد کردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مۆمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. چنانکه در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز چنین عمل کردند.

امّا اینکه این ستمگران و آن مۆمنان چه کسانى بودند، روایات گوناگونى وارد شده، ولى در قرآن ذکرى از آنها به میان نیامده است.

بیان حکایت اخدودیان، تسکینی بر قلب مسلمانان قریش

مفسران‌ و نویسندگان‌ مسلمان‌ انگیزة اشارة قرآن‌ به‌ این‌ داستان‌ را مورد توجه‌ قرار داده‌اند و بیشتر بر این‌ باورند که‌ چون‌ در زمان‌ پیامبراکرم‌(صلی الله علیه وآله) مسلمانان‌ مکه‌ از سوی‌ قریش‌ مورد آزار و اذیت‌ بسیار قرار مى‌گرفتند، این‌ داستان‌ در قالب‌ آیات‌ قرآنى‌ بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل‌ شد تا افزون‌ بر نکوهش‌ و نفرین‌ کافران‌ قریش‌ و برانگیختن‌ حس‌ مقاومت‌ مسلمانان‌، از صبر و پایداری‌ و استحکام‌ ایمان‌ ایشان‌ قدردانى‌ به‌ عمل‌ آمده‌ باشد.

مراد از «اصحاب الاخدود» کسانى هستند که در زمین گودالى وسیع ایجاد کردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مۆمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. چنانکه در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز چنین عمل کردند

در این‌ میان‌ برخى‌ از گوشه‌های‌ داستان‌، همچون‌ شکیبایى‌ اصحاب‌ اخدود در برابر دشواری ها، باز نمودن‌ و باز گفتن‌ حق‌ و دعوت‌ به‌ اسلام‌ ، ایمان‌ تزلزل‌ ناپذیر به‌ دین‌ حق‌، حتى‌ در میان‌ کودکان‌، مورد توجه‌ مفسران‌ قرار گرفته‌ است‌ .(زمخشری، ج4،ص 729-730)

گفتنى‌ است‌ از همین‌ رو، گاه‌ در منابع‌ اسلامى‌، بسان‌ اسوه‌ای‌ در صبر بر مصائب‌، اصحاب‌ اخدود را مثل‌ آورده‌اند. (همان،ص 407)

قرآن‌کریم در آیات سوره بروج با اشاره به پایدارى شگفت‏انگیز مردم نواندیش و اصلاح طلب در برابر فشار بیداد و دهشتناک استبدادگران و واپس‌گرایان مى‏فرماید: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ» ؛ مرگ و عذاب بر آن صاحبان خندق‏هاى آکنده از آتش.

آرى، لعنت و نفرین بر ستمکارانى که مردم حق طلب و ستم‏ناپذیر را در دنیا بر خندق و گودال‏هاى آتش افکندند و به خاطر آگاهى و ایمان و نفى دنباله‏روى از ظالمان و پافشارى ، در ابتدایى‏ترین حقوق انسانى خویش سوزانیدند.

بدین سان خداوند بر مردم با ایمان و آگاهى که در راه آزادى اندیشه و عقیده پایدارى و پایمردى کردند، درود مى‏فرستد، و بر کفرگرایان و خودکامگان به خاطر پایمال ساختن حقوق انسان‏ها لعنت و نفرین نثار نموده و وعده دوزخ مى‏دهد.

آن‏گاه مى‏فرماید: «النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»؛ لعنت و نفرین بر آن پدیدآورندگان و صاحبان آن کوره‏هاى آدم سوزى یا همان خندق‏هاى آکنده از آتش و هیزم و مواد سوختنى بسیار، که آنها را براى سوزانیدن مردم با ایمان و شکنجه آنان فراهم آوردند.

و مى‏فرماید:«إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ» آن‏گاه که آن شکنجه‏گران و جلادان استبداد بر بالاى گودال‏هاى آتش نشسته بودند و سوختن آزادى‏خواهان را تماشا مى‏کردند.

امام علی

مۆمنان در برابر کوره‌های آدم‌سوزی!

در تفسیر «عیاشى» از جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است‌که فرمودند:

« على (علیه السلام) شخصى را نزد اسقف نجران فرستاد تا بپرسد اصحاب اخدود چه کسانى بودند، اسقف پاسخى فرستاد.

امام(علیه السلام) فرمود: اینطور که او پنداشته نبوده ، و به زودى من داستان اصحاب اخدود را برایتان مى گویم؛

خداى عزوجل مردى از اهل حبشه را به نبوت برگزید، مردم حبشه او را تکذیب کردند، پیامبرشان با کفار نبردى را آغاز کردند ولى یارانش همه کشته شدند، و خود و جمعى از اصحابش اسیر شدند، آنگاه براى کشتنش گودالى درست نموده ، از آتش پر کردند، آنگاه مردم را جمع آورده گفتند هر کس بر دین ما است و دستور ما را گردن مى نهد کنار برود، و هر کس بر دین این مردم است باید به پاى خود (داخل ) در آتش شود.

اصحاب آن پیامبر براى رفتن در آتش از یکدیگر سبقت مى گرفتند، تا نوبت به زنى رسید که کودکى یک ماهه در بغل داشت ، همینکه خیز گرفت تا در آتش شود ترس از آتش و ترحم درباره کودک بر دلش مستولى شد، ولى کودک یک ماهه اش به زبان آمد که مادر مترس ، من و خودت را در آتش بینداز، براى اینکه این مجاهدت در راه خدا، به خدا سوگند ناچیز است ، زن خود و کودکش را در آتش افکند، و این یکى از کودکانى است که در کودکى به زبان آمده است.»(تفسیر المیزان،ج2،ذیل تفسیر سوره بروج)

«النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»؛ لعنت و نفرین بر آن پدیدآورندگان و صاحبان آن کوره‏هاى آدم سوزى یا همان خندق‏هاى آکنده از آتش و هیزم و مواد سوختنى بسیار، که آنها را براى سوزانیدن مردم با ایمان و شکنجه آنان فراهم آوردند

چند نکته در داستان «اصحاب اخدود» با برداشت از آیات بروج:

1- اعلام برائت و اظهار تنفّر از ستمگر لازم است؛« قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ »

2-در نقل تاریخ، عبرت‏ها مهم است نه جزئیات. (از مکان اخدود، زمان حادثه، نام و تعداد ستمگران و تعداد شهدا و… سخنى به میان نیامده است، چون اثرى در گرفتن عبرت ندارد.) « قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ »

3-تفکّر ظلم ستیزى و ظالم‏کوبى ارزش است، گرچه ظالم وجود نداشته باشد. [اصحاب اخدود امروز حضور ندارند، چنانکه ابولهب امروز نیست، روحیه تنفّر از آنان باید همچنان زنده باشد. «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ »] « قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ »

4-سوزاندن، سخت‏ترین نوع عذاب است و در میان انواع کشتن‏ها، خداوند نام در آتش انداختن مۆمنان را برده است. «النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ »

5-نقل ظلم‏ها و مظلومیّت‏ها و ذکر مصیبت و روضه خوانى، سابقه قرآنى دارد. « قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ، النَّارِ ذَاتِ الْوَقُود، إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ …»

6-ارتکاب گناه یک مسئله است، ولى سنگدلى و نظاره‏گرى و رضایت بر آن، مسئله دیگر. « وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُۆْمِنِینَ شُهُودٌ »

7-ستمگرانى که شاهد بر شکنجه مۆمنانند، بدانند که خدا شاهد بر آنان و کار آنهاست. « شاهد و مشهود – وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُۆْمِنِینَ شُهُودٌ »

8-پایدارى بر ایمان، تاوان دارد. « وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُۆْمِنُوا »[جمله «یۆمنوا» به جاى «آمنوا» رمز آن است که کفّار از پایدارى مۆمنان ناراحت بودند و اگر دست بر مى‏داشتند شکنجه‏اى در کار نبود.]

9-منطق کافر، تهدید و انتقام است. « وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ »

10-در نزد کفّار، ایمان بزرگ‏ترین جرم است و جز با دست برداشتن از ایمان به چیز دیگرى راضى نمى‏شوند. « وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُۆْمِنُوا…»

11-کافران بدانند که حامى مۆمنین خداى عزیز است که قدرت انتقام دارد. « یُۆْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ»

12-جاذبه اتّصال به خداى قادر، اشکالات وارده بر شهادت و از جان گذشتگى در راه خدا را حل مى‏کند. « یُۆْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ » (تفسیر نور)

بخش قرآن تبیان


منبع: سایت راه قرآن